شانسي شد
تصادفي يعني
رفته بوديم بازار تا پارچه بخريم
فروشگاه لوازم قنادي
در مسير
مريم گفت سري بزنيم
چشمم به نشاسته ذرّت خورد
خريدم
چرا؟!
هنوز هم نميدانم
هر چقدر هم كه فكر ميكنم!
«با آن چه كنيم؟!»
جستجو
ميگرديم ببينيم چه ميشود پخت
نوعي شيريني پيدا كردم
دستورش در اينترنت
دستور را براي دختر گلم روي فلش ريختم
و...
اين را تحويل ما داد
يكساعت بعد
زيبا و لذيذ!
تا پيش از اين نميدانستم نشاسته ذرّت چيست
هيچكداممان
نه
تصادفي نبود
شانس اصلاً وجود ندارد
مكانيزم بازار است
تقاضا اينطور ايجاد ميشود
وقتي محصول را در برابر ديدگان ما قرار ميدهند
جلوه ميدهند
تبرّج
تا بخريم
چيزي را كه احساس نميكرديم به آن نياز داريم
در سبد خريدمان قرار بگيرد!
قال اميرالمؤمنين (ع): «وَ اُحَذِّرُكُمْ الدُّنْيا فَاِنَّها مَنْزِلُ قُلْعَة، وَلَيْسَتْ بِدارِ نُجْعَة. قَدْ تَزَيَّنَتْ بِغُرُورِها، وَ غَرَّتْ بِزينَتِها. دارٌ هانَتْ عَلى رَبِّها، فَخَلَطَ حَلالَها بِحَرامِها، وَ خَيْرَها بِشَرِّها، وَ حَياتَها بِمَوْتِها، وَ حُلْوَها بِمُرِّها. لَمْ يُصَفِّهَا اللّهُ تَعالى لاَِوْلِيائِهِ، وَلَمْ يَضِنَّ بِها عَلى اَعْدائِهِ.» (نهجالبلاغه، خ112)
شما را از دنيا مى ترسانم كه منزل كوچ است نه جاى اقامت. به امور فريبنده خود را آراسته، و با آرايشش به فريفتن برخاسته. سرايى است كه نزد پروردگارش بى مقدار است، حلالش را به حرام، و خيرش را به شرّ، و حياتش را به مرگ، و شيرينش را به تلخى درآميخته. خداوند آن را براى دوستانش خالص و گوارا نكرده، و از پرداخت آن به دشمنانش مضايقه ننموده است. (ترجمه انصاريان)