از اتاق كه بيرون آمدم
اولين چيزي كه توجهم را جلب كرد؛
مريم يك برنامه جديد نوشته بود
براي مدرسه
پيشنهادي
يعني اينكه اگر معلّم بود...
بله
ما يك تخته سفيد در منزل داريم
از اولين روزهايي كه بچهها مدرسهاي شدند
يك پلاستيك شفاف زدم به ديوار
ماژيك وايتبورد دادم دستشان
تا هر چه براي يادگيري نياز دارند بنويسند
تا همين امسال
آموزشگاهي قصد نوسازي داشت
تابلوهاي قديمي را نميخواست
يكي هم نصيب ما شد
مهارت كودكان را در نوشتن روي تخته بالا برده است
مريم كه در كلاسش معروف شده به تندنويس روي تخته سفيد! :)
برنامهريزي درسي خيلي مهم است
چرا بايد هر روز شش كتاب و چندين دفتر را حمل نمايند
وقتي معلّم ميتواند با اصلاح برنامه
هر روز را به دو يا سه درس اختصاص دهد
مريم اينكار را كرده
اولاً كه ورزش را هر روز قرار داده
زنگ اول
تا كودكان را سر حال آورد
و بعد
درسها را ميگويد طوري توزيع نموده
تا كتاب و دفتر كمتري هر روز در كيف قرار گيرد
در كيف مدرسه!
بعد هم نشسته پشت رايانه
همان برنامه را در Word طراحي نموده
در حال تايپ بود كه رسيدم
عكسي گرفتم و پرسيدم:
«ميخواهي به معلّم نشان بدهي؟!»
- نه، فقط براي خودم درست كردم!
مهمترين كار را در مدرسه كه ميكند؟!
غير از دانشآموز؟!
اوست كه ياد ميگيرد
كار اصلي را
يادگيري مهمترين فعاليت در مدرسه نيست؟!
معلّم آموزش ميدهد
چرا؟!
تا دانشآموز ياد بگيرد
معاون نظم را برقرار ميكند
تا دانشآموز بتواند ياد بگيرد
فرّاش مدرسه را تميز ميكند
تا دانشآموز در سلامت ياد بگيرد
مدير هم
تمام نيروهاي انساني و امكانات را هماهنگ ميكند
تا باز هم دانشآموز ياد بگيرد
دانشآموز اگر نخواهد ياد بگيرد
آيا اينهمه آب و برق و نور خورشيد ميتوانند ناگزيرش نمايند؟!
كار اصلي مالِ اوست
يادگيري
حق تصميم با كيست؟!
دانشآموز حق ندارد بگويد چه زماني براي چه درسي آمادگي بيشتري دارد؟!
حق تصميم هيچ
آيا حق رأي هم ندارد؟!
حق اظهار نظر؟!
نبايد معلّم از بچهها نظر بخواهد
بپرسد كه چه برنامهاي را ميپسندند؟!
مشورت كند حداقل؟!
دانشآموزان كه كار اصلي را بر عهده دارند
در مدرسه
بايد سهيم باشند در برنامهريزي
رأيگيري كنيم سر كلاس
بگوييم الآن آماده چه هستيد؟
برويم ورزش كنيم؟
يا رياضي؟
يا فارسي؟
بگوييم چهار زنگ فارسي ميخواهيم
كدام زنگها را پيشنهاد ميكنيد؟
دختر من برنامهاش را نوشت
برنامه پيشنهادياش را
ولي به مدرسه نداد
در اختيار معلّم نگذاشت
چرا؟!
چون هيچ سازوكاري براي اين منظور وجود ندارد
هيچ كسي منتظر نيست
اين همه زحمت را كشيد براي هيچ!
خب مدرسه هيچ
كودكاند و ما هيچ ارزشي براي ايدههايشان قائل نيستيم
مردم چطور؟!
آيا در جامعه چنين سازوكاري وجود دارد؟!
اگر يك بقّالي
يك كارگر يا نانوا يا تاكسيراني...
اگر ايدهاي به ذهنش رسيد
اگر برنامهاي
اگر خلاقيتي
اگر راه حلي...
مگر راه حلها فقط در ذهن مسئولين رده بالا جرقّه ميزند؟!
چه سازوكار دائمي و مستمر و قابل اعتمادي وجود دارد؟!
دارد اصلاً؟!