با تناسب فرمايش شما چند سوال برايم بوجود آمد اگر پاسخ فرماييد و تا اين ابهامات برطرف شود متشكر خواهم شد.
1-مگر استخاره به ما خبر نميدهد كه انجام فعلي خوب است يا بد و اين مگر به معناي خبر از آينده گفتن نيست كه هنوز آن را نديدهايم و از ما غايب است؟
2-اگر فقهاي ما بالاتفاق استخاره را حجت نميدانند چرا داريم و داشتهايم علماي بزرگي را كه براي انجام يا ترك فعلي استخاره ميگرفتهاند؟
3-در مفاتيح بابي داريم پيرامون استخاره كه انواع مختلفي دارد كه از همه متقنتر استخاره با قرآن است اين را چه ميفرماييد؟
4-با تناسب فرمايش شما استخارهاي كه گرفتهام ميتواند درست نباشد و حوزه را كه گفته فايدهاي ندارد برعكس از آب درآيد و فرد موفقي شوم چون اين استخاره بد جور انگيزهام را براي حوزه رفتن گرفته است و تمايلم را براي تحصيل در حوزه از دست دادهام، ميشود اين استخاره درست نباشد؟
ابتدا اين فتاوا را بخوانيد، آنچه در اين نشاني آمده:
http://www.yjc.ir/fa/news/5704275
به عبارات «تساوي احتمالات» و «رفع حيرت و ترديد» دقت فرماييد
اينها فتاواي شرعي فقهاي عظام ماست
حالا شما قضاوت بفرماييد
اينكه
آيا استخاره خبر از آينده است؟!
از خوب و بد؟!
يعني اصلاً آيا استخاره يك نوع پيشگوييست؟!
مانند كاري كه رمّالها ميكنند
يا سَحره
آنهايي كه علم رمل و جفر ميدانند؟!
آيا اساساً استخاره نوعي «اطلاعرساني»ست؟!
يا
صرفاً انتخاب تصادفيست
براي كسي كه
قادر به انتخاب يكي از طرفين نيست
مثلاً فعل يا ترك
چرا قادر نيست؟!
چون تفاوت محسوس نيست
اولي زرد است
دومي هم زرد است
اولي سالم است
دومي هم سالم است
اولي پيكان است
دومي هم پيكان
قيمتها هم مثل هم
قادر نيست تصميم بگيرد تا كدام را بخرد
استخاره قرار نيست خبر از آينده بدهد
چرا؟!
عرض كردم ديروز
زيرا
اگر قرار بود خبر از آينده بدهد
آنهم به همين سادگي
تمام «اختيار» انسان ضايع ميگشت
دنيا ديگر «دار امتحان» نميبود
اصلاً بساط خلقت انسان به مضحكه تبديل ميشد
يك بازي بي سر و ته
بيفايده
زيرا
همه
هر روز
هر لحظه
هر جا
براي هر كاري
يك قرآن در جيب خود ميداشتند
استخاره
و عمل
و خب البته اگر اعتقاد داشته باشيم استخاره آينده را نشان ميدهد
خوب و بد واقعي اعمال را
چرا فقها براي فتوا دادن از آن استفاده نميكنند؟!
حلال و حرام را هم از روي آن ميفهميدند خب
اينهمه درس بخوانند
اينهمه عمر هدر
اينهمه وقت تلف
كه چه؟!
وقتي معتقد باشند استخاره هميشه پاسخ درست را در دست شما قرار ميدهد!
اما
اينكه علماي بزرگي استخاره ميگرفتند
شايد ترديد داشتند
شايد آن كار برايشان محلّ شك بوده
فكر كرده
تفقه نموده
مشورت هم
راه به جايي نبرده
اما
اگر مثالي پيدا شود كه خير
عالمي در كاري كه ترديد نداشته
عمل خيري بوده
كار درستي بوده
حتي چه بسا تكليف بوده
مثلاً جهاد با كافر حربي
براي امر به جهاد
يا شركت خود در جهاد
استخاره كرده
خب برادر من
اين عالم كار باطلي كرده
شوخي كه نداريم
بازي هم نيست
ما متعهد نيستيم كه همه كارهاي همه علما را درست بدانيم
[ادامه دارد...]