راه پيشِ رو
آغاز از خود
خداوند انسانهاي خوب را رها نميكند. مؤمنين هميشه در معرض الهامات و هدايتهاي الهي هستند. چيزي درونشان بيداد ميكند، وقتي از طريق داد خارج ميشوند. شامل سنّت املاء و استدراج كه نيستند. قساوت قلبي ندارند كه صمٌ بكمٌ عميٌشان كرده باشد. اين است كه «لوّامه» درونشان آرامشان نميگذارد. بزنگاههايي هست كه تلنگر پروردگار راه نَـفَسشان را ميگيرد و حجّت را بر آنها تمام مينمايد.
مؤمن به توجه كه رسيد، از خود آغاز ميكند. ميداند از خواصّ است و رفتار او الگوهاي اجتماعي را شكل ميدهد. او ميداند جاذبه و دافعهاي ايجاد كرده است با تغييري كه در نظام ارزشي پديد آورده. اكنون بايد ابتدا اميال و خواستههاي خود را اصلاح نمايد، به تبع تغييري كه در انديشههايش حاصل شده است.
نمودِ رفتاري
تغيير نظريهها بايد در رفتار ديده شود. آنكه دانسته در مسيري كه پيموده، چه آسيبهايي ايجاد كرده، اكنون بايد رفتار خود را تغيير دهد، به صرف امر و نهي و سخنراني، هيچ تغييري در سازمان حادث نميشود.
سازمان جبهه دچار تلاطم شده، مسير را تغيير داده، راهي كه بايد ميرفته را به تبع تغيير سبك و روش جهادي ترك كرده. از نهضت كه به سمت نهاد رفته، سازماني دنيايي شكل داده، نهادي كه كاركردهاي پيشين خود از دست داده و ديگرگون گشته است.
خواصّ وقتي از خود آغاز كردند و درونشان را تغيير دادند، بايد رفتارشان را اصلاح كنند. اگر آن تغيير دروني تبرّز بيروني نداشته باشد، سودي نميرساند.
تغيير نظام ارزشي
نظام ارزشي سازمان قرار است عوض شود و اين به معناي تغيير تجليلها و تحقيرهاست. اگر در گذشته نزديك، پس از آن انقلاب آرام در ارزشهاي سازماني، سودمحوري و بهرهوري مادي ارزش شد، امروز بايد مدالهاي افتخار را دوباره بر اساس رويكردي جديد توزيع كرد؛ رويكردي كه ارزشهاي الهي را به جاي خود باز ميگرداند.
تغيير نظام ارزشي سازمان نيازمند تغيير سازوكارهاي فرآيندهاي سازمان است. فرآيندهاي جذب و استخدام و پذيرش، فرآيندهاي همكاري و هماهنگي، فرآيندهاي مالي و حمايتي و خدماتي، فرآيندهاي مديريتي و حتي جزييترين فرآيندهاي موجود، مانند: پذيرايي!
تبدّلِ كادر
عرض شد كه جايگاه افراد به تبع ارزشها شكل ميگيرد. تغيير در ارزشها بيشك مكانيزم جاذبه و دافعه سازمان را بر هم ميزند و دگرگون مينمايد. وقتي به همّت خودسازي عناصر كليدي و اظهار اين تغيير در رفتار سازماني، تشويقها و توبيخها جابهجا شدند، آدمهايي هم ميروند كه اصلاً نميبايد ميبودند.
كادر اجرايي و مديريتي عوض ميشود و در اين تغيير، به نيروهايي بايد اميد بست كه «توانمندي بالفعل» ندارند، ولي بالقوه قادر به مديريت جبهه هستند.
دفاع مقدّس آلبومي درخشان از حضور چنين افراديست. كساني كه نه تحصيلات آكادميك در جنگ و دفاع داشتند و نه تجربهاي اجرايي و مديريتي، بدون حضور در دورههاي Dafoos و MBA توانستند كارهاي بزرگي انجام دهند.
البته اين تواناييهاي بالقوه، جز به صبر و با شرح صدر قلههاي سازمان بالفعل نميگردد و اگر فرصت تلاش براي آنان فراهم نگردد، قدرتهاي الهي ناشي از تقواي آنان مجال بروز نمييابد و اين گوهرها در معادن خويش باقي ميمانند.
[ادامه دارد...]