ارتباط با آدمها سخت است
آنها را بايد شناخت
هر انساني
پيچيدگيهاي شخصيتي خود را دارد
ولي علم
چارچوبهاي سادهاي دارد
وقتي يك دانشمند سخن ميگويد
بايد قلمرو بحثش را پيدا كرد:
آيا در حال بحث فقهي هستيد؟
آيا نظر فقهي شما اين است؟
آيا اين فتواي شماست؟
آيا عمل به اين كلام شما مجزيست؟
آيا تخلف از اين حكم را حرام ميدانيد؟
آيا اين حكم شرعيست؟
آيا خود و مقلّدين خود را مكلّف به اين حكم ميدانيد؟
سؤالهاي فوق روشنگر است
گاهي فردي بحّاث است
پيدرپي ميگويد و سخن ميراند
و ما
شنوندهاي كه در هم ميريزيم
از اين همه مطالب پراكنده و گونهگون
سؤال كمك ميكند
سؤالهاي فوق
توجهش را جلب كنيم
فوري
معمولاً
اگر فقيه باشد
به حصّه خود باز ميگردد
پا پس ميكشد:
خير اين بحث فقهي نيست!
خير، فتواي من اين نيست!
متأسفانه شيوه آموزش علم در نزد ما
در حوزههاي علميه
پيشرفتهايي لازم است
محقّق نشده
استاد به نظر حقير
بايد در ابتداي بحث
ابتداي جلسه
موضوع را مشخص كند
قلمرو موضوع را هم
منابع را هم
مستندات و مدارك را هم
همه را فهرست
كلاً مبادي علم را بيخيال ميشوند بيشتر
در حاليكه
مبادي علم را بايد توسعه داد
برد تا سر هر مسأله
هر جلسه درس
بايد مبادي آن درس را نشان داد
روشن كرد
تا اين شبهات پيدا نشود
تا اين تضادها
تناقضها
چيزهايي كه شما ديدهايد
و حق هم ميگوييد
[ادامه دارد...]