و ادامه داد:
در مورد فعل حكومت نظر شما درست است كه چند كار باهم انجام شود.
سئوال حقير متوجه فعل افرادي است كه امروز را بايد اداره كنند و نه افرادي كه بايد موشك هاي دور برد بسازند.
و البته تفاوتي بين مثال موشك و فرهنگ قائل هستم.
در مثال موشك غرض تامين ميشود، اما در فرهنگ جامعه بعيد ميدانم.
به نظرم ميرسد هر روز كه ميگذرد،
شايد هم هر ساعت
ما داريم اسير و جانباز و شهيد ميدهيم
و اين همه به دست نيروهاي خودي است.
چون داريم با ابزار غربي ها كار ميكنيم.
رسانه يكي از مهم ترين هاست.
آموزش عالي و داني هم اضافه كنيد. و.....
اين همه به علاوه ناكارآمدي
استفاده از موقوفات، كاركرد تربيتي- تبليغي حوزه هاي علميه
و.....
جمله اي از استادحسيني خواندم:
بعيد ميدانم دوري ما از اسلام بيش از يهود و نصاري باشد.
يعني اگر بخواهيم، دفع افسد به فاسد كنيم، چه؟
ضمن آنكه همان طور كه فرموديد:
همه مشكلات امروز ما خلاء تئوري و نظريه نيست كه اگر قرار بود باشد،
اول انقلاب
اولي به مشكلات بود تا الان.
اگر ما اين سخن را كه وضعيت موجود
به قول فرهنگستاني ها
نياز به دوران گذار دارد،
و اين همه
- گزينش در حال، طراحي دوران گذار، توليد فضاي مطلوب-
بدون برنامه ي جامع اتفاق نمي افتد.
بدون مديريت جامع اتفاق نمي افتد.
نيروهاي انقلاب به دنبال چه باشند؟
به نظر شما كسي يا جايي در حال حاضر دغدغه اين را دارد كه ما-همه جامعه- به كجا ميرود؟
تا تقسيم كاري صورت گيرد.
مثلا شبيه يك اتاق فكر كه رصد كند و كارها را نيز واگذار كند.
جمله استاد حسيني(ره) خطاب به دفتر تبليغات است
در همان جلسات مشهد
ايشان توصيه ميفرمايد كه بياييد و پروژههاي پژوهشي مشترك بگذاريم
و شما حرفهاي ما را بشنويد
و روي مطالب ما دقت علمي كنيد
در كارگروههاي علمي خودتان
و بعد فرمودند شما به منابع علمي غربيها كه يهود و نصاري هستند مراجعه
ميكنيد
و مطالب آنها را ميخوانيد
دوري ما از يهود و نصاري كه به اسلام بيشتر نيست
يعني فرض كه ما حرفمان خيلي بد باشد
از يهود و نصاري بدتر نيست
پس حرف ما را هم بخوانيد و قضاوت كنيد
و بعد بگوييد خوب است يا نه!
لذا به نظر نميرسد فرمايش ايشان اين باشد
كه با ابزار فرهنگستان
امروز به سراغ جامعه برويم
اما نسبت به امروز
اينكه چه ميشود كرد
شايد دليل اينكه من هفت سال چشمم را بسته بودم
و از همه مهمتر عقلم را
و كلا فقط تبديل به تايپيست و ويرايستار و فهرستزن شده بودم
دليلش همين بود
شايد
چون نميخواستم درگير اين پرسش شوم
چون يك نفر بود كه مدعي بود جواب اين پرسش را دارد
چون يكي بود كه ميگفت امروز تكليف اين است
چون ميخواستم از تكليفي كه بر دوش داشتم فرار كنم
از تكليفِ «تشخيص تكليف»!
و عادت كردم
عادت كرديم همهمان كه تكليف را بهمان بگويند
و ما فقط انجام دهيم
و نفهميم اصلاً كه آيا واقعاً تكليف اين است يا خير
و چقدر خوشحال بودم آنوقتها
و چقدر راحت
هر چقدر هم كه سخت ميگذشت، شانههايم آرام بود
زيرا ميگفتم حجّت بر فلاني تمام ميشود
و بر من، فقط با كلام او
وقتي ميگويد امروز بايد برويم و با معاون رئيس جمهور جلسه بگذاريم
و او را وادار كنيم واردات را كنترل كند
و افزايش تعرفههاي گمركي يا تحريم ورود بعضي كالاها
امروز راه حل مشكلات نظام است
اصلاً ديگر فكر نميكردم درست ميگويد يا خير
خيالم راحت بود كه حتماً حجيتش را تمام كرده است
اما وقتي فهميدم حجّت تمام نكرده پيش ميرود
وقتي حجّت از دست رفت
كار سخت ميشود
درست وقتي كه ميفهمد اين مطلب را
اينكه «تشخيص تكليف» خودش يك تكليف است
تكليف همه آدمها
همهمان
فرمايش شما كاملاً صائب است
واقعاً امروز تكليف من چيست؟
من كه با صحبتهاي آسيدمنيرالدين اندكي آشنايي دارم
چه تكليفي دارم؟
اصلاً دوران گذار چيست؟
در دوران گذار تكليف چيست؟
ما بايد امروز چه كنيم؟
آيا برويم سراغ مسئولين نظام و آنها را تحريك كنيم كه كاري كنند؟
چه كاري كنند؟
به روشهاي اسلامي عمل كنند؟
كدام روشها؟
برويم و اتاق فكر تأسيس كنيم؟
اينهمه نهاد پژوهشي در كشور اتاق فكر دارند
مگر در اتاقهاي فكرشان اتفاق مهمي ميافتد؟
از كجا معلوم در اتاق فكر ما بيافتد؟
اگر شما راهحلي يافتيد مرا هم مطلع سازيد
البته نه از روش استخاره
تشكر