كف بورس هم ناراضي نيستند
آنها هم گاهي شانس ميآورند و ميتوانند در بخشهاي مياني نيمه اول نمودار قرار بگيرند
از صدقهسر يك موجساز
آنها هم به نوايي برسند
اگر هم يك روز ضرر كردند
سبد سهام دارند
همه تخممرغها را كه در يك سبد نچيدهاند
پس ضررشان خيلي زياد نيست
نابود نميشوند
جالب اينكه همين قوانين را هم خود بورسيها آموزش ميدهند
كه چه؟
كه افراد را متقاعد كنند در بورس باشند
به بورس بيايند
چون سرمايهدارها به اين ضررهاي كوچك نياز دارند
استاد ما مثال جالبتري داشت
كه بنيان تمام اين تفكر را نشان ميدهد
و مكانيزم عمل آن را:
تصوّر كنيد دو ظرف شيشهاي را
هر كدام روي يكي از كفههاي ترازو
مقدار مساوي آب در هر كدام اگر بريزيم
برابر هم ميايستند
حالا
چند قطره آب به يك طرف اضافه ميكنيم
چه ميشود؟!
روشن است
چند ميليمتر پايينتر ميآيد
فقط چند ميليمتر
دوباره سيستم متعادل ميشود
يعني از حركت ميايستد
ظرف اول چند ميليمتر پايينتر از ظرف دوم
اين اقتصاد سنّتيست
بازار آزاد نيست
بانكِ پولخلقكن در آن نيست
بورسِ موجساز در آن نيست
چرا؟
چون ارتباط بين ظرفها قطع است
اما
حالا اگر بياييم و از انتهاي ظرفها
شلنگي متصل سازيم
كه دو ظرف به هم مرتبط شوند
اينجا قانون ظروف متصله خود را نشان ميدهد
حكومت ميكند
اينجا هم در ابتدا كه دو ظرف مقدار مساوي آب دارند
دو كفه ترازو برابر ميايستد
اما
وقتي چند قطره آب را به يك ظرف اضافه كرديم
وقتي چند ميليمتر پايينتر رفت
قانون ظروف مرتبطه ميگويد كه بايد سطح مايع در هر دو مساوي باشد
پس مقداري آب از ظرف دوم به ظرف اول مكيده ميشود
تا دوباره سطوح برابر شوند
غافل از اينكه
با اين انتقال
وزن ظرف يك باز هم افزايش يافته است
حالا چند ميليمتر پايينتر ميرود
يعني چه؟
يعني مقدار زيادتري آب بايد از ظرف دو به ظرف يك منتقل شود
تا قانون ظروف مرتبطه نقض نشود
سطح مايع برابر بماند
در هر دو ظرف
در نهايت چه ميشود؟
معلوم است
آنقدر آب از ظرف دو به ظرف يك منتقل ميشود
تا آن خالي
و اين لبريز
به ته ترازو برسد
اين مثال جالبي از استاد ما بود
اما...
[ادامه دارد...]