تهش چه ميشود؟
تهِ اين تبليغ هر روزه تلاونگ
همه شايد ندانند
ولي غربيها
آنها حتماً خوب ميدانند
مردمشان
با تمام گوشت و پوست و استخوان
لمس كردهاند
آنها ميدانند تهش چه ميشود
بگذار تا ما هم بدانيم
امروز كه تخممرغ ميخريم
مثل ديروز
مثل سالهاي پيش
كمي لك دارد
آلودگي روي پوسته
بر روي شانههاي مقوايي
خيلي تميز نيست خُب
زحمت كشيده مرغ
همه اندازهاي هم هست
ريز و درشت
اما
كيلويي ده تومان
با همه خوب و بدش
حالا
شركتها ميآيند
مثل همين تلاونگ
همين كه هر روز از تلويزيون تبليغ ميكند
آگهي بازرگاني
در هر شبكه
به رسانه پول ميدهد
همه رسانهها
و مدام از خوبي تخممرغهايش
دستچين شده
بله
البته كه تميزتر است
همه هماندازه
همه مثل هم
زيبا و خوشگل
دلبري ميكند
با بستههايي كه ميدرخشد
چند وقت بعد هم
كارشناسان پزشكي ميآيند
از راه ميرسند
متخصصين بهداشت
يا از روي حُسن نيّت
يا
البته گاهي هم پول گرفته
بالاخره آنها هم بخشي از زنجيره تبليغ
شركتها حاضرند به آنها هم پرداخت كنند
«اي مردم
از تخممرغهاي بستهبنديشده استفاده كنيد
سالمتر است
مفيدتر است
كمتر آلودگي دارد
براي سلامتي خودتان»
اثرش چيست؟
روشن است
همه ميرويم سراغ بستهبندي
دستچينشدهها
چرا كه نرويم
وقتي كيفيتي بهتر از تخممرغهاي شانهاي معمولي دارند
تهش را بدانيم
تهش اين است
قطعاً هزينه بيشتري بايد پرداخت كنيم
طبيعي هم هست
زحمت كشيدهاند ديگر
بستهبندي به اين زيبايي
اين همه هزينه چاپ و برچسب و كنترل كيفيت
تازه خرج تبليغ هم هست
پول بيشتري ميدهيم
كيلويي 20 هزار تومان شايد
اما
يك حادثه اتفاق ميافتد
پس از مدتي
حادثهاي خطرناك
عرضه تخممرغهاي شانهاي متوقف ميشود
تخمهاي لكهدار
آنهايي كه ظاهر زيبايي نداشتند
آنهايي كه
قيمت ارزانتري داشتند
آنها را براي كاربردهاي ديگري ميبرند
خُرد ميكنند و ميشود خوراك دام
سيبهاي لكدار را
وقتي سيبها بستهبندي شده و درشت ميشوند
همه با ظاهري زيبا
لكدارها را له ميكنند
كود ميشود و ميرود پاي درختها
بخشي از منابع غذايي ما
غذايي كه ميتواند ما را سير كند
مردم ما را
ديگر عرضه نميشوند
چرا؟
زيرا «ظاهر» مهم شده است
ديگر مواد غذايي بدظاهر در بازار پيدا نميشود
همه چيز شكيل و زيبا
دو گروه ضرر ميكنند؛
1. طبقه متوسط
حالا ديگر هر ماه پول كم ميآورد
بودجهاش نميرسد
هزينه تخممرغ و ميوه و گوشت و مرغ همه بالا رفته است
بستهبندي شده
گرانتر خب
و او خود را محتاج ميبيند
به اين كيفيت
به خريد آنها
پس
او ناچار است بيشتر كار كند
هر كاري بكند
او كمتر با خانواده است
او كمتر عبادت ميكند
او كمتر تفكر ميكند
او كمتر به فرزندانش توجه ميكند
كمتر صله رحم
هميشه گرفتار است
وقت ندارد اصلاً
حالا چه فسادهايي از همين پُرمشغلگي پديد ميآيد!
2. طبقه مستضعف چه؟
آنها تا ديروز خريد ميكردند
توان خريد داشتند
حالا ندارند
زيرا ديگر عرضه نميشود
كالاهايي كه بتوانند بخرند
آنها زبالهگرد ميشوند
بايد اضافه غذاي طبقه مرفه را مصرف كنند
كالاهاي تاريخ گذشته را
ميوههاي زيبا و تميز اما نيمخورده را
چرا؟!
زيرا ديگر ميوه لكدار در بازار پيدا نميشود
تخممرغي كه ظاهرش زيبا نباشد
روي شانه مقوايي باشد
كمي هم پر و بال مرغ به آن چسبيده باشد
شغل هم ديگر ندارد
بيكار ميشود
چرا؟
زيرا طبقه متوسط شغل او را گرفته
طبقه متوسط خب توانمندتر بوده
تحصيل بيشتر داشته
ولي هرگز حاضر نبوده همهجور كاري انجام دهد
آن كارها ميماند براي طبقه مستضعف
حالا ديگر
او ناگزير شده هر كاري را قبول كند
چون تأمين نيازهايش بودجه بيشتري ميخواهد
و چون توانمندتر است
راحتتر ميتواند شغلها را اشغال كند
چيزي براي طبقه مستضعف باقي نميگذارد
بيكار
بدون حقوق
كالاي ارزان هم كه ديگر نيست
بيخانمان
گرسنه
دنبال باقيمانده ثروتمندان و مستكبرين
اين آخر كار است
اين تهش است
اين اتفاقي است كه در غرب افتاده
و ميافتد
هر روز
بدتر و بدتر
و به زودي
در كشور ما هم
اگر
اگر
اگر و تنها اگر
ما هم همان مسير را برويم
اگر
فريب اين كالاهاي بستهبندي پرزرق و برق را بخوريم
اگر از فروشگاههاي زنجيرهاي خريد كنيم
چيزهايي را بخريم كه زيباترند!
لپه كيلويي 10 تومان
در بازار روز
به صورت فلّهاي
اما در فروشگاههاي زيبا
بستهبندي شده
900 گرمياش را 22 هزار تومان ميفروشند
نميفروشند؟!
اين تجربه مردم غرب است
بايد از آن استفاده كنيم
و گرنه اينجا هم همان ميشود كه آنجا شد
حالا مگر چهار تا دانه سنگ را از داخل لپه پاك كنيم
در خانه
چه اتفاقي ميافتد
چند تا لپه هم كج و كوله باشند!
قال مولانا علي(ع): «خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ؛ فَإِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ» (نهجالبلاغه، ح79)
حكمت و دانش را فرا گير هرجا كه باشد، زيرا حكمت گاهى در سينه منافق است; اما در سينه او آرام نمى گيرد تا از آن خارج شود و در كنار حكمت هاى ديگر در سينه مؤمن جاى گيرد. (ترجمه مكارم)