اما با غمض عين
وقتي به سرشت جامعه شيعه مينگريم
جامعه اسلامي
تحوّلاتي كه در طول تاريخ داشته
آنچه در نهايت هميشه ملازم و همراه بوده
آنچه مسير را ترسيم كرده و از حركت باز نايستاده
آنچه مردم را در زندگي ياري رسانده
در كوچكترين مسائل
دستشان را گرفته
حتي اگر اخلاق و فلسفه و كلام و عرفان بوده
كه حتماً هم بوده
دست فقيه بوده
فقيهي كه اخلاقي بوده
يا گاهي فيلسوف بوده
گاهي متكلّم هم
و عارف
اما بدون فقه
برويد تاريخ را ببينيد
گذشته را مرور كنيد
تاريكي
ظلمات
مسيرهاي عجيب و غريب و نامتعارف
بنبستها
انحرافاتي كه ناگهان امتي را به هلاكت رسانده
جمعي را به گمراهي كشيده
اين بوده
زياد هم بوده
فقط فقه بوده كه اتصال خود را محكم نگه داشته
حبل متين الهي را
سفت
گاهي سر خورده
نه اينكه نه
ولي استقامت نموده
به انقلاب اسلامي رسيده
فقه را ولايت بخشيده
حكومت فقه را رسمي كرده
براي اولين بار در تاريخ
فرد حاكم نشده
فقه است كه حاكم شده
با تمام ضعفها
با تمام كاستيها
امروز ولي فقيه اگر بالاترين قدرت را به دست دارد
نه به عنوان شخص
كه به عنوان ولايت فقهي
يعني از باب اينكه فقيه است
يعني عنوان فقه است كه در حقيقت حاكم شده است
و اين خيلي مهم است
اين پيروزي فقه
در تشخيص درست منبع و روش است
در طول تاريخ
فلسفه اسلامي و عرفان اسلامي و اخلاق اسلامي و كلام اسلامي
همگي در حاشيه فقه اسلامي پر و بال گرفتهاند
و گرنه اگر به خودشان بود
معلوم نبود سرانجامشان چه ميشد
زندگي فلاسفه و عرفا و متكلمين و اخلاقيهاي مسلمان را بخوانيد
متوجه ميشود!
در پناه خدا باشيد
[ادامه دارد...]