برشمردن كاركردهاي خانواده: هدف اصلي نهاد خانواده «انتقال فرهنگ» بيان شد. اما در اين سرفصل قرار است براي زن و شوهر كاركردهاي جزئيتري تبيين شود كه در نهايت به همان هدف غايي منتهي ميگردند.
انتقال فرهنگ از نسلي به نسلي ديگر: مهمترين كاري كه خانواده انجام ميدهد اين است كه دستاوردهاي علمي، تجربي، دانشي، تخصّصي، ذهني، عملي، دستي، صنعتي، مهارتي، هنري و هر چه كه بتوان آن را يك ارتقاء در توانمندي بشر به حساب آورد را به نسل بعد از خود منتقل سازد. مانند كاري كه «ژن»ها در هسته سلولهاي بدن موجود زنده انجام ميدهند.
تمام كاركردهاي ديگر خانواده حول اين كاركرد محوري ترسيم ميگردند، تا شرايطي براي تحقق اين فعاليت فراهم نمايند.
ارتقاء و توسعه فرهنگ: اگر خانواده صرفاً آنچه از نسل پيش خود گرفته به نسل بعد منتقل سازد، نميتوان آن را انتقالدهنده «دستاوردهاي بشري» دانست. خانواده بايد حداقل تجربيات و دانشي را كه خود به دست آورده، به فرهنگ پيشينيان اضافه نمايد و سپس محصول آن را به نسل بعد منتقل سازد. پس نخستين ارتقاء و توسعهاي كه خانواده موظف است در حين انتقال فرهنگ به آن توجه نمايد، ضميمه نمودن تجربيات خود به فرهنگ در حال انتقال است.
تأثيرپذيري از تحوّلات اجتماعي فرهنگ: هر خانواده به تنهايي مولّد تمامي رشدهاي بشري نيست. از اين رو، هر كدام از اين نهادها، بايستي مترصّد تغييرات اجتماعي فرهنگ باشد و پيشرفتها را ثبت و ضبط نمايد. رسانههاي صوتي و تصويري و ارتباطي به اين امر ياري ميرسانند. خانواده فرهنگ در حال انتقال به نسل بعد را با اين پيشرفتهاي اجتماعي تركيب مينمايد، تا نسل بعد را جامعهپذيرتر بار آورد و هماهنگتر با اين تحوّلات فرهنگي.
«لاتقسر اولادكم علي آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم» فرزندانتان را برآداب خود وادار و اجبار نكنيد؛ چرا كه آنها براي زماني غير از زمان شما آفريده شده اند. (شرح نهج البلاغه، ج20، ص267)
تأمين نيازهاي امنيتي، اقتصادي و رواني افراد: خوداتكايي سلول نظام فرهنگي ايجاب مينمايد تا نيازهاي ضروري خود را به صورت دروني برطرف نمايد. بدين منظور هر يك از اعضا ميبايست مسئوليت بخشي از آنها را بر عهده بگيرد. يكي از كاركردهاي مهم خانواده اين است كه نيازهاي موجود در تكتك افراد را برطرف مينمايد. نيازهايي كه در خارج از محيط خانواده قابل تأمين نميباشد. هدف از اين كار از يك سو تشويق افراد جامعه به تشكيل نهاد خانواده و از ديگر سو حفظ خانوادههاي تشكيل شده از تلاشي و انهدام است.
طبيعيست اگر تمامي نيازهاي حياتي و ضروري جسمي و روحي افراد، در داخل خانواده برطرف نگردد، نگاهي و توقعي كه به بيرون از خانواده متوجه ميسازد، زمينهساز پايان حضور و مشاركت در اين نهاد ميگردد.
هويّتبخشي اجتماعي به افراد: يكي از نيازهاي اجتماعي انسانها، جايگيري در موقعيتي متناسب با انتظار خويش در جامعه است. جايگاهي كه اعتبار لازم براي فعاليت اجتماعي را براي فرد پديد آورد. به طور طبيعي يكي از كاركردهاي مهم خانواده اين است كه به اعضاي خود هويّت اجتماعي ميبخشد و جايگاهي براي آنها متناسب با ميزان اعتبار خود پديد ميآورد. راديكالهاي آزاد و افرادي از جامعه كه در خانوادهاي شكل نگرفته باشند، اعتبار اجتماعي كمتري داشته و معمولاً بايد تلاش بيشتري براي اعتمادسازي انجام دهند. خانواده بخش زيادي از اعتبار و احترامي را كه در جامعه دارد، به سادگي در اختيار اعضاي خود قرار ميدهد.
معرفي اركان خانواده: اگر خانواده يك سامانه و سيستم است، لاجرم عناصر و اجزايي دارد كه ضمن متفاوت بودن كه لازمه اجزاي هر سيستمي ميباشد، با يكديگر هماهنگي و همسو و همجهت ميباشند، تا هدفي واحد را تأمين نمايند.
پدر: يك انسان مذكّر كه تصميم اوليه را براي تشكيل نهاد خانواده ميگيرد. اوست كه نخستين انتخابها را براي تأمين نيروهاي انساني اوليه مورد نياز صورت ميدهد و سرمايه مالي و امنيتي ضروري را تهيه ميكند. در حقيقت بازوي سياسي و اقتصادي اين سامانه ميباشد.
عملگر سياسي يا اقتصادي: پدر در خانواده همان ظهور بيروني آن است. بخشي از نظام فرهنگي كه در حقيقت عملگري در نظام سياسي و يا اقتصادي ميباشد. در تبيين فلسفه خانواده به اين نتيجه رسيديم كه جامعه علاوه بر فعاليتهاي روزمرهاي كه به انجام ميرساند، ناگزير است فعاليتهاي آينده خود را ساماندهي كند، تا باقي بماند؛ چه چيز باقي بماند؟ قدرت بر ادامه همين فعاليتهاي روزمره اجتماعي. و خانواده از اين رو، نظام فرهنگي را سامان داد. پدر در حقيقت همان جزء عملگر اجتماعي است كه در كنار وظيفهاي كه در انجام امور روزمره سياسي يا اقتصادي جامعه دارد، بايستي تشكيلات ديگري را نيز تحت نظام فرهنگي سرپرستي نمايد، تا تداوم اجراي فعاليتهاي سياسي و اقتصادي جامعه را با تربيت نسل بعد تضمين نمايد.
«نگاه اسلام به جنسيت، يك نگاه درجهي دو است؛ نگاه اول و درجهي يك، حيث انسانيت است؛ كه در آن، جنسيت اصلاً نقشي ندارد. خطاب، انسان است. البته «يا ايها الّذين ءامنوا»(1) است، «يا ايها الّذين ءامنّ» نيست؛ يعني صيغهي ءامنوا، صيغهي مردانه است، نه صيغهي زنانه؛ اما اين به هيچ وجه به معناي اين نيست كه در اين خطاب، مرد بر زن ترجيح دارد؛ اين ناشي از عوامل ديگر است؛ آن عوامل هم براي ما روشن است. حالا نميخواهيم وارد آن بشويم كه چرا ما مثلاً در زبان فارسي جمعيت را ميگوئيم مردم؛ از مرد ميگيريم، نميگوئيم زنُم؛ در انگليسي «HUMAN»، چرا «MAN»؟ اين نشانهي اين نيست كه غلبهي فرهنگ مردانه اين را به وجود آورده و در لغت يك چنين تصرفي كرده؛ نه، اين يك عوامل ديگري دارد. بالاخره در داخل خانواده، مرد نماي بيروني است، زن نماي داخلي است. بخواهيد يك خرده ذوقيتر بگوئيد، مرد پوست بادام است، زن مغز بادام است. از اين قبيل تعبيرات ميشود كرد. مرد ظاهرتر است، ساختمان او اينجوري است؛ خداي متعال او را براي اين كار ساخته و پرداخته، زن را براي يك كار ديگري؛ بنابراين بروز و ظهور و نمايش و نمودداشتن در مرد بيشتر است؛ به خاطر همين خصوصيات، نه به خاطر ترجيح.» (بيانات مقام معظّم رهبري در سومين نشست انديشههاي راهبردي، 14/10/1390)
[ادامه دارد]