در كلاس نوشته
همين امروز
به خانه آورد و نشانم داد
انشايي كه معلم خواسته
در كلاس خوانده
در حضور دانشآموزان و معلم
پرسيدم: مسخرهات نكردند؟! نخنديدند؟!
«چرا بخندند؟!»، با تعجب پرسيد!
- خب، معمولاً دخترهاي اين زمانه نميخواهند خانهدار باشند!
پاسخ داد: «نه، كسي نخنديد، فقط خودم خندهام گرفت»
- خندهات گرفت؟! كجا؟!
«وقتي گفتم غذايم بيمزه شده بود!»
خود اين جمله را نيز با خنده گفت! :)
خوشحال شدم
خدا را شكر كردم
سپاس
اينكه به لطف پروردگار
دختري تربيت كردهام
كه واقعاً راضي است از دختر بودنش
و به آن افتخار ميكند
اينكه نميخواهد كالرجال باشد
اين خيلي خوب است!
نظرات
سلام: آفرين به مريم بانو...واقعا دختر هستي با احساسات و علايق يك دختر واقعي ،خيلي از دخترها خيلي شبيه جنس خودشان نيستند و خيلي سعي مي كنن اداي پسرها رو دربيارن حتي در لباس پوشيدن و طرز حرف زدن و تيكه كلام..ديروز در كتاب فروشي دختر خانم سال يازده كتاب كنكوري ميخواست و چنان لات منش حرف ميزد كه بي اختيار خنده ام گرفت... ولي اينكه دختري مثل مريم جان تحصيلات عاليه نداشته باشن برام نگران كننده است...وقتي كه انسانهايي مثل مريم عزيز خانه دار باشند بعد دكتر مختصص زنان يك خانم بي حجاب و بي اعتقاد بخواهد فرزند مرا بدنيا بياورد...يا متخصص بيهوشي و سونوگرافي خانم پيدا نشود و اكثرا مرد باشن...من احساس ميكنم امثال مريم جان بايد خيلي بيشتر تلاش كنند و زحمت بكشن كه هم در خانه خوب عمل كنند و هم يك نقشي در جامعه داشته باشن تا همه چيز به دست جماعت غرب پرست نيوفتد...مريم عزيز مثل پرنسس ها ست ...مودب و متين...آفرين به دختر گل
يكشنبه ۷ مهر ۱۳۹۸ - ۳:۰۱ صبح
پاسخ: با اين استدلال موافق نيستم: «وقتي كه انسانهايي مثل مريم عزيز خانه دار باشند بعد دكتر مختصص زنان يك خانم بي حجاب و بي اعتقاد بخواهد فرزند مرا بدنيا بياورد». اين كه يك نفر ديگر اعتقادات ديني سالمي ندارد و به تكالفيش عمل نميكند بايد دليل شود كه من تكليف اصلي خود را رها كنم و بروم دنبال تكليف او؟! «او» بايد ايمان ميداشت و در كنار تخصصش، به رشد و تعالي روحي هم ميرسيد. حالا «او» كوتاهي كرده، آيا «من» هم بايد خانهداري را رها كنم و فرزندانم را به «مهد» بسپارم، مثل او، تا بشوم متخصصي كه باتقواست؟! اصلاً اين آيا معناي تقواست؟ يا من خود را بيتقوا كنم تا خيال كنم، فقط خيال كنم يك آدم باتقوا شده است متخصص؟! مسأله اين است: وظيفه اصلي و محوري من چيست؟ اگر من وظيفه دارم فردي را كه در حال غرق شدن است نجات دهم، به جاي آن بروم و نماز بخوانم، اين را خدا از من ميپذيرد؟! اگر خدا نپذيرد، به درك كه تمام مردم دنيا بگويند آفرين يا نگويند! بله، مردم به زن محجبهاي كه در جامعه كار ميكند «آفرين» ميگويند. اما آيا ميدانند كه فرزندان او بيمادر بزرگ ميشوند و به دست پرستاري كه در مهد كودك كار ميكند؟! فردي كه هرگز نميتواند مانند پدر يا مادر به فرزند نزديك شود و او را تربيت كند! فرزنداني ايجاد كرده است كه ديگر به «مادر» اعتماد ندارند، اصلاً او را نميشناسند. ولي مادر خوشحال است كه بهترين متخصص در تمام كشور است و دارد به مردم خدمت ميكند! اجازه داده طرف غرق شود و بميرد، اما به نمازخواني خود فخر ميفروشد! وضعيت اين است الآن. بله، يكي اصلاً كنار دريا نميرود، در خانه نمازش را ميخواند. البته كه او اصلاً موظف به نجات غريق هم نيست. يعني چه؟! يعني ازدواج نكند. يا اگر ميكند صاحب فرزند نشود. بله، ايني كه فرزند ندارد، برود متخصص شود و به جامعه خدمت كند. اما زني كه فرزند دارد، اين خيانت به جامعه است كه مهمترين وظيفه خود را رها كرده و به ديگران واگذارد! در پناه خدا.
ام محمد: سلام استاد
تربيت و تلاش و توجه تان خيلي زود به ثمر نشسته
تبريك فراوااان دارم
مريم بااين انشاي كودكانه ي خود ، نشان داده كه به آنچه كه بايد ، رسيده ،چيزي كه خيلي از ما آدم بزرگ ها بعد از آزمون وخطا به آن مي رسيم و شايد...
دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶ - ۴:۴۵ عصر
پاسخ: سلام. تشكر. إنشاءالله در اين مسير بماند و هر روز درك و فهم بيشتري پيدا كند و نشود تحت تأثير جامعه، همكلاسيها و رسانه و تحقيرهايي كه نسبت به خانهداري روا ميدارند، پشيمان گردد و با جريان فرهنگ كشورمان همسو شود!
...: ممنونم كه دوباره وبلاگ را به روز كرديد.
ممنونم از مريم و انشاي قشنگش كه پدرش را به وجد آورد تا وبلاگ را از انتظار دربياورد:)
سپاس
چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱:۵۴ عصر
پاسخ: :) تشكر از لطف شما. ديگه مجبور بودم. نميتونستم ننويسم اينو! :)