با گريه آمده است:
«سيدرضا منو از بازي بيرون كرده!»
- چرا پسرم؟!
«چون ميگم يه بازي ديگه بكنيم»
بايد پاسخ دهم
طوري كه ظلم نشود
احساس ظلم نكند
مهمان هم كه محترم است
مهمان را كه نميشود رنجاند
توضيح ميدهم:
گوش كن سيدمرتضي
سيدرضا مهمان ماست
پسرعموي تو
مهمان رئيس است
تا وقتي كه هست
بايد راهي پيدا كني تا داخل بازي او شوي
اگر بازياش را دوست نداري
بايد متقاعدش كني
بگو كه از اين بازي ناراحت ميشوي
اگر توضيح دهي كه دوست نداري
شايد قبول كند
اگر هم قبول نكرد
معامله كن
بگو ده دقيقه بازيِ تو
بعد هم ده دقيقه بازياي كه من ميگويم
سريع رفت
ساعتها با هم بازي كردند
ديگر برنگشت
دعوا هم نشد
گريه هم نكرد
هميشه در «ميانه» راهي هست
اگر دو طرفِ دعوا اندكي جابهجا شوند
بيانصافيست سر جايش بماند و انتظار توافق داشته باشد
لجبازيست
زندگي مردم در كنار هم با توافق پيش ميرود
بدون آن سخت ميشود
اصلاً نميشود
انسانها اينطورند!