به نام خدا

در پارسي‌بلاگزير باران

پنج‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۸ عصر

ما باران‌نديده‌ايم؟!
كه تا دو قطره مي‌بارد به سخن آييم؟!
خب بله...
در اين شهر البته

كودكي‌ام چند سالي انزلي بوده‌ام
آن‌روزها را يادم هست
باران‌هايي فوق تصوّر
سه روز مثلاً مي‌باريد يك‌ريز
بدون توقف
تمام كوچه و پس‌كوچه‌ها لبريز
راه نمي‌شد رفت
خانه‌مان در محله‌اي به نام «ميان‌پشته»

اما اين‌جا
شهر قم
خب...
واقعاً باران‌نديده بار مي‌آيند كودكان
اين است كه براي‌شان جذّاب‌تر
سرمستي مي‌آورد

زيبايي بارش صبحگاهي
و شميم دلرباي رحمت ربوبي
برآنم داشت تا تمام در و پيكر خانه را بگشايم
و آن را از پاكي لطف الهي سرشار سازم
بچه‌ها امروز
چشمانشان را با نسيم لطيف صبح باز كردند
يكسره هم رفتند به حياط
حتي پيش از آن‌كه رختخواب برگيرند و چهره به آب بشويند!

ديدم دل‌شان اسير باران شده
صبحانه‌شان را دادم زير باران بخورند!

باران چيز عجيبي‌ست
فقط چند قطره آب نيست
كه مثلاً از دوش حمام سرريز شود
يا از ابر
فرقي نداشته باشد
چيزي فراتر از آن
گويي روح دارد
حال انسان را عوض مي‌كند
وقتي مي‌بارد

حضرت امير (ع) كه اصلاً روايت شده* تعمّداً زير باران مي‌ايستادند
تا از اين فيض الهي بهره‌مند گردند
و نعمتش را پاس دارند
تعجب مي‌كنم از مردمي كه تا رگبار مي‌زند
مي‌دوند و به اين‌جا و آن‌جا پناه مي‌برند
راه رفتن در زير باران را لذّتي‌ست
كه قلم از بيان آن قاصر!

* عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «كَانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَقُومُ فِي الْمَطَرِ أَوَّلَ مَا يَمْطُرُ حَتّى‌ يَبْتَلَّ رَأْسُهُ وَ لِحْيَتُهُ وَ ثِيَابُهُ، فَقِيلَ لَهُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، الْكِنَّ الْكِنَّ، فَقَالَ: إِنَّ هذَا مَاءٌ قَرِيبُ الْعَهْدِ بِالْعَرْشِ، ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُ، فَقَالَ: إِنَّ تَحْتَ الْعَرْشِ بَحْراً فِيهِ مَاءٌ يُنْبِتُ أَرْزَاقَ الْحَيَوَانَاتِ، فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ - عَزَّ ذِكْرُهُ- أَنْ يُنْبِتَ بِهِ مَا يَشَاءُ لَهُمْ رَحْمَةً مِنْهُ لَهُمْ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ، فَمَطَرَ مَا شَاءَ مِنْ سَمَاءٍ إِلى‌ سَمَاءٍ حَتّى‌ يَصِيرَ إِلى‌ سَمَاءِ الدُّنْيَا- فِيمَا أَظُنُّ - فَيُلْقِيَهُ إِلَى السَّحَابِ، وَ السَّحَابُ بِمَنْزِلَةِ الْغِرْبَالِ، ثُمَّ يُوحِي إِلَى الرِّيحِ أَنِ اطْحَنِيهِ، وَ أَذِيبِيهِ ذَوَبَانَ الْمَاءِ ، ثُمَّ انْطَلِقِي بِهِ إِلى‌ مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا، فَامْطُرِي عَلَيْهِمْ، فَيَكُونَ كَذَا وَ كَذَا عُبَاباً وَ غَيْرَ ذلِكَ، فَتَقْطُرُ عَلَيْهِمْ عَلَى النَّحْوِ الَّذِي يَأْمُرُهَا بِهِ، فَلَيْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ إِلَّا وَ مَعَهَا مَلَكٌ حَتى‌ يَضَعَهَا مَوْضِعَهَا، وَ لَمْ يَنْزِلْ مِنَ السَّمَاءِ قَطْرَةٌ مِنْ مَطَرٍ إِلَّا بِعَدَدٍ مَعْدُودٍ ، وَ وَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَّا مَا كَانَ مِنْ يَوْمِ الطُّوفَانِ عَلى‌ عَهْدِ نُوحٍ عليه السلام؛ فَإِنَّهُ نَزَلَ مَاءٌ مُنْهَمِرٌ بِلَا وَزْنٍ وَ لَا عَدَدٍ» (كافي، ط دارالحديث، ج15، ص544، ح15141)
امام صادق(ع) فرمود: سيره علي(ع) اين گونه بود كه در ابتداي بارندگي، زير باران مي‌ايستاد، تا سر و محاسن و لباس ايشان خيس مي‌شد. هنگامي كه به ايشان گفته شد: اي امير مؤمنان! سرپناه، سرپناه! فرمود: «جايگاه اين آب نزديك عرش است»، سپس اين‌گونه روايت فرمود: «زير عرش دريايي‌ست و در آن دريا آبي كه رزق جانداران از آن سرچشمه مي‌گيرد. هر گاه خداي بلندمرتبه از روي رحمت خويش اراده فرمايد كه آن‌چه براي ايشان مي‌خواهد به آن آب بروياند، به آن وحي مي‌نمايد. پس آن مقدار كه خواسته، از آسماني به آسماني ديگر مي‌بارد، تا به آسمان دنيا مي‌رسد. سپس آن را بر ابر مي‌اندازد كه ابر در حكم غربال است. بعد به باد وحي مي‌كند: «آن را ريزريز و روان كن و در فلان مكان و فلان مكان رها نما و بر ايشان ببار». پس همان‌طور كه به آن امر كرده، سيل مي‌شود يا قطره‌قطره فرو مي‌ريزد. با هر قطره‌اي فرشته‌اي همراه است، تا آن را در مكان مورد نظر قرار دهد. هر قطره‌اي كه مي‌بارد به اندازه‌اي مشخص و وزن تعيين‌شده‌اي‌ست. مگر روز طوفان، در عصر نوح(ع) كه سيلاب، بدون وزن و مقدار نازل شد.»


مطلب بعدي: توليدمحور مطلب قبلي: نسبت عقل و دين ۵۴

نظرات

خانواده ي خانه: سلام عليكم
خيس خيس شدم !
خصوصا زير بارش روايت ...
البته صبحونه هم خيلي چسبيد !
دست (سيد) بابا درد نكنه !پنج‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴ - ۸:۵۴ عصر
پاسخ: عليكم السلام.
مجله پارسي نامه:
كاربر گرامي، سلام
در تاريخ پنج شنبه 94 مهر 23 نوشته شما با عنوان زير باران برگزيده شده و در جايگاه پيوندها در مجله پارسي نامه قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب مهسا و دبير سرويس آن خانم سعيدي بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
پنج‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴ - ۲:۴۰ عصر
پاسخ: با تشكر از زحمات مسئولين مجله.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN