مگر ما چطور زبان را فرا ميگيريم؟!
يك نفر لغتنامه باز ميكند و تمام واژگان را يادمان ميدهد؟!
با معانيشان؟!
اينطور كه نيست
ما ميشنويم
و تكرار ميكنيم
از جامعه
بازخورد مثبت كه ميگيريم
فرا ميگيريم
جامعه بزرگ است
بزرگتر از خانواده
كودكان منابع ديگري نيز دارند
براي يادگيري زبان
مدرسه
همكلاسيها و معلّمان
سر ميز غذا
تلويزيون برنامهاي پخش ميكرد
قصد داشت احساسات خود را بيان نمايد
نهايت حسّ و حال خود را
آنطور كه در مدرسه فراگرفته:
«[...] با اين بازيش!» [واژه نامناسب حذف شد]
تا اينجاي كار مشكلي نيست
شنيده
تكرار كرده
هنوز بازخورد مثبت كه نگرفته
او دارد خانواده را ميآزمايد
ببيند آيا مقبول است يا خير
سكوت من مهم است
به عنوان مربّي
به عنوان فرد مورد اعتماد
اگر تقرير كنم
ثابت ميشود
ياد ميگيرد يعني
و اگر نكنم...
«معنايش را ميداني؟!»
خيلي آرام پرسيدم
لحنم را جدّي كردم و مثل تمام اوقاتي كه جدّي حرف ميزنم
ولوم صدا را پايين آورده
بر تأثيرگذاري آن افزودم
نميدانست
گفتم اين كلمه به معناي همان فعليست كه در دستشويي اتفاق ميافتد
اگر معنايش را ميدانستي به زبان ميآوردي؟!
«اَه، حالم به هم خورد!»
سريعترين پاسخي كه داد
و همه با هم تكرار كردند: «اَه اَه اَه...»
اين كلمه زشت است در فرهنگ ما
اگر چه بسياري بر زبان ميآورند
گفتم اگر ميخواهي خوب باشي
اين را تكرار نكن!
«به جايش چه بگويم؟!»
روش كار مرا ميدانست
اينكه جايگزين ميدهم هميشه
پاسخ دادم:
اگر خواستي اوج انزجارت را از كار كسي بيان نمايي
بهتر است اين را بگويي:
«گند زد با اين بازيش!»
چند روز گذشت
باز هم تلويزيون
وقتي از واژه «گند» استفاده كرد
خيره نگاهم كرد
منتظر تأييد بود
بازخورد مثبت
وقتي جوابي ندادم پرسيد:
«درست گفتم ديگه؟!»
گفتم: بله!
و لبخندم را كه ديد
ياد گرفت
چرخه يادگيري كامل شد
ما انسانها اينطوريست كه زبان ميآموزيم!
دولتها نيز چنيناند
مسئولين
وقتي تصميمي ميگيرند كه در آن ترديد دارند
به مردم مينگرند
به سكوت آنها
به رسانهها كه بلندگوي جامعهاند
وقتي تقرير شد
تكرار ميكنند
اعتراض كه بشود
ترك
جامعهي بصير به وقت خود بايد حرف بزند
نخبگان يعني
خواصّ اهل حق
با رسانههايش
با رسانههايشان
از اشتباهات بگذريم، عادت ميشود
قانون ميگردد و تركناپذير!