چرا كوله؟!
واقعاً برايم سؤال بود
از همان روز اولي كه اولين فرزندم را به مدرسه فرستادم!
ما مدرسه را با كيفهاي صاف و سادهاي تجربه كرديم
كيفهايي كه اگر چه روي شانه حمل ميشد
اما كاملاً مستطيلي بودند
لبههاي گرد نداشتند
شل و ول نبودند
من البته خلاف جريان اجتماعي حركت نكردم
براي بچهها خريدم
به مدرسه رفتند
اما...
همانطور كه حدس ميزدم
مشكل به سرعت خود را نشان داد!
لبههاي كتابها
دفترها
هر چه كه در چنين كيفهايي...
كيف كه چه عرض كنم
كولههايي...
هر چه كه در آنها حمل شود
كج و كوله ميگردد!
چند بار چند جاي شهر را در چند زمان مختلف جستجو كردم
كرديم يعني
با بچهها رفتيم و اما
كيف قديمي
مانند آنچه در گذشته داشتيم نيافتيم
كيفي كه بشود بر پشت حمل كرد
مستطيلي باشد و لبههاي كتاب و دفتر را نيازارد!
تا امسال:
تابستان به فروشگاه قم تحرير رفتيم
كيف ديديم
البته نه داراي بندي كه بشود بر پشت حمل كرد
اما
در همين حد هم كه مستطيلي بود
سفت و محكم
بچهها استقبال كردند
خواستند و تهيه كرديم
يك ماهي را با همين كيفها به مدرسه رفتند
كودكانم
راضي بودند
از اينكه كتابها و دفترها صاف ميماند
به هم نميريزد و همه چيز هميشه مرتّب
سر جاي خود
اما...
از اينكه كيف را هميشه بايد يك طرف بدن حمل كرد
هم براي صاف نگه داشتن ستون فقرات مشكل
هم دستي كه بايد مشغول بماند
اين شد كه از خودم پرسيدم:
«چرا خودمان بند پشت برايش نميدوزيم؟!»
رفتيم با هم بازار
نيممتر چرم مصنوعي خريديم
و چند قلّاب فلزي
خيلي قيمتي نداشت
نخ محكمي هم داشتم...
راضي هستند
خدا را شكر
بر پشت مينهند
و هر روز به مدرسه ميروند و باز ميگردند
و هممدرسهايها
و همكلاسيها
همه در شگفت
چون فرزندان عزيز من تنها دانشآموزاني هستند كه كيفهاي صاف دارند
كيفهايي كه كتاب و دفتر را خراب نميكند!
واقعاً كولهپشتي مگر براي كوهنوردي نيست؟!
ما كه قديمها فقط با آنها كوه ميرفتيم
اين چه فرهنگيست كه مدرسه را كوهنوردي فرض كرده
چرا بايد كودكان چنين كولههاي نامناسبي براي تحصيل داشته باشند؟!
از كي و توسط چه كسي اين رسم پيدا شد؟!
از قضيه كوله بگذريم
يك اصل تربيتي در اين اتفاق وجود داشت
يك هدف ثانوي
اينكه فرزندانم يك مطلب مهم را فرا بگيرند
ياد بگيرند مجبور نيستيم سبك زندگي ديگران را تكرار كنيم
حتي اگر همه مسيري اشتباه را بروند
ما ميتوانيم تنها كساني باشيم كه مسير درست را انتخاب ميكنيم
از تنها بودن در راه صحيح نهراسيم! :)