تنها دو دليل
نظريات بهرهافزاي ذكر شده را نفي مينمايد
و آنها را غيرعقلاني نشان ميدهد؛
1. وجود معاد و دنياي پس از مرگ
كه وعده عذاب الهي
براي چنين رفتارهايي در آن داده شده است
2. زندگي اجتماعي
كه سبب بازگشت اعمال انسان به خود وي ميگردد
پذيرش «هدم ديگران براي نفع خود»
مستلزم
پذيرش «هضم جبري خود در قويترهاي ديگر»
ميباشد
پس
بهرهوري در اين است
كه قراردادي اجتماعي منعقد نماييم
تا هيچكس
نفع ديگري را به نفع خود نفي نكند
اين دو امر
هزينه «نظريه منفعتطلبانه» را
آنچنان بالا ميبرد
كه نه تنها بهرهافزا نيست
و راندمان را زياد نميكند
كه از آن به شدت هم ميكاهد
اين دو امر
دزدي و كلاهبرداري را
تبديل به روشهايي غيرعقلاني و احمقانه مينمايد
زيرا هزينهشان
بيش از منفعتشان است
سازماني كه
سازوكار لازم جهت تبيين اين دو دليل را نداشته باشد
تنبل و بيتحرّك ميشود
[ادامه دارد]