افزايش راندمان؛ با كاهش مصرف و افزايش توليد
بيشترين هزينههاي سازمان در حال حاضر، جايي كه رقمهاي درشت مصرف ميگردد، همان تشريفاتيست كه هست تا تفاوت فاحش مدير و كارمند را نشان دهد. مضاف به هزينههاي گزافي كه براي كنترل و نظارت بر مديران و كارمندان صرف ميشود تا تضمين كار صحيح آنان باشد.
ما با كاهش درآمد مديران، نه تنها مستقيماً هزينههاي سازمان فرهنگي را پايين آوردهايم، به صورت غيرمستقيم با تغيير آدمهاي فعّال در سازمان، توليد را افزايش داده، در نتيجه راندمان را بالا بردهايم.
از سوي ديگر، ريزش عظيمي از نيروهاي كاري خواهيم داشت كه تا ديروز فقط براي كسب درآمد به سازمان فرهنگي ما مينگريستند و امروز كه نااميد شده، از مجموعه خارج شده، باري از دوش سازمان برداشتهاند. اينها براي سازمان بيشتر هزينه داشتهاند تا فرصت.
طرد اخلاق رذيله؛ چاپلوسي، غيبت، خبرچيني، تهمت و افترا
وقتي رقابت براي كسب سمت مديريت نباشد، جز دعوت «و سارعوا إلي مغفرة من ربّكم»، اخلاق رذيله از سازمان رخت بر ميبندد. كارمند توجيهي براي خود ندارد تا چاپلوسي مدير نمايد و حسادتي در او شكل نميگيرد تا با خبرچيني و غيبت و تهمت و افترا هواي نفس خويش ارضا نمايد.
در چنين سازماني پرسنل مراعات حال دنياي رياست را نميكنند، ملاحظه رفيق و همكار نمينمايند، زيرا منفعت مادي دندانگيري بر آن مترتّب نيست. آدمهاي ضعيفالايمان هم سودي در بروز خُلق رذيله ندارند.
بينيازي از توسعه نهادهاي گزينشي و حراستي، با اتكا به خودمراقبتي پرسنلي
دقيقاً به همين دليلي كه عرض شد؛ حذف كارآمدي اخلاق رذيله در كسب منافع بيشتر براي كارمند، پرسنل تمايل بيشتري دارند كه در صورت تخلّف ديگري، حتي مدير، از آرمانهاي سازمان، گزارش كرده و وي را رسوا نمايند. وعده سازمان اطلاعاتي شصت ميليوني اينجا تحقق مييابد، هر فرد از سازمان يك مأمور اطلاعاتي سازمان است.
چرا؟! زيرا منفعتي مادي او را به پنهان كردن گناه ديگران تشويق نميكند و اگر رياكاري وارد سازمان شد، تا با تحمّل موقتي سختيها، نيشي به پيكره سازمان بزند، اطرافيان كه آگاه شوند كه البته ميشوند، منافق دستاويزي براي فريب ندارد، رنگ ميبازد و رسوا ميگردد.
اين اتفاقها در ابتداي انقلاب اسلامي مصاديق فراوان دارد، زمانيكه هنوز نظام كاپيتاليستيِ سلسلهمراتبيِ پرداخت حقوق بر نهادهاي انقلابي سايه نيانداخته بود.
كاهش هزينههاي نظارت و بازرسي
وقتي فرهنگ اطلاعات شصت ميليوني بر سازمان حاكم شود، ميتوان از هزينههاي نظارت و بازرسي و ارزيابي و كنترل كاست. نيروهاي آن را كاهش داد و دستگاهها و ابزارهاي پيشرفته نظارتي را جمع كرد و فروخت.
سازمان كاهش هزينه وسيعي از اين بابت تجربه خواهد كرد كه ميتواند اين هزينه برگشتي را در مسير توليد بيشتر به جريان اندازد.
همافزايي ايمان سازماني در پرتو «انعكاس اجتماعي»
انعكاس اجتماعي مقوله عجيبيست. همين آدمها وقتي تنها هستند اِبا دارند صداي خود را بلند كنند و شعار دهند، ولي گرد هم كه ميآيند، در اجتماعات وسيع، تا نهايت توان صدا را بلند ميكنند و با شور و شوق عجيبي شعارهاي راهپيمايي را بانگ ميزنند. حسّ قدرتمندي از همگرايي، آنها را اشباع مينمايد و پشت به پشت يكديگر، خواستهشان را فرياد ميكند. افرادي كه وقتي تنها بودند، حرفشان را ميخوردند و تلاشي براي ابراز آن نداشتند.
آنهايي كه كنسرتهاي بزرگ موسيقي را تجربه كردهاند، همين ويژگي را در آن مكانها نيز گزارش نمودهاند. تفاوت فاحشي ميان گوش كردن يك سرود با هدفون ديده شده است با شنيدن همان در يك كنسرت پرجمعيت. اگر چه كيفيت صدا امروزه به مدد فنآوري آنچنان افزايش يافته كه چيزي از كنسرت كم ندارد، اما چيزي در حضور جمعيت هست كه در هدفون نيست و آن همان «انعكاس اجتماعي»ست.
يك آينه يك تصوير را نشان ميدهد و دو آينه دو تصوير. هر فردي ميتواند تجربه كند و خود را در دو آينه دو بار ببيند. اما اگر آينهها را موازي قرار دهي، مانند آنچه در گذشتهها رسم سلمانيها بود، بيشمار تصوير ميبيني، بيشمار تصويري كه پيوسته تكرار ميشود.
انعكاس اجتماعي ترسيمي انساني از همان رويداديست كه در دو آينه موازي رخ ميدهد. فرد الف آرام خواسته خود را بيان ميكند، فرد ب جرأت مييابد و خواستهاش را بلندتر ميگويد. فرد الف از اينكه ديگري با او همراه است، صداي خود را بلندتر مينمايد، كشش اين تكاثر تا جايي پيش ميرود كه اجتماعات بزرگ، جسارت بيان خواستههاي بزرگي را دارند.
سازماني كه بر اساس تقوا هرم مديريت خود را چيده است، انعكاس اجتماعي در ايمان ايجاد ميكند. خلاف آنچه امروزه در سازمانهاي ما روي داده كه انعكاس اجتماعي بر فساد بسته شده و هر كه بيشتر توان فريب داشته باشد، حمل بر زرنگي شده، ستايش ميشود. ارزشها دگرگون ميشود يعني، با شتابي وصفناپذير.
[ادامه دارد...]