فشار از سه سو
تغيير آرام در نظام ارزشي سازمان، منازعاتي پديد نميآورد، اما وقتي قرار است انقلابي عمل شود و بازگشتي سريع به آرمانهاي نظام رخ دهد، مقاومتها كم نخواهد بود.
تبدّل كادر سازمان با خروج نيروهايي همراه خواهد بود كه بيدست و پا نيستند و كم كس و كار ندارند. افرادي كه با نارضايتي دفع شدهاند و معمولاً بيكار نمينشينند و مخالفت خود را ابراز ميدارند. خصوص با توجه به اطلاعات فراواني كه از سازمان و ماوقع دروني آن دارند.
قطعاً سازمان جبهه فرهنگي در سازماني فراتر عمل ميكند و بخشي از آن به شمار ميرود. كنشگراني وجود دارند كه قدرتي برتر دارند. مكانيزم عملكردي آنان نيز با ارزشهاي موجود وفق يافته و بدان عادت كردهاند. هنگامي كه ارزشهاي سازمان به صورت انقلابي تغيير نمايد، از سوي آن مراكز قدرت نيز فشاري بر عوامل تغيير حادث خواهد شد.
علاوه بر فشار بالا و پايين، هميشه گروهي از دوستان و همراهان هستند كه در نهادهاي ديگري مشغول كار بوده و تعاملات و روابط حسنهاي با قلههاي تغيير در سازمان دارند. اين افراد نيز با مشاهده رفتارهاي تغيير يافته و پيدايش نظام ارزشي متفاوت، اعتراضات خود را گسترده نموده و به تبع نظام ارزشي خود، شماتت و سرزنش را پيشه ميسازند.
استقامت
آن مؤمنيني كه عزم جدّي بر اصلاح ارزشهاي سازماني دارند، لاجرم گزينهاي جز «استقامت» پيشروي خود نميبينند. اگر با اين فشار سه بعدي؛ بالا، پايين و اطراف، تسليم شوند و دوباره به ارزشهاي پيشين باز گردند، دقيقاً همان رفتاري را بروز دادهاند كه يك سازمان از «عوامّ» توقع دارد؛ تسليم تحقيرها و تجليلها شدن كه تشويقها و توبيخها تنها گزينه براي سازگار و هماهنگ كردن رفتار عوامّ با راهبردهاي خواصّ است. تسليم شدن كاري نيست كه از خواصّ توقع ميرود.
تنها با پايداري بر ارزشهاي الهيست كه ميتوان به تحقّق آنها در سازمان اميد داشت. اگر قرار است ارزشهاي جديدي حاكم شوند، بايد تسليم عملگرهاي سازگارساز؛ يعني تحقير و تجليل نشده، در برابر آنها مقاومت نمود.
انزواي محتمل
البته مقاومت هميشه با پيروزي ظاهري همراه نيست. چه بسا استقامت و پايداري مديران سازمان بر ارزشهاي مطلوب، ارزشهايي كه ميتوانند جهادي بودن سازمان را به آن باز گردانند، به حذف آنان منجر گردد. انزوايي كه از سوي ساير نهادها تحميل ميگردد و كادر فعلي سازمان نيز در تحقّق آن بيتأثير نخواهند بود.
هر جهادگر و مجاهدي بايد آماده براي يكي از اين دو باشد؛ إحدي الحسنيين، يا در راه تغيير نظام ارزشي، يعني تحقّق انقلاب فرهنگي در سازمان موفق ميشود، يا به فيض شهادت نائل ميآيد، در حالي كه در مسير اقامه كلمه توحيد گام بر ميداشته است.
البته شهادت در جنگ نرم، به بدنامي و ريختن آبروست. به بسته شدن راههاست، بنبستهايي كه تمام مسيرهاي نفوذ و فعاليت اجتماعي را ميبندد. وقتي كه از انسان قدرت نظامسازي را ميگيرند، قدرت ولايت و سرپرستي و مديريت سازماني، اين يكي از دشوارترين امتحانات الهيست كه با مرگ تفاوت چنداني ندارد.
[ادامه دارد...]