عجب
اينطور پس بوده
كه قديميها «فرزندخواه»
امروزيها «فرزندترس» بار آمدهاند
اين مطلب وقتي به ذهنم آمد
كه بچهها دورهام كردند:
سيداحمد: بابا، اجازه بده برم ماشين رو تميز كنم!
سيدهمريم: بابا، اجازه ميدي امروز توپك خرمايي درست كنم؟!
و من اجازه دادم
سيداحمد جاروبرقي كشيد ماشين را
مريم توپك خرمايي درست كرد
و سيدمرتضي
او هم شيشههاي ماشين را
و من
حتي يك قدم از هم جاي خود تكان نخوردم
و البته
سبب خوشحالي فرزندانم نيز شدم
با بزرگداشتشان
اينكه اجازه دادم كارهاي بزرگانه بكنند!
وقتي حال استغنا به سراغم آمد
حس كردم اين همان حال قُدماي ماست
مردمان سدههاي پيش
وقتي فرزند عزّت بود
قدرت بود
و عظمت ميآورد
چرا كه «كار» ميكرد
و عضوي از نيروي كار خانواده به شمار ميرفت
روزگاري
كه فرزند «توليدكننده» بود
كالا يا خدمات
نه فقط «مصرفكننده»
البته كه امروزيها بايد بهراسند
از داشتن فرزند
هر فرزند به معناي مصرف بيشتر است
براي انسانهاي امروز
آدمهايي كه تربيت فرزند را فرانگرفته
علمش را ندارند
تجربهاش را
و تخصص آن را
ولي فرزند اگر خوب تربيت شود
توليدكننده ميشود
و اگر چنين باشد
همه فرزند ميخواهند
همه بيشتر ميخواهند
چرا نخواهند؟!
تكثير نسل و فرزند بيشتر نياز به شعار ندارد
نياز به تربيت اجتماعي دارد
هر عاقلي وقتي فرزند را كمككار خود ببيند
قطعاً در تكثير آن ميكوشد!