«همه شاهان بد بودند و ظالم، اصلاً شاه خوب نداريم!»
مگر ميشود كه داشته باشيم
شاه غاصب است
شاه به دنبال هواي نفس است
دنبال قدرت
شاه براي رسيدن به قدرت از خيلي چيزها ميگذرد
مجبور است بگذرد
راه ديگري ندارد
وقتي سر قدرتي دعوا ميكني كه مدعي زياد دارد
معلوم است كه بايد از چيزهايي گذشت
و اگر قدرت براي خدا نباشد
معلوم است كه اول بايد از خدا گذشت
يا هر چيزي كه به او منتسب باشد
اينها را براي بچههايم توضيح دادم
وقتي كه بليط بازديد از كاخ گلستان را خريديم
و در عمارتهاي آن قدم ميزديم
شاهاني كه قبرشان را از سنگ يك تكه ميتراشند
پسر براي پدر
نسل بعد از نسل
آنانيكه بدون اذن خداوند
يا اذن صاحبان اصلي جامعه
بر جان و مال و آبروي يك ملّت حكومت ميكنند
نه خلافت از جانب خدا دارند
نه وكالت از جانب ملّت
فارغ از مشروعيّت
تجمّلات را نشانشان دادم
تشريفات را
انواع ظروف غذاخوري را
سفالينههاي گرانبها را
نقاشيهاي روي كف زمين را
كه به خاطر از بين نرفتنشان مجبور بوديم پوششي نايلوني روي كفشهايمان بپوشيم
و سپس داخل عمارت شويم
گفتم امروزمان را ببينيد
اينكه بسياري از مردم خودمان تشريفات دارند در مراسماتشان
در زندگيشان
تبذير و اسرافي كه رايج شده
گفتم براي اينكه همهمان در خودمان شاهي داريم
در نفسمان
هر كدام براي خودمان شاهي هستيم
اگر مانند شاه رفتار كنيم
ساعتي را ديدند كه ملكه انگليس براي شاه قاجار فرستاده بود
گفتم ببينيد
او مردمش را به كار وادار كرده
تا به رشد علمي برسند
فني و مهندسي
و اين شاه را ببينيد
مردمش را وادار كرده به نقاشي ديوارها
و اتلاف درآمدهاي كشور با خريد كالا
گفتمشان كه اگر امروز اينطور عقب مانديم از رشد مادي و معنوي
مال همين خودپرستيهاي ملوكانه و شاهانه است
ما مردم بايد مراقب باشيم
صندلياي كه ناصرالدينشاه روي آن نشست را نشانشان دادم
پس از اينكه ميرزا رضاي كرماني او را هدف گلوله قرار داد
اگر مردم عصر قجر مراقبت ميكردند تا اموالشان را شاه به نابودي نكشد
امروزمان اينطور نميشد
و اگر امروز مراقب نباشيم تا دولتمردانمان
كساني كه به آنها رأي ميدهيم تا مراقب ثروتهاي مادي و معنويمان باشند
ثروتهاي عمومي را بر باد ندهند
آبروي ملّت را نريزند
و داشتههايمان را نابود نكنند
آيندگان از ما ناراضي خواهند بود
حق هم خواهند داشت
و در كاخهاي برجاي مانده از دولتيان ما قدم خواهند زد
و درباره عبرت گرفتن از دولتهاي عصر ما سخن خواهند راند
انسان شرمنده ميشود از اينكه ميبيند بخشي از كاخهاي باقي مانده از دوران ستمشاهي هنوز در دست دولت است و مورد استفاده مسئولين قرار ميگيرد!
نظرات
ام محمد: باسپاس از راهنمايي مفيدتان
لطفا گزارشات تربيتي فرزندانتان را زيادتر كنيد كه قطعا براي خيلي ها مفيد به فايده واقع مي گردد.
خداوند خيرتان دهاد.
پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۶ - ۳:۰۱ عصر
پاسخ: آنچه مينويسم، تجربههاييست كه در شُرف انجام است. به محصول نرسيده و نتيجهشان قطعي نيست. سعي كردهام جنبه ترويجي نداشته باشد و خواننده وبلاگ، حسب تشخيص خود و برداشتي كه دارد، قضاوتي نمايد و سپس عمل كند. مربّي نيستم تا بتوانم نسخه تربيت ارائه كنم. البته چشم، تلاش ميكنم آنچه به نظرم صحيح ميآيد و عمل مينمايم يادداشت كنم، ولي توجه به اين مطلب داشته باشيد كه... در هر صورت به خدا توكل ميكنم و از او اميد هدايت و ياري دارم. در پناه حق باشيد. متشكرم از اميدي كه ميدهيد.
خانه ي خانواده: سلام عليكم
چهارشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۶ صبح
پاسخ: و عليك السلام.
خانه ي خانواده: با قواعد و دستورات زباني و منطقي شما خيز !
خب چيزي كه عوض داره گله هم نداره !
خب حالا چيكار كنيم !؟ يعني پيشنهاد شما چيه !؟
آيا به دستورات زباني و منطقي شما حرف بزنيم !؟
يعني همون بشر ، انسان و ادمي كه حرف زده ! اول رفته مدرسه و زبان و منطق خونده ؟ خب با چه زبوني ؟ چه منطقي ؟
متوجه عرض بنده هستين !؟
بعلاوه ! چرا از خود نمي پرسيد كه من چرا متوسل به نمي فهمم نمي شوم !؟
و چرا نمي فهممو هم مثل شما نمي فهمم !؟
آخه گويا فرمايش شما اينه ! و منم دعوت به اين مي فرماييد !؟ كه مثل شما بگم نمي فهمم و خودمو راخت كنم !
بعنوان مثال بگم نمي فهمم كه ولي و سرپرست بنده زاده هاي خودم هستم ! و همينقدم از ولايت رو هم نمي فهمم !
و ولايت من بر اونا فقط نظارت بر كارشون نيست ! كه وقتي مثلا منطقي نبود بقول شما ، آگاهي بدم ، كه منطقو رعايت كنن ! بلكه در مثلا تعليم و تربيت اونا دخالت مي كنم ! و مثلا ميگم : شاه و شهنشاهي بده ! و ولايت خوبه ! ووو ، حتي بقول آقا عالم ال محمد عليه السلام :"بند" كفش اونا هم به من مربوطه ، و از من بگيرن ! نه اينكه برن بگيرن و من نظارت كنم كه مثلا منطقي بگيرن !
بگذريم ! بريم سر شرايط زباني و منطقي شما !؟ بفرماييد تا رعايت كنم .
چهارشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۱:۵۰ صبح
پاسخ: ديد سرش در رود كرده مينوشد، گفت: با دست بنوش تا عقلت زائل نگردد. رويش برگرداند و پرسيد: عقل چيست؟! لحظهاي متحيّر ماند و سپس پاسخ داد: هيچ، تو بنوش! راحت بنوش، زياد بنوش، گواراي وجودت! به ما گفتهاند مغلقگويي و سختنويسي از مظاهر كبر است كه زياد ميدانم و نميفهميد. اميد كه خداوند ما را از شرّ خلقهاي ناپسند حفظ فرمايد. آمين.
ام محمد: سلام وسپاس از مطالب بسيار خوبتان
متاسفم از خزعبلاتي كه برخي ها در تحليل مطالب حضرتعالي مطرح مي كنند و متاسفم از نگاه منفي ومغرضانه بعض احدالناس بقول مارك تواين : سخت ترين كار دردنيابحث كردن باكسي هست كه بخودش قول داده نفهمد
استاد سوال داشتم در خصوص دعاي شرف الشمس وصحت وسقم آن در روايات جهت حكاكي آن برعقيق زرد اگر راهنمايي ام بفرماييد ممنون خواهم بود .
سهشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۶:۵۷ عصر
پاسخ: سلام. ممنون از لطف شما. درباره شرفالشمس همانقدر ميدانم كه شما. آنچه از دوستان شنيدهام اين است كه قطعيتي در آن نيست و نميتوان با يقين چيزي درباره آن گفت. علامتها را هم كه ديدم مفهوم نبود. يعني نه خط انسان است و نه به نظر ميرسد خط جن باشد! (خط جنّي را در بعضي طلسمات ديدهام، اين شكلي نبودند) چند علامت عجيب و غريب است كه بايد در لحظه و ساعت خاصي از سال بر روي سنگ مخصوصي تراشيده شود. حقير بيشتر از اين نميداند، ولي با خود ميانديشم در ديني كه پيامبر (ص) آن در كودكياش نميپذيرد سنگي براي حفاظت او بر گردنش بياندازند، اين كه پناه بردن به سنگ براي حفظ انسان تشريع شود معقول به نظر نميرسد. سنگ عقيق هم به عنوان نشانه توصيه ميشود كه مورد استفاده قرار گيرد. البته شايد مطلب ديگري در بين باشد كه بنده بياطلاعم. موفق باشيد.
خانه ي خانواده: راستي !
داعش دنبال چي بود !؟ و هست هنوزم !؟
جز سرزميني ، خونه اي !؟
البته داعش كه نه ! بقول شاعري :"بزرگتر"ش !
اونوقت شما خونه رو هنوزم كوچيك مي شمرين !؟
و نربد ان نمن علي الذين رو خوندين !؟
حالا بمونه ! خونه ي بزرگتر از خونه به قول شما ! عالم اكبر همون آقازادهاتونم ميگم ! گه توش دارين خونه سازي مي كنين ! و البته گفتم كه به من ربطي نداره و بازم صلاح مملكت خويش خسروان دانن !
ولي همون داستان :"سيره" هم از تراوشات همون عالمه ! و فقط گفته باشم كه بي سرپرست يا ولي نيست ! ولو در حد و اندازه :"بيناي شنوا" كه آقا زاده هاي شما هم مسلح به اون هستن ! و شايد شهنشاهي كه نه ، ولي و سرپرستي نداره اين دو ! و ولي شناسييم تو خونه نيست ! كه براشون داستانشو بگه !
سهشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۸ صبح
پاسخ: خلاصه، ما انسانها به خلاف نميدانم چه جاندارها يا بيجانهاي ديگري، كه البته در آن هم شك دارم چون شما در رواياتتان داريد كه حتي سنگها هم حرف ميزنند منتها ما گوشمان نميشنود، شايد، ولي در هر صورت، ما سخن نميگوييم كه فقط سخن گفته باشيم، زيرا اين عمل احمقهاست، شما كه نميخواهيد سفيه باشيد يا حداقل شما را جزو نادانها به حساب آورند. ما سخن ميگوييم كه كسي بشنود. آن هم نه اين كه بشنود براي اينكه فقط شنيده باشد، اين نيز خسران دارد، چون اتلاف وقت است. ما ميخواهيم بشنود كه بفهمد. بفهمد تا ... حالا باقياش هيچ، حداقل بايد كه بفهمد. پس ما انسانها سخن ميگوييم تا مخاطب ما بفهمد تا با او ارتباط برقرار كرده باشيم، تا جامعه ساخته شود و انسانها بتوانند در كنار هم زندگي كنند. شما دقت بفرماييد تا در سخن گفتن و البته شما كه سخن نميگوييد، شايد هم بگوييد ولي به خودتان مربوط است و به ما كه خسرو شما نيستيم چه مربوط، ولي اگر سخن هم خواستيد بگوييد، نبايد مثل نوشتهتان باشد، زيرا اين طوري فقط اتلاف وقت انسانهاست، اگر طوري سخن بگوييد كه مخاطب نفهمد، زيرا نه علم منطق رعايت شده، نه علم نگارش و نه حتي در بعضي موارد علم لغت! آنطور بنويسيد كه ميخواهيد براي شما بنويسند، نه آنطور كه ننويسند! خوب صحبت كردم؟! البته من كه صحبت نكردم، اگر هم كردم نه به خسرو مربوط است و نه به شيرين. ولي شيرين سخن گفتن كار سختي نيست، قدري تواضع ميخواهد و از تخت شاهي پايين آمدن. كبر انسان را زمين ميزند. بهتر است خودمان قبل از اينكه زمينمان بزند پايين بياييم. خدا به من و امثال من عقل بدهد، إنشاءالله.
خانه ي خانواده: البته شايد ! يعني بقول شما :"شايد ...
سهشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۸ صبح
پاسخ: اجازه دهيد بيشتر توضيح دهم، بلكه متوجه شويد. شما يك علمي را ساختهايد به نام علم لغت، واژهشناسي يعني. اين علم براي اين است كه به شما ياد بدهد تا چطور حروف و صداها را در كنار هم قرار دهيم تا كلمه بسازيم؛ كلمههايي كه صحيح باشند، درست باشند و به درد ارتباط با انسانها بخورند. يك علم ديگر هم شما درست كردهايد كه در زبان فارسي به آن ميگوييد علم نگارش. اين علم به شما ياد ميدهد كه چطور اين كلمههايي را كه حالا ساختهايد يا نساختهايد و گمان ميكنيد كه ساختهايد و شايد هم گمان نميكنيد ساختهايد و صرفاً ظنّ داريد كه البته ميدانيد كه حجّت نيست مگر اينكه اماره باشد آن هم ميدانيد كه فقط اگر به يك قطع منتهي شود. علم ديگري كه شما داريد علم منطق است. منطق يادتان ميدهد كه چطور حالا كه كلمهها را با علم نگارش تركيب كردهايد و جملات را ساختهايد، در كنار هم قرارشان دهيد تا كلامتان مفهوم داشته باشد و معنادار گردد و به درد ارتباط با انسانها بخورد، نه اينكه صرفاً غيرآدميزاد آن را بفهمد كه البته آن نيز به مدد علم غيب است. چرا كه اگر علم غيب نباشد و از نيت دروني شما و افكار قلب و دل شما مطلع نباشد كه هرگز نميتواند اين تركيبهاي بيمعنايي را كه كنار هم قرار ميدهيد درك نمايد. متوجه عرض بنده شديد؟!
خانه ي خانواده: اول اينكه من كاري به :"سيره" ي ولايت يا سرپرستي پيشينيان شما ندارم ، خصوصا وقتي بناي شما بر :"خوب و بد " و شايدم :"بد و خوب" باشه .
در ثاني حرف در كوچيك و بزرگ يا بزرگ و كوچيك نبود ، كه خونه رو كوچيك :"بشمارين" ! خونه آقازاده هاتونو ! و بيرونو بزرگتر از خونه ! خونه اي رو كه ولي يا سرپرست اون هستين !
و بعنوان مثال در تعليم و تربيت ، پزوهش مثلا آقا زاده هاتون :"دخالت" فرموده اين ! نه فقط بقول :"پيشين" ي :"نظارت" !
مسلما آقازاده هاتونم اگه بحرف شما گوش بدن خروجيش ميشه مثل شما ! شماي مثل پيشينيانتون ! اونم در عين :"مردم سالاري ديني" ! نه سالاري شما بر مزدمتون ! همون آقا زادهاتون !
بازم مي تونين داستان خودتونو برا آقا زاده هاتون بگين ! گفتم كه صلاح مملكت خويش خسروان دانند ، حالا اين مملكت بزرگ باشه يا كوچيك و بقول شما :"خونه " !
در حاليكه خونه ي پيشين نه تنها اون خونه ي بزرگي كه گفتين ، بلكه صهيونيست جهانيم مي دونه كه جهانم پيشينه اي داره بنام :"خونه " ، نمي بينين كه همه ي هم و غمش برا تسخير اونه !؟
اونكه فقط بسنده نكرده به خونه اي بنام :"مسجد الاقصي" ! اون داره :"خونه سازي " مي كنه ! خونه هاي بقول شما :"كوچك" !
سهشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۶ صبح
پاسخ: نه دايش و نه سايش و نه حتي گنجايش، هيچ كدام از مباحث فلسفه اصالت وجود، مانند وجود و سجود، چه با جود و چه بيجود، انگار كه در دنياي ما جاي تنها كسي كه ميتواند اين مباني را به دست در دست هم با خوشحالي به خانهاي كه در آن جامعه ميتوان از خيابانهاي آسفالت عبور ارزشمند كاروانهاي نونوار شدن در شب عيد را جشن گرفت، طوري كه تا سالهاي سال وقتي قيمت ارز را در مقايسه با توليد داخل و همچنين صادرات غيرنفتي رشد بيبديلي را تجربه كرده است. اما اين مقام آگاه اطلاعي از آگاهيهايي كه ميتواند مباني منطقي را تحت تأثير قرار دهد در گزارش حادثه ذكر نشد. لذا رضا و ممرضا و همچنين شازده غلامرضا، پس از پايان دوران پهلوي، تاريخ جديدي را كه شما به آن اشاره و استشاره و در مواقعي نيز استخاره نتايج خوبي نداده است. بنده كه ميگويم خيلي بد است، فعلاً دست نگهداريد، فعلش بد است تركش بدتر! بله برادرم، يا شايد خواهرم، يا شايد هم البته خنثايم، از خدا پنهان نيست، از شما چه پنهان، من 37 سال است كه در اين كشور زندگي ميكنم، در بلاد فارس، يعني از بدو تولّد. هميشه فارسي حرف زدهام و فارسي با من حرف زدهاند، فارسي خواندهام و فارسي نوشتهام. زبان فارسي نيز چون تمامي زبانهاي ديگر، البته زبانهاي آدميزادي، و گرنه به قول خود شما، چه بسا در جايي غير آدميزادي زباني داشته باشد كه غيرآدميزادي به حساب آيد! فارسي هم قواعدي دارد و گرامر به اصطلاح شما. اين گرامر براي اين است كه شما و ما و آنها درست حرف بزنيم، طوري كه بتوانيم حرف هم را بفهميم. من دو بار نوشته شما را خواندم، ولي چيزي نفهميدم. يعني من فارسي بلد نيستم يا شما؟!
۳۷۹: اللهم عجل لوليك الفرج
سهشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۰ صبح
پاسخ: و العافية و النصر. :)
خانه ي خانواده: اول اينكه امام جور گفته شده .
در ثاني گيريم كه حرف من برداشت شما باشه و قضيه قضيه ي شاه و رهبر باشه ، نه شاه و امام ! و مقصود شما از امام خميني و امام خامنه اي بقول خودتون مثل :"امام جماعت" باشه ! نه نايب امام زمان ! و ولايتمداري بقول حضرت امام رحمة الله عليه ، مثل ولايتمداري :"رسول الله" .
خب اين امام جماعت نمي بينه كه تو محلش چه اتفاقي داره ميفته ! كه آقا زاده گفتن : چرا !؟
يا بقول مثلا من كجاي دولت يا مسئوليته !؟
من فكر نمي كنم شما متوجه تفاوت شاه و امام و حتي امام جماعتم شده باشين ! چراكه من امام جماعت محلي رو هم جانشين امام جمعه اش مي دونم و انو رو هم جانشين نايب امام زمان در عصر غيبت مي دونم كه جانشين پيامبر خدايي كه شنواي بيناس !
ولي گويا شما امام جماعت محلتونم مثل رهبرتون هيچكاره در دولت مي دونين و مسئول هم نمي دونين ! بلكه فقط شنوا و بيناس !
كه اين زياد مهم نيست ! مهم القاي اين به آقا زاده هاي خودتونه ! كه خودشونو مثل رهبرتون بدونن ! نه جانشين خداي بيناي شنوا ، پيامبرش ، جانشين پيامبرش و نايب جانشين پيامبرش و جانشين نايبشم در سهر و محل سكونتشون ، يعني جانشين همون امام جماعت ! يعني شما تو خونه ! كه مثل تعريفي كه از دولت و مسئولين دارين ، كارتون مثل همون رهبري كه هيچ دخالتي در امر خونه نداره و مسئوليتي جز همون كه فرمودين نداره !
در حاليكه داستان گردشوتون حكايت ديگري داره ! شما حتي در امر تعليم و تربيت بچه هاي خونه هم دخالت مي كنين ! نه اينكه بشينين و ببينين مثلا وزارت آموزش و پرورش خونه چيكار مي كنه !؟ و مثل اماماني كه فرمودين چشم به كار اونا دوخته باشين ! كه از مسير خارج شدن بچه ها رو آگاه كنين !
اينه داستان شما ! در حاليكه داستان اين نيست كه شما برا آقازاده هاتون تعريف مي كنين ! داستان اونه كه من براتون گفتم ! حالا مي خوان برا آقا زاده هاتونم تعريف كنين يا نكنين خودتون مي دونين ! صلاح مملكت خويش خسروان دانن !
خسرو فقط به شاهان گفته نشده كه !
مثلا گفته شده : اي خسرو خوبان داد از غم تنهايي !
دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۳ عصر
پاسخ: خانه يك جامعه بسيار كوچك است و شيوه مديريت آن اصلاً و ابداً قابل مقايسه با يك جامعه بزرگ هفتاد ميليوني به نام ملّت نيست. در يك جامعه بزرگ، تمامي فعاليتها تقسيم شده و هر مسئول، نسبت به بخش كوچكي از مديريت جامعه وظيفه دارد. طبيعتاً نقش رهبري از دولت و دولت از قضاوت و قضاوت از تقنين و تقنين از نظاميگري و امنيت و امنيت از اطلاعات و اطلاعات از آموزش و آموزش از پژوهش و پژوهش از تلفن و تلفن از گاز و گاز از آب و... همه اينها از هم جدا و تفكيك شدهاند. اما در خانه، من تمام اين وظايف را با هم برعهده دارم، زيرا حجم فعاليتهاي آنها نه زياد است و نه پيچيده. وقتي اين وظايف را تفكيك كنيم، كه در جامعه بزرگ ناگزير به آن هستيم، نقش رهبري كاملاً متفاوت از دولت است. رهبري در هيچ امري از امور مربوط به اداره نظام دخالت نمينمايد و تنها حافظ اصل جهت حركت نظام اسلاميست، تا از جهت اسلامي و الهي خارج نگردد و هر گاه انحرافي را در مسئولين تشخيص داد، رأساً اقدام نمينمايد، بلكه مردم را از آن آگاه مي:كند تا به وظيفه شرعي خود عمل نمايند. سيره ولاة فقهي ما نيز چنين بوده است.
خانه ي خانواده: راستي !
مثل بقول شما :"شاهانِ بد"
امامان ِ بدم داريم !؟
حالا دلتون مي خواد به آقا زاده ها هم بگين خودتون مي دونين !
دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۱:۳۱ عصر
پاسخ: اگر منظور شما از امامان، ائمه معصومين (ع) هستند، كه ايشان از هر بدي مبرّا ميباشند. اما اگر منظور شما از امام، اصطلاح لغوي آن است كه به هر امام جماعتي ميگوييم، يعني فردي كه پيشاپيش مردم ميايستد و راه را نشانشان ميدهد، يعني رهبر، يعني اگر منظور شما اين است كه رهبر بد هم داريم، خير. رهبر بد نداريم. زيرا تا رهبر به بدي گرايش پيدا كند، بلافاصله معزول است. رهبر بودن غير از شاه بودن است. شاه سلسله دارد و نسل به نسل جبراً حكومت ميكند. رهبر اما «رهبريّت»ـش مشروط به «عدالت» است. تا از عدالت خارج است، آناً ديگر رهبر نيست، زيرا شرط را فاقد شده. حتي اگر فرد ستمگري بشود و بخواهد به زور مردم را به استضعاف بكشد، حكمش حكم خدا نيست، امرش مطاع نيست، كلامش حجيّت ندارد و مردم ميتوانند و بايد عليه او قيام نمايند. شاه اما از اول مشروط به قدرت است، نه عدالت و ديانت. اين تفاوت را بايد دقت بفرماييد.
خانه ي خانواده: ولي يه چيزي رو به آقازاده ها نفرمودين !
اينكه شاه رفت !
امام آمد !
راستي اونم به آقا زاده ها فرمودين !؟ خط قرمزو ميگم !؟ يا اونو برا ما فرمودين !؟
آخه اگه برا اونا هم مي فرمودين اونوقت مثلا نمي گفتن بعد شاه چرا !؟
ولي اگه برا ما فقط فرموده باشين لازمه ازتون بپرسم مقصود شما از :"دولت" و :"مسئولين" چيه !؟
آخه يه :"قرمز" ي رو تو اين اينا كه گفتين مي بينم كه رعايت كردين !
خب بقول خودتون : شايد بحق باشه !
ولي شايدم نباشه ! يعني باطل باشه ، شايد سخن !
دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۱:۲۹ عصر
پاسخ: متأسفانه متوجه تفاوت «شاه» با «رهبر» نشدهايد. اگر متوجه اين تفاوت بوديد اينطور قضاوت نميكرديد. شاه در امور مملكت دخالت ميكند، زيرا خود را مالك جان و مال و ناموس ملّت ميداند. شاه هر زميني را كه بخواهد تملّك ميكند، هر جاني را كه بخواهد ميگيرد، زيرا هيچ مقامي را بالاتر از خود نميبيند تا جلوي او را بگيرد. اما رهبر تنها يك مأمور است؛ مأموري از جانب ملّت تا چشم آنان باشد، تا از بالا بر كار مسئولين نظارت نمايد تا اگر از مسير عدل و انصاف خارج شدند، اگر خيانت كردند، مردم را آگاه نمايد. به سيره رهبري نظام اسلامي از ابتدا تا امروز بنگريد، هر دو فردي كه اين منصب را متصدّي بودند، در كدام امور مستقلاً و بلاواسطه اقدام نمودند و كاري اجرايي را در كشور بر عهده گرفتند؟! امام راحل (ره) كي و كجا دخالت در امور مملكت نمود؟! ايشان وقتي خلافي از رئيس جمهور ديد، فقط به مردم اطلاع داد، بيانيه داد. وقتي فساد قائم مقام رهبري را ديد، فردي كه خبرگان او را برگزيده بودند، اين فساد را به مردم اطلاع داد. اصلاً نقش رهبر همين است. او خدا را بالاي سر خود ميبيند و فرستادگان خدا را. او جرأت تخلّف از اوامر الهي را ندارد. و دقيقاً چون جرأت تخلّف ندارد، خبرگان او را معرفي كردهاند به مردم. مردم هم او را امين خود گرفتهاند. زيرا مردم رأساً نميتوانند مسئولين را نظارت كنند. زيرا هميشه مسئولين راههايي براي فريب در اختيار دارند. زيرا مسئولين جريان قدرت و ثروت و اطلاع را در دست دارند. رهبر آنجا نشسته به نيابت از مردم، تا چشم آنان باشد، بيدار باشد و ببيند و اگر انحرافي پيدا شد، خبر دهد. اين را با شاه مقايسه نكنيد. اين ظلم و بيانصافيست.
مجله پارسي نامه:
دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۹ عصر
پاسخ: با تشكر و سپاس فراوان. در پناه حق.