دغدغه فرهنگي در ياددهنده: اركان تعليمدهنده در خانواده بايد نسبت به فرهنگ و سنّتهاي خود تعصّب داشته باشند و حساس بوده، احساس كنند بايد حتماً اين فرهنگ در خانه محقق شده و پيگيري گردد. اگر فرهنگشان اين است كه به فرد بزرگتر «شما» بگويند و «تو» گفته نشود، بر اين امر اصرار داشته باشند و تحقق آن را پيگيري نمايند.
اگر ياددهندهها اهل مسامحه در فرهنگ خويش باشند، در حقيقت به عنوان الگو، مسامحه فرهنگي را به نسل بعد منتقل ميسازند.
خداوند به صورت تكويني اين حسّ را در افراد قرار داده است كه با بالارفتن سن، نسبت به فرهنگ تنسّك پيدا ميكنند. اين خصلت فطري سبب ميگردد تا در انتقال فرهنگ با دغدغه بيشتر عمل نمايند. بنابراين خانوادههايي كه حداقل يك فرد مسنّ و پير در ميانشان باشد نسبت به انتقال فرهنگ موفّقتر عمل مينمايند. در حاليكه همين فرد پير، زمان جواني تعصّب كمتري داشت تا بتواند در نقش يك پذيرنده فرهنگ ظاهر گردد!
حضرت امام صادق(ع) فرموده اند: وجود پير سالخورده در خانواده اش همانند پيغمبر الهي است در بين امتش. (منبع: لئالي الاخبار، ص180)
تأمين نيازهاي فردي اركان: افراد خانواده، اجزايي هستند كه يك سامانه واحد را شكل دادهاند. همانطور كه به تفكيك تمام قطعات يك خودرو بايد متناسب با ويژگيهاي شخصي خود نگهداري شوند؛ يكي روغنكاري ميشود، ديگري رنگكاري، ديگري تميزكاري و…، اجزاي خانواده نيز احتياجات فردي متفاوتي دارند.
بايد تببين شود براي مخاطب كه نيازهاي هر فرد يك نياز مهم براي خود اوست و نبايد به دليل مهم نبودن در نزد سايرين كه مسئول برآورده نمودن آن ميباشند ناديده گرفته شود؛ نيازهاي رواني، تغذيهاي، پوشاك، عاطفي و جنسي و….
پذيرش تغيير و سازگاري با آن: مخاطبين بايد بدانند ماداميكه عضوي از خانواده هستند، با توجه به تغيير جبري و گريزناپذير خانواده بمثابه يك كلّ متغيّر، ناگزيرند خود را با اين تغييرها هماهنگ سازند.
روندي از تغييرات را ميتوان به اجمال اينگونه توصيف نمود:
چند ماه نخست تشكيل نهاد خانواده، فرصتيست كه اعضا با خصائص و روحيات يكديگر آشنا ميگردند و به هم عادت مينمايند. پس نخستين تغيير پس از چند ماه شكل ميگيرد: عادي شدن! تا پيش از عادي شدن، مراعات اموري را ميكردند كه فرهنگ يادشان داده نسبت به «ديگران» بايد مراعات شود. اما پس از عادي شدن، «خانواده» ميشوند و آن امور را ديگر مراعات نمينمايند.
چهار پنج سال پس از آغاز زندگي مشترك، اعضاي خانواده تحوّل مهمي را تجربه مينمايند؛ تحوّلي در شخصيت و منش و رفتار كه ناشي از تجربه مسئوليتپذيري چندساله در نهاد خانواده است. نوعي پختگي در رفتار پديد ميآيد كه اين تغيير رويه اگر از سوي طرف مقابل پذيرفته نشود و همچنان فرد مقابل را همان انساني بداند كه روز اول در پيدايش خانواده حاضر شد، معمولاً به عنوان كممحلّي تعبير شده و به دعوا و جدايي منتهي ميگردد.
با افزايش سن و پايان يافتن دوره ميانسالي، تغيير مهم ديگري در اركان خانواده پديد ميآيد كه مربوط به پايان يافتن دوره فرزندآوريست. ورود به دوره پيري، اركان اصلي خانواده را از مرحله تربيت مستقيم به مرحله رهبري خانواده به عنوان افراد مسنّ و پير وارد ميسازد. اين تغيير نيز نيازمند پذيرش جايگاهي جديد در سيستم است كه اگر پذيرفته نشود به چالش منتهي ميگردد.
[ادامه دارد]