فرزند: دقيقاً همان عنصري كه هدف از تشكيل خانواده است، به عنوان يادگيرنده و دريافتكننده تمامي تجربيات و دانش گذشتگان در يك دوره زماني طولاني از لحظه تولد، تا رسيدن به قدرت حضور اجتماعي، براي عملگري در نظام سياسي، اقتصادي يا فرهنگي.
پذيرندگي فرهنگ: عنصر يادگيرنده وظيفه دارد با ديد كاملاً باز و فراگير به تعاليم فرهنگي بنگرد و ذهن خود را تماماً بگشايد تا هر چه ميبيند سريع ياد گرفته و به حافظه بسپارد.
اين وظيفه به صورت تكويني در اين عنصر قرار داده شده است و صفر بودن دانش و تجربه وي و ناتواني او در انجام كوچكترين امور زندگي، روحيه تواضع و تسليم را نسبت به كارگزاران خانواده پديد ميآورد، تا بتواند به صورت جبري و غيرارادي، هر چه به وي القاء ميشود بپذيرد.
بنابراين مسلم است در اين دوره زماني كه هيچ ديواره امنيتي و ديواره آتشي روي ذهن او هنوز فعّال نشده، بايد او را از دستبرد هر انديشه و فرهنگي خارج از خانواده به شدّت دور و مصون داشت. رسانهها، بازيهاي رايانهاي، شبكههاي مجازي و نظام آموزشي خطرناكترين حيطههاي آسيب به اين ذهن خام و كشتزار زرعنشده هستند.
با رسيدن به سن بلوغ، اين وضعيت جبري به ناگهان متبدّل شده و نوعي بدبيني نسبت به تمام آنچه اندوخته به صورت دروني در وي ايجاد مينمايد كه تا مرز شك به همه داشتههاي دانشي و تجربي پيش ميرود.
بايد به مخاطبين نشان دهيم كه در اين مرحله اگر برخورد سلبي با اين شكها نمايند، عنصر يادگيرنده را به وضعيت لجاجت كشيده و از تمام آنچه فراگرفته بيزار و دور مينمايند. بايد يك فرصت چند ساله به وي داده شود تا با نشخوار آنچه ياد گرفته و ارزيابي مجدّد، از يك سو تلائم نظري آن ارزشها با اختيار و اراده و ميل، شوق و انگيزههاي خويش را بررسي نمايد و با ارزشهاي اجتماعي مقايسه و سنجش نمايد، سپس دوباره به كانون خانواده بازگشته و با نظام فرهنگي آن سازگار گردد.
بلوغ يك سامانه امنيتي بسيار كارآ و موفق است كه مانع ميشود تا خانوادههاي ناهنجار بتوانند نسل آينده را به يكباره ويران و نابود سازند. مجالي كه عنصر يادگيرنده در مرحله بلوغ نياز دارد تا بتواند فرهنگ منتقل شده را بازبيني نمايد را بايد قدر بدانيم و بدان احترام گذاريم و بايد اركان تعليمدهنده مترصّد باشند تا به محض ورود جوان به اين مرحله، نظام آموزشي داخل خانواده را از وضعيت «جبري» به وضعيت «اختياري» سوئيچ نمايند. البته با حفظ نظارتهاي پنهان و دورادور، براي ايجاد بستري كه به آرامي او را به حضور در جامعه آشنا ساخته و عادت دهد.
انتظار ميرود زن و مردي كه مبادرت به تشكيل يك نهاد تازهتأسيس به نام خانواده نمودهاند، با دانستن فلسفه، اهداف، جايگاه و وظايف آن و آگاه شدن نسبت به تكليفي كه هر يك از اجزا در حفظ و حراست و پايداري و تعالي و ارتقاء و رشد و پيشرفت آن دارند، بتوانند بسيار بهتر از نمونههاي غيرمطّلع، كاركردها و كارويژههاي اين نهاد مهم را كه سلول نظام فرهنگي جامعه است به منصه ظهور و بروز برسانند. اين دوره آموزشي ميتواند و قادر است بالكل نگاه به هويّت و ماهيّت خانواده را تغيير دهد و جلوههاي درخشان و متعالي آن در توسعه نظام اجتماعي و ترسيم آينده بشري را ظاهر نمايد.