كمك نميخواهد باشد
دستيار
اصرار كه اصلي باشد
خودش و خودش
من نظارت
بدون دخالت
در جامعه ما رسم نيست
فرهنگ تغيير كرده
قبلاً بوده
امروز نه
كودك دهساله كه آشپزي نميكند
كار در خانه
مگر ميشود؟!
ولي مريم اصرار دارد
دوست دارد ياد بگيرد
هدف دارد
او زندگي را ميشناسد
ياد گرفته براي چه به دنيا آمده
زندگي را لهو و لعب نديده
غرض و غايت آن را فهميده
امتحان و آزمون و مزرعهاي براي آخرت
«بابا، من نهار درست ميكنم، تو دست به هيچ چي نزن!»
پذيرفتم
مواد كتلتها را آماده كرده بودم
يكي را كه انداختم
دستها را شست و به دست گرفت
تا آخر
همه را خودش
و نهار را
مهمان او بوديم
كتلتهايي را خورديم كه دختر ده سالهام پخته است!
مگر ميشود؟! مگر داريم؟!
قال اميرالمؤمنين (ع): «مَنْ اَقَلَّ مِنْهَا اسْتَكْثَرَ مِمّا يُؤْمِنُهُ، وَ مَنِ اسْتَكْثَرَ مِنْهَا اسْتَكْثَرَ مِمّا يُوبِقُهُ» (نهجالبلاغه، خ110)
آن كه به كم آن {دنيا} قناعت ورزيد، بسيارى از عوامل امنيّت را به دست آورد، و هر كس رو به انبوهش آورد بر علل هلاكت خود افزود. (ترجمه انصاريان)
نظرات
....: واااااااي
آفرين. من هنوز كه هنوز است اولين ها را كه ميخوام تو روغن ماهيتابه بندازم كلي ميترسم و اكثرا هم نوك انگشتم سوخته
تقريبا نوك انگشتم ديگه نسبت به اين مسئله بي حس شده:)))))
آفرين مريم
درود برتو و پدرت
چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۷:۳۷ صبح
پاسخ: نكات امنيتي را فرا گرفته است. خيلي وقت پيشتر امنيت آشپزخانه را يادشان دادهام، همهشان. دو سه ساله كه بودند روشن كردن گاز را آموختند. بوي گاز را گذاشتم حس كنند. شير را باز كردم و گفتم بو كنيد. بو كردند و گفتم اگر اين بو آمد چه معنايي دارد و كليد برق چطور ميتواند باعث انفجار شود. اينكه اول فندك و بعد چرخاندن شير گاز و اطمينان از روشن شدن. درباره با روغن داغ و اثري كه قطرات آب در آن دارند اگر از دست بچكند. اينكه شيشه فر وقتي داغ است نبايد قطرهاي آب به آن بخورد. اينكه از گاز فاصله داشته باشند و آماده براي عقب پريدن در صورت افتادن ماهيتابه يا قابلمه. امنيت را خيلي جدي كردم از كودكيشان. اين بود كه هميشه خيالم راحت بود كه بلدند از آسيب در امان بمانند. كبريت روشن ميكردم و ميدادم دستشان. همان دو سه سالگي كبريت ميدادم تا روشن كنند، تا مبادا حرص روشن كردن كبريت سبب شود يواشكي بدون اطلاع من بروند و آتشبازي كنند، كاري كه خودم در كودكي ميكردم و دوست داشتم با كبريت بازي كنم! خدا را شكر تا به حال نوك انگشتش نسوخته است و إنشاءالله نخواهد سوخت. البته دو روز پيش داشت شيريني لطيفه درست ميكرد، موقع بيرون آوردن سيني از فر كمي پشت دستش به در فر خورد. فوري پماد سوختگي زدم و بعد از چند دقيقه كاملاً خوب شد. حتي تاول هم نزد. معلوم بود زياد نسوخته. از وقتي بچهدار شدم، هميشه وسايل كمكهاي اوليه را در خانه فراهم نگه ميداشتم. به نظرم هر خانهاي كه بچه در آن هست چيزهايي لازم دارد، چيزهايي كه ما هميشه در خانه داريم؛ تبسنج، پماد سوختگي، پماد ضد خارش براي نيش پشه و حشرات، پماد نيتروفورازون كه اگر خراشي از زمين خوردن پديد آمد زير پانسمان بزنم تا زخم به پانسمان نچسبد (اين را وقتي كودك بودم و يك بار زانويم زمين خورد و آسيب ديد، تزريقاتي محلمان زد و اسمش را پرسيدم و ياد گرفتم!)، اسپري آب نمك بيني براي رفع گرفتگيهاي اول صبح كه كودكان از خواب بيدار ميشوند و گاهي احساس ميكنند نميتوانند نفس بكشند، به دليل كيپ شدن بيني، شربت استامينوفن، شربت ديفنهيدرامن، شربت كتوتيفن، شياف بيزاكوديل، شياف استامينوفن، پودر اوآراس و مقدار زيادي چسب زخم! اينها هميشه در منزل ما موجود است. چسب زخم كه اصلاً جلوي دست، سيداحمد هر وقت احساس ميكند دستش دارد زخم ميشود فوري بر ميدارد و ميزند! :))