دورههاي اصلي بحث اصول استاد حسيني(ره)
همين 95 جلسه مبادي*
و 96 جلسه فلسفه اصول است
اينطور كه البته به ما اطلاع دادهاند
دوره مبادي از ارديبهشت 1373 آغاز ميشود
و گويا در مرداد 1376 پايان مييابد
سال 1387 كل آن دوره را مباحثه كرديم
اخيراً نيز قريب به يكسال است
دوباره مجالي فراهم شده
اينبار با دقت بيشتري بحث ميكنيم
مرحوم حسيني(ره) خودشان 30 جلسه ابتداي اين دوره را
اينطور دستهبندي كردهاند:
1. نسبت بين «ارتكازات عرفي» و «تكامل تعبّد»: جج 1-9
2. نسبت بين «قاعدهمند شدن احتمالات» و «تعبّد»: جج 10-14
3. نسبت بين «احراز حجيّت شرعي» و «احتمالات مقنّن»: جج 15-21
4. نسبت بين «يقين» و «قوانين مفاهمه تكامل تعبّد»: جج 22-30
در اين دوره بحث، عزم را جزم كردم
همين 30 جلسه نخست را خلاصه نمودم
خلاصهاي نموداري:
نمودار خيلي بزرگي شد
در پنج سرفصل اصلي گرد آمد
نمودار بزرگ و كامل را از اينجا برداريد
آن روزها كه اين جزوات را ميخوانديم و بحث ميكرديم
عناوين جديدي براي هر جلسه تنظيم كردم
كه در اين نشاني قرار دارد
اينبار كه بحث ميكرديم
يك دستهبندي هم براي اين عناوين به نظرم آمد
كه به نحو ذيل نظم يافت:
1. امكان ارتقاء فهم از كلمات شارع: جج 1-9
2. ضرورت تغيير مقياس در فهم: جج 10 و 11
3. چگونگي تغيير مقياس (بررسي احتمالات): جج 12-39
4. تعريف حجيّت: جج 18-39
5. تعريف يقين: جج 21-39
6. گرفتن حدّ فقه از علم كلام: جج 34-39
7. يقين اجتماعي: جج 43-49
8. حجيّت اجتماعي: ج 50
9. بازگشت به اول بحث و تطبيق با نظريه حجيّت اجتماعي: جج 51-63
10. ويژگيهاي فقه حكومتي: جج 64-77
11. فقهي شدن علم اصول: جج 78-95
در يك نگاه اجمالي
به نظر ميرسد كه در اين دوره از اصول فقه
استاد حسيني(ره) اين يازده سرفصل اصلي را
در طي 95 جلسه طرح ميفرمايند.
* مبادي اصول فقه احكام حكومتي
پ.ن. نمودار پيوست چندان ويراسته نيست
همينطور كه جزوات را ميخواندم آن را رشد دادم
و همينطور كه ميخوانم اضافه مينمايم
اين است كه گاهي بحثها در زيرشاخهها با هم تشابهاتي دارند
كه بهتر به نظر ميرسد با هم ادغام شوند
اما به حسب اينكه در جلسات مختلف
و با عناوين متفاوت طرح شدهاند
در اين نمودار تلفيق نگشتهاند
اين نمودار بيشتر قصد دارد نمايانگر خلاصهاي از متن جلسات باشد
و تا ميتواند از تحليل و تفسير بپرهيزد.
نظرات
سميه: سلام
خيلي خوب بود
دنبال مباحث اصولي ميگشتم ..خيلي به دردم خورد
ممنون
پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱:۳۳ عصر
پاسخ: الحمدلله. إنشاءالله موفق باشيد.
طلبه: سلام خدا بر شما
گمان كردم اصول فقه خودمان هست
اما اصول فقه حكومتي هست; برام كاربرد نداره متاسفانه
ب دنبال دسته بندي هاي جامع هستم ان شاءالله ترم آتي آماده تدريس بشم
كاش حلقات شهيد صدر رو هم نموداري ميداشتيد
هر چند شما كفايه ميخوانيد
با عرض ارادت ب محضر مرحوم آخوند برداشت حقير اين هست ك حلقات خيلي جذابتر از كفايه بايد باشه. . از جواب و اشكالهايي ك شهيد از مرحوم آخوند در حلقات آوردند ب اين نتيجه رسيدم
البته كتابي پيرامون تغيير و تحولات كتب درسي حوزه ميخوندم جالب بود ك از مرحوم آيت الله محمود شاهرودي ك سه سال آخر درس صاحب كفايه رحمة الله شركت ميكردند فرموده بودند ك ايشان برخيمطالب كفايه رو طوري نقد و رد ميكردند ك اگر كسي نميدانست فكر ميكرد كسي غير خود آخوند كفايه رو نوشته و ايشون دارن نظر صاحب كتاب رو بشدت رد ميكنند
ايشون در 30 سالگي ك كفايه رو نوشتند ديگه اصلاخش نكردن.
برام جاي سواله ك حوزه آقايان چرا انقدر رپ كفايه تعصب دارند پ از حلقات استفاده نميكنند?! انگار اصول از حالت وسيله ب هدف و غايت درآمده!
يكشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۳:۴۹ عصر
پاسخ: درباره حلقه اول كار كوچكي انجام دادهام كه در نشاني
http://works.movashah.ir/query/goto-works-id-197.htm موجود است. البته بعيد ميدانم به كار شما بيايد. اما نسبت به مرحوم آخوند خراساني (أعلياللهتعاليمقامهالشريف) بايد عرض كنم با فرمايش شما از اين جهت موافقم كه پس از ايشان، شاگردان ثلاث (نائيني، آقاضياء و مرحوم كمپاني) كولاك كردند در اصول و مرحوم خويي ظاهراً در هشت دور تدريس اصول فقه خود، تحولات زيادي بر جاي گذاشتند. شهيد سيدمحمدباقر صدر (ره) نيز به عنوان شاگرد مرحوم خويي، نوآوريهاي فراوان داشتند. اما كاري كه آخوند كرد، نخستين در تاريخ بود. ايشان براي اولين بار، علم اصول فقه را به منطق صوري تطبيق كردند و از رهاورد اين چينش جديد، علم اصول نظم و نسق جديد و شگفتآوري يافت. مرحوم آخوند به واسطه ايامي كه در سفر از خراسان به نجف در سبزوار اقامت كردند، گويا شاگردي ملاهادي سبزواري را كه نمودند، چيزي از فلسفه و منطق فرا گرفتند، چيزي بر سبيل حكمت متعاليه صدرايي، كه توانست مثلاً تمام معاني «امر» را در «طلب» جمع كند. چيزي كه تا پيش از ايشان سابقه نداشت. شما اگر به منابع پيش از كفايه مراجعه بفرماييد، تشتّت و پراكندگي زيادي را مشاهده خواهيد فرمود و از يكپارچگي كفايه خبري نخواهيد يافت. همه اصوليون بعد آخوند، وامدار حضرت ايشاناند. البته كه نبايد در آخوند ماند، چه كه بعد از ايشان تحول كم نبوده، ولي حوزه به پاس اين نقطه عطف شايد باشد كه هنوز به كفايه وفادار مانده است. اصول هدف نيست، ولي ابزار كار است و چون اجتهاد نوعي «مهارت» ميطلبد، طلبه بايد آنقدر با ابزارش اخت شود و انس بگيرد كه مثل عضوي از بدن خودش شود. مثل رانندهاي كه ديگر فرمان خودرو را حس نميكند، گويي خودش خودرو شده است. مجتهد بايد اصول فقه را در مشت داشته باشد. البته موافقم كه به جاي كفايه، حلقه ثالثه خوانده شود. موفق باشيد.