اوايل تصوّرش را هم نميكردم
اينكه روزي
خودم ناگزير باشم به كودكانم «فحش» ياد دهم!
سرشان كه داد نميزدم
فحش هم كه بهشان نميدادم
طبيعيست بلد نبودند
نه داد زدن را
نه فحش دادن را
تا وقتي كه به مدرسه رفتند...
واقعاً نياز دارد
هر كودكي به يك «فحش خوب» نياز دارد
اين را وقتي فهميدم كه تحفههاي جالبي از مدرسه به خانه آوردند!
يكي از دوستان طلبه مدرسه كودكش را عوض كرد
غيرانتفاعي گذاشت
فقط براي اينكه فحش ياد نگيرد
اما من...
من به دنبال روشي منطقيتر بودم
بالاخره كودكان در جامعه زندگي ميكنند
در مدارس دولتي
امروز ياد نگيرند، فردا
روابط اجتماعيشان كه تمام نميشود
حالا كودك او برود غيرانتفاعي
بقيه چه كنند؟!
انسان عصباني ميشود
هر انساني بالاخره
حتي اگر كودك باشد
بعضي ميتوانند غيظ خود را كظم كنند
فرياد نزنند و فحش هم ندهند
ولي تكليف باقي چيست
كودكان كه قطعاً چنين مراحلي از رشد ايماني را طي نكردهاند!
بايد بهشان «فحش» ياد ميدادم
يك «فحش مناسب» البته
چيزي كه خلأ را پر كند
جايي را خالي نگذارد
نيازي را وا ننهد؛
فضايي رها شده كه جامعه آن را با حرفهاي زشت پر كند
ابتدا يك واژه مناسب انتخاب كردم
واژهاي كه در جامعهمان حرف نامربوطي حساب نشود
«نادان»
من اين واژه را برگزيدم
سپس
تصميم گرفتم و عمل كردم
هر بار كه جايش بود عصباني شوم
وقتي كارهاي نادرستي ميكردند
وقتي بايد اخم ميكردم
وقتي بايد تمام فضاي دهانم را با يك واژه آبدار پر مينمودم
و با تمام آبش با شدّت به بيرون پرتاب ميكردم
طوري كه ذرّات آن در هوا پخش شوند
و قطرهقطره بر خطايشان فرود آيند
در تمام اين موارد
واژه «نادان» را استفاده كردم!
جواب داد؟!
بله داد
خيلي زود هم
چند ماه بيشتر نيست اين راه را برگزيدهام
اما خلأ را پر كرد
ياد گرفتند وقتي از هم عصباني ميشوند
و بر يكديگر خشم ميگيرند
آنجاها كه معمولاً كسي نميتواند دهان خود را كنترل كند
به هم «نادان» بگويند
نه واژههايي كه معمولاً با 25مين حرف الفباي فارسي آغاز ميشوند!
مدتيست خيالم از اين بابت راحت شده
از اينكه كودكانم
واژههاي مناسبي براي فحش دادن دارند
تا وقتي در مدرسه يا خانه عصباني ميشوند
و بايد صدايي از دهان خود بيرون بياورند
كه اين عصبانيت را به مخاطب بفهماند
اوج عصبانيت خود را
ميتوانند از آن استفاده كنند
وقتي ديدم ياد گرفتهاند و استفاده ميكنند
آسوده شدم!
سبك زندگي اينطور تغيير ميكند
ابتدا بايد بدانيم كه مخاطب نيازهايي دارد
كه با سبكِ سبكسرانهاي در حال ارضاي آن است
اگر ما بتوانيم شيوهاي جديد بدو بياموزيم
كه بهتر و سالمتر آن نياز را برطرف نمايد
البته كه اگر آن نياز را برطرف نمايد
چرا نپذيرد؟!
تأثير ميگيرد و تغيير ميكند
سبك زندگياش يعني
ديوار نبايد شد و جلوي نيازها را نبايد گرفت
مسير بايد بود
جاده بايد شد
و جامعه را سُر داد به سمتي كه بايد برود
سَمتي كه صلاح او در آن است؛ صلاح دنيا و آخرتش!
توضيح: آنچه بيان شد نتيجه يك تجربه شخصي است. نويسنده مطلب فوق كارشناس امور تربيتي نيست و نبايد هر چه ميگويد محصول مطالعات و تحقيقات علمي محسوب گردد.
نظرات
سلام:
سلام
نظر خانم ناهيد خيلي عجيب بود يعني والدين چطور بايد حكمت اين آيه رو براي يه بچه توضيح بدن و بعد يعني هر كس حرف ناجور زد بچه بهش بگه سلام!!!
يك نكته ،يكي از دوستان پسرم از روي عادت موقع دعوا بهش ميگفت خنگ،همسرم ناراحت بود از اين موضوع و مي گفت بعضي از كلمات بار معنايي خيلي منفي دارن و اينكه اين به بچه هي ميگه خنگ مي تونه تاثير بدي داشته باشه و بعد از مدتي بچه واقعا احساس كنه خنگه!اتفاقا منم مثل شما نادون رو خيلي ميگم ولي هر بار پسرم ميگه مامان امام زمان!يعني ايشون حرف زشت تو رو مي شنوه منم سريع ميگم با تو نبودم با اوباما بودم!
چهارشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۸:۲۶ عصر
پاسخ: سلام. تشكر از توضيح خوبي كه فرموديد. موفق باشيد.
ام: خيلي ممنون از راهنماييتون ميگين متخصص اين كار باهاشون صحبت كنه يه خواهش ميتونم بكنم كه شما خودتون زحمتشو بكشيد كسي رو نميشناسم كه بتونه قانعشون كنه اينكارو بكنين خيلي ممنونتون ميشم
پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۵ - ۵:۳۳ عصر
پاسخ: اولاً بايد فرزند شما با كسي صحبت كند كه به او اعتماد داشته باشد. دوم اينكه اين صحبت بايد حضوري باشد. بُعد مسافت مانع است كه بنده با فرزندان شما سخن بگويم. سوم اينكه آن فرد كارشناس بايد واقعاً كارشناس باشد! در مسجد محل، پيشنماز راتب، بالاخره او يك وزانتي دارد در محل، شايد بهترين گزينه باشد. رفتن به اردوهايي مانند راهيان نور خيلي ميتواند مؤثر باشد. اردوهاي مذهبي و انقلابي. عضويت در بسيج و انجمنهاي اسلامي مدرسه و مسجد. موفق باشيد.
ناهيد:
باسلام:
دوست گرامي بهترين جواب فحش و ما به ازاي آن براي هر كسي همان كلمه ... سلام ... در جواب آنهاست كه قرآن كريم هم به آن اشاره دارد. و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.
چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۳:۳۵ عصر
پاسخ: سلام. فرمايش شما كاملاً صحيح است. در آيه 63 سوره فرقان ميفرمايد: «بندگان [خاص خداوند] رحمان، كساني هستند كه با آرامش و بيتكبّر بر زمين راه ميروند؛ و هنگامي كه جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گويند]، به آنها سلام ميگويند [و با بياعتنايي و بزرگواري ميگذرند] (ترجمه مكارم)». خب حالا بندگان غيرخاصّ چه بايد بكنند؟! آيا ما نبايد آنها را هم كنترل و هدايت كنيم؟! تصوّر بفرماييد شخصي نميتواند سيگار را ترك كند، آيا به او نميگوييم سيگار را در دهانت بگذار، اما خاموش! آيا بعد نميگوييم به جاي آن آدامس استفاده كن؟! هر فرد در هر مرحلهاي از ايمان كه قرار دارد، بايد بتواند با روشهايي خود را از گناه حفظ نمايد. روشهايي كه خودشان گناه نباشند البته. ايمان صفر و صد نيست، سياه و سفيد نيست. مطابق آنچه در روايات ما وارد است، مدارجي از ايمان و يقين وجود دارد. قطعاً براي يك كودك، مراحل ايمان هنوز طي نشده و از «عبادالرحمن» محسوب نميگردد. مطلب فوق از اين بابت به نگارش درآمده است. تشكر از نظر شما.
ام: سلام خسته نباشيد اقا مهدي يه مشكلي داشتم اميدوارم يه راه حل مناسب و كارگشا بتونيد براي مشكلم پيدا كنيد روش تربيتي شما فوقالعاده است براي همين دست به دامن شما شدم مشكلم در مورد نماز خوندن بچه هاست كه شايد خيليا اين مشكلو دارن من هر روشي كهرميدونستم يا توي كتابها خوندمو عملي كردم ولي هر كدوم براي زمان كوتاهي خوب بودن دوست دارم بچه ها با ميل و اراده خودشون نماز بخونن نه به زور و اجبار. ديگه موندم چيكار كنم از يه طرف هم عذاب وجدان دارم كه نكنه من در تربيتشان كوتاهي كردم كه اينگونه نسبت به نمازشان بيخيال هستند لطفا شما يه راه حل مناسب پيدا كنيد ببخشيد وقتتونو گرفتم.
چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۳:۳۳ عصر
پاسخ: كودكان من هنوز به مرحله نوجواني نرسيدهاند تا با مشكلي كه شما ميفرماييد دست و پنجه نرم كنم. ولي دو مطلب به نظرم ميرسد كه عرض ميكنم؛ نخست اينكه هر چيزي كه بر نوجوان اجبار شود، قطعاً طرد ميگردد. در اين شك نكنيد. آن هم در اين دوره و زمانه كه ما هستيم. اين يك. دو اينكه هيچ عملي توسط انسان صورت نميگيرد؛ مگر اينكه يا از آن لذّت ببرد و يا توجيه عقلاني براي آن داشته باشد تا بر سختي و رنجش صبر كند. براي هر نوجواني پيتزا بياوريد با لذت ميخورد، اصلاً نياز به اصرار نيست. زيرا لذّت ميبرد. اما عبادت براي ما بندگان ضعيف «كلفت» و سختي دارد. لذا به آن «تكليف» ميگويند. حالا دارو جلوي نوجوانتان بگذاريد، نميخورد، زيرا تلخ است. اما وقتي دكتر مي"گويد و توجيه ميشود كه سلامتي او در آن است، قبول ميكند. پس راه حل، تركيبي از اينهاست: 1. عبادت را لذّتبخش كنيم. اينكه مثلاً فرصتي باشد براي نوجوان كه همراه پدر به مسجد برود و از همراهي او لذّت ببرد. يا در مسجد دوستاني داشته باشد كه بودن در آنجا را برايش لذّتبخش كنند، تا كمكم لذّت بودن در مسجد به نماز سرايت نمايد. 2. حالا كه عبادت سخت است، آن را به خوبي توجيه نماييم. قصههايي از خلقت انسان بگوييم و تمام وقايعي كه بر سر او آمده است، فلسفه خلقت را تعريف كنيم و در نهايت دليل نماز خواندن را توضيح دهيم. آثار نماز را نشانش دهيم. در اين مرحله، اعتماد بسيار مهم است. نبايد قبلاً سابقه دورغگويي به او داشته باشيم. اگر حتي يكبار وقتي كودك بود يا نوجوان، به او دروغ گفته باشيم، امروز حرفمان برايش كمارزش است و بياعتبار. نخستين گام در تربيت «اعتماد» است. اگر نوجوانمان به ما اعتماد داشته باشد، تربيت او چندان دشوار نخواهد بود. 3. از متخصصين بخواهيم تا نوجوان را توجيه كنند. همانطور كه وقتي دكتر ميگويد او ميپذيرد، اگر يك متخصص اسلامشناس معتبر وجود داشته باشد در اطرافمان، طوري كه نوجوان ما بپذيرد او واقعاً تخصص دارد، حالا او صحبت كند و بگويد كه آثار نماز چيست، اميد بيشتري هست كه به پذيرش برسد. موفق باشيد.
مجله پارسي نامه:
كاربر گرامي، سلام
در تاريخ
چهارشنبه 95 مرداد 27 نوشته شما با عنوان
فحش مناسب كودكان برگزيده شده و در جايگاه
تيتر يك در
مجله پارسي نامه قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب
*سحربانو* و دبير سرويس آن
هما . ص بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۷ صبح
پاسخ: تشكر از لطف و توجه دبيران محترم پارسينامه.
ام: راهكار فوق العاده اي بود خيلي لذت بردم
سهشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۳:۴۱ عصر
پاسخ: ميدانيد جالبي اين راهكار چيست؟ اينكه كودك گمان ميكند بدترين و زشتترين كلمه در دنيا«نادان» است كه ميتوان با آن به خوبي عصبانيت را نشان داد. كمكم عادت ميكند. در هنگام عصبانيت هم در حقيقت عقل انسان ضعيف ميشود و اختيار انسان از دستش خارج ميگردد معمولاً تا حدّي، اينجاست كه «عادت» خود را نشان ميدهد و بدون اختيار واژه «نادان» را بر زبان جاري ميسازد. درست است؟
sarv: منم يه خواهر كوچولو دارم و فوق العاده روي تربيتش حساس هستم!!!
الان 2 سال و ده ماهش هستش و سني كه بچه ها بيشتر جذب لغاتي ميشن كه به قول شما با پرتاب بيشتري ادا ميشه.
هيچوقت يادم نميره كه اولين فحشي رو كه ياد گرفت و با زبان شيرين كودكي خودش ادا كرد؛ كلمه«بي تركو» به جاي كلمه بي تربيت بود، خيلي جالب بود علاوه بر اينكه تمام فاميل اين كلمه رو ياد گرفتن و همه موقع عصبانيت ميگفتن، به دانشگاه و خوابگاه من و دوستم هم رسيد. اكثر از اين لغت جديد كه ساخته فكر خواهر كوچولوي يك ساله و نيمه من بود خوششون اومده بود.:)
يكشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۲ صبح
پاسخ: يكي از فرصتهاي طلايي مهيا شدن براي تربيت فرزند، حضور و همكاري در نگهداري برادر و خواهر كوچكتر است. زيرا معمولاً، وقتي انسان خود صاحب اولاد ميشود، ديگر آنقدر اشتغالات و درگيريها در زندگي دارد كه نميتواند مطالعه كند و يا رفتارهاي كودكش را بررسي. قدر بدانيد كه ميتوانيد پيش از درگير شدن با چالشهاي يك زندگي مشترك، فرصت كودكياري و پرستاري كودكي را داشته باشيد و چيزهاي خوبي ياد بگيريد از آن. إنشاءالله موفق باشيد.
يه بنده خدايي كه ان شاءالله طل: درود.
مطلب خوبي بود،مثل بقيه مطالبتون(البته اون مواردي كه بنده مطالعه كرده ام، در مدت چند ماهي كه با وبلاگتون آشنا شدم).
لطفا در مورد سبك زندگي و تربيت كودكان و نوجوانان مطالب بيشتري بگذاريد.
اين سبك نوشتنتون(خطهاي كوتاه و ستوني نوشتن)،فكر كنم به خاطر تاثير برنامه نويسي(نرم افزار)باشه،چون اونجا هم معمولا خطوط كوتاه و متن ها ستوني هستند،يا شايد هم به خاطر كم حوصله بودن آدم هاي امروزي!به هر حال سبك خوبيه.
راستي!
اگر كانال تلگرامي هم راه بندازيد،فكر كنم بد نباشه،با اينكه خودم بيشتر خواننده صفحات وب هستم!
از اينكه وقت ميگذاريد و پيام ها رو ميخونيد(حتي تبليغاتي ها)و همچنين جواب ميديد(حتي اون تبليغاتي ها رو)ازتون ممنونم.
بي كران باشيد.
بدرود.
شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۲ عصر
پاسخ: درود بر شرفت و بر شرف ِ درودت. سلام برادرم. تحليلتان شوكهام كرد. جدي عرض ميكنم. مدتها بود در ايميلها سطر به سطر مينوشتم و در وبلاگ نيز. اما هر كه ميپرسيد، واقعاً نميدانستم چرا. حتي اوايل بعضي گمان كردند قصد دارم شعر سپيد بگويم و طعنه ميزدند كه اشعارت شعر نيستند! تدريجاً شروع كردم براي اين سبك نوشتنم توجيهاتي بتراشم؛ اينكه خواندنش راحتتر است، اينكه حس و حال و لحن نويسنده را بهتر به مخاطب منتقل ميسازد، حتي اينكه نوشتن متوالي در يك سطر را نقد كردم و گفتم چون در كاغذ قصد صرفهجويي داشتيم پيوسته مينوشتيم، حالا كه كش آمدن صفحه مرورگر سبب قطع بيشتر درختان نميشود، به اصل باز ميگرديم، اينكه هر جمله در سطري مستقل باشد! ولي اكنون كه نوشته شما را خواندم و مجدّداً نوشتههاي وبلاگ را مرور نمودم، ديدم بله، درست فرموديد، بدون اينكه متوجه باشم، مشغول كدنويسي بودم در حقيقت! كدهاي برنامههامان همينطور است. آنجا هم اگر چه ميتوانم متوالي بنويسم و در يك سطر، اما براي خوانش بهتر، هر دستور را در يك سطر قرار ميدهم، ولو كوتاه باشد. و بين بخشهاي كدها، هر جا كه يك كار پايان مييابد، فاصله اضافي بين سطور مينهم. ديدم راست گفتيد، نوشتههاي وبلاگم نيز دقيقاً از همين رويه متابعت كردهاند، بياينكه خود بدانم! در غفلت بودم و بر عادت عمل ميكردم و به زور قصد داشتم براي آن توجيهاتي شايد غيرموجّه ارائه دهم! تشكر. خيلي جالب بود. انسان چقدر از انسانهاي ديگر چيز ياد ميگيرد. ياد كلام استادم (ره) افتادم كه ميفرمود: «ما پيش روي خود را ميبينيم و از پشت سر خود غافل، اما دو نفر كه رو به هم گفتگو ميكنند، هر كدام پشت سر ديگري را ميبيند و ميتواند به او خبر دهد.» بخشي از قدرتي كه در جامعه نهفته است و در كار گروهي، مربوط به همين توانمنديست. باز هم از راهنماييهاي شما سپاسگزارم و اميدوارم در آينده نيز از نصايح درخشانتان بهرهمند گردم. خدا اجر جزيل عطايتان فرمايد و بهترينهاي دنيا و آخرت را نصيبتان كند. ياعلي