به نام خدا

در پارسي‌بلاگعكس‌هاي مريم!

دوشنبه ۹ مهر ۱۳۸۶ - ۱:۳۵ عصر

دوستان متعرضم مي‌شوند...
ارتباطم كم شده است
حق دارند
نه اين كه راه‌ها دور باشد
اين بهانه كپتالي‌هاست (تهراني‌ها)
اين‌جا راه‌ها چندان دور نيست
البته ترافيك هم به اندازه و مقدار تهران نيست
ولي...
مشكل چيز ديگري است
مشكل مشغوليت انديشه‌هاست
مشكل حتي فشار كاري هم نيست
ما براي ديدار رفقا وقت داريم
ولي...
انديشه‌مان فرصت ملاقات رفقا را ندارد
مشغوليت انقطاع مي‌آورد
و در مورد من
اين مشغوليت مرا بالكل از رفقا و دوستان و كلاس‌ميت‌ها دور ساخته‌است
فرصت انديشيدن...
انديشيدن حول محور ‌«تمدن اسلامي»
حول محور «اقتصاد اسلامي»
حول محور «مديريت استاني»
حول محور «برنامه پنجم توسعه»
و بسياري موضوعات ديگر كه چندي است پيوسته درگيرشان هستم
توان و فرصت انديشيدين در حوزه ارتباط با دوستان و آشنايان
و كمابيش
اقوام و فاميل (كه صدايشان بسي بلند درآمده است، اندكي گوش‌‌خراش :)
چه كنم؟!

دوستان مصرّ كه تو صاحب اولاد شده‌‌اي و ما بي‌‌خبر
مي‌‌خواهند سيده‌‌مريم مرا ببينند...

تصويري از او مي‌گذارم
منقّش به توضيحي
و التماس دعا در اين ليالي ارزشمند قدر

 

سيده مريم چونان پدرش اهل انديشه و تفكر است!‌
سيده مريم چونان پدر سخت گرفتار انديشه و تفكر است

 

و چونان مادر محجوب و پاكدامن
و چونان مادر محجوب و پاكدامن

 

هنگامي كه غرق تفكر است، ديدني است
هنگامي كه غرق تفكر است، ديدني است

 

 و آن هنگام كه در انديشه پاسخ به خواب مي‌رود، رؤيايي...
و آن هنگام كه در انديشه پاسخ به خواب مي‌رود، رؤيايي...

 

 به پاسخ پرسش‌هايش بسيار مي‌انديشد
به پرسش‌هايش بسيار مي‌انديشد

 

و چون پاسخ نمي‌يابد، دست به دامان پدر مي‌شود، به جستجوي راه حلي
و چون پاسخ نمي‌يابد، دست به دامان پدر مي‌شود، به جستجوي راه حلي

 

پاسخ پدر او را به شگفتي وامي‌دارد: «آيا چنين است، پس واويلا!»
پاسخ پدر او را به شگفتي وامي‌دارد: «آيا چنين است، پس واويلا!»

 

و لذت دستيابي به پاسخ، تمام وجود او را غرق سرور مي‌نمايد، چونان كه مي‌توان در چهره‌اش ديد!
و لذت دستيابي به پاسخ، تمام وجود او را غرق سرور مي‌نمايد، چونان كه مي‌توان در چهره‌اش ديد!

و اين «سيده مريم موشّح» است كه خداوند چند صباحي (ندانم كه چند) سرپرستي و كفالت او را به اين بنده‌اش سپرده است، بادا كه اداي تكليف در حق او، سپري باشد براي آتش جهنم!

خدانگهدار رفقا


مطلب بعدي: اين هم سومين فرزند من! مطلب قبلي: سخن پاياني سفر

نظرات

Sarv: خدايااااااااا
چطور من تا بحال اينها رو نديدم
چه ماهرانه عكسبرداري كرديد:)
چقدر فرزندانتون نمك دارن
خوشبحالتون

پنج‌شنبه ۴ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۴ صبح
پاسخ: خب شما فقط اين موارد جديد و آخري را بيشتر مطالعه مي‌فرموديد. اين پست‌ها مربوط به حدود ده سال پيش است! :) تشكر. إن‌شاءالله خدا بانمك‌ترهاش رو نصيب خودتان بفرمايد!
ميم.طاء:

عكسا رو يه شب زودتر از فرداش ديدم

بچه هاي نازي داري، خدا بهت ببخشدشون و خدمت كار اسلام بشن ان شالله. ارادتمند.ميم.طاء

چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۷ - ۱۱:۰۰ عصر
پاسخ: منتظر بچه‌هاي شما هم هستم!
محمدرضا لساني: سلام
شايد به فكر ما نباشي ولي من سراغت را از ديگران زياد گرفتم.
دوست دارم ديداري تازه كنيم.
ضمنا" قدم نو رسيده مبارك باشد. شبيه پدرش است.
وبلاگت مطلبي نداشت كه زياد حال كنيم ولي
عكس هاي دخترت خيلي هنري بود البته با كامنتهايش
لساني

چهارشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۷ - ۶:۱۰ عصر
پاسخ: خيلي بزرگواري برادر... ما هم مشتاق ديدار هستيم... اومدي قم خبرمون كن!
پاكزاد: دوست عزيز اميدوارم مريم تو چون فاطمه من، هميشه سلامت باشدچهارشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۷ - ۴:۵۸ عصر
پاسخ: إن‌شاءالله. تشكر.
محسن زاده:

سلام

آقا سيد مهدي

الف مبروك ان شاء الله!

خدا يه پسر هم به همين قشنگي بهت بده تا جنست جور شه ان شاء الله.

از طرف من ببوسش

جمعه ۴ آبان ۱۳۸۶ - ۵:۵۱ عصر
پاسخ: عليك سلام محمدعلي جان... خداوند إن‌شاءالله پسر شما را از خادمين به اسلام قرار دهد. التماس دعا
محمد رضا حسيني نيافرد:

با آرزوي قبولي طاعات وعبادات

ما كوچولوي شما رو نديده بوديم خدا بهتون ببخشه. مطالب زير عكس ها هم خيلي جالب بود . مارو امشب از دعاي خيرتون فراموش نكني

پنج‌شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۶ - ۸:۳۵ عصر
پاسخ: سلام برادر، خب كار است و هزار مشكلات... ان‌شاءالله به زودي خبر ازدواج شما هم به گوش ما برسد... بعد هم نورسيده! التماس دعا (راستي شنبه ساعت ده صبح مباحثه يادت نره... بحث روش رو مي‌خواهيم كار كنيم، ادامه جلسه سوم رو من قرار شد بگم، جلسه چهار شما و جلسه پنج هم ظاهراً محمدصادق، در هر صورت جزوه‌ها رو مطالعه كن!)
حنانه سادات:

سلام دايي جون همانطور كه خواستي ديشب برات دعا كردم اين عكسها با زير نويسش خيلي قشنگ بود. راستي دايي جون اينجوري كه هويتت لو ميره.

حنانه زبل

چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۶ - ۹:۴۴ صبح
پاسخ: خواهر زاده عزيزم... كار از اين حرف‌ها گذشته است، وقتي تصوير دايي مهدي را مي‌‌بيني كه به اين تابلويي در صفحه عمومي گذاشته شده،‌ ديگر چه جاي پنهان‌سازي هويت و اختفاء! به مامان و بابا سلام برسان، محمدحسين كوچولو را هم بگو مشق‌هايش را مرتب بنويسد!
ارادتمند: سلام؛ ماشاءالله ... كوچولوتون خيلي نازه! تبريك ميگم. خدا براتون حفظش كنه. ضمناً، ممنون كه از ما هم يادي كرديد! همواره موفق و مؤيد باشيد.سه‌شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶ - ۱۱:۵۴ عصر
پاسخ: سلام آقامهدي... شما چيكار مي‌كني با امير[...]، سايت چي شد؟ ديتا كوش؟ 300 م[...]ون كجاست؟ پس ... التماس دعا به همه بروبچ هم سلام گرم برسان.
علي:

سلام سيد جان

بالاخره اين دخترتو ديديم هي بدك نيست من آماده ام اميدوارم موفق باشي اي تئوري ساز تمدن اسلامي دعا مي كنم دخترت به باباش نره

سه‌شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶ - ۹:۵۹ صبح
پاسخ: علي‌جان، گمان مي‌كني داماد حضرت زهرا(سلام‌الله عليها) شدن به همين سادگي است كه با يك كامنت گذاشتن به دستش بياري!!! بابا بايد كلي بياي و بري، تازه خيلي شرايط هم داشته باشي...! اون وقت يك كاري برات مي‌كنم... حال دختر كوچولوهات چطوره؟!
سيد علي‌رضا:

سلام سيد جان

خيلي جالب بود. ماشاء الله چقدر بزرگ شده اين طفل.

خيلي وقت بود نديده بودمش. راستش رو بخواي چند روز پيش نزديكاي شما افطاري دعوت بودم. خانمم گفت كه بريم منزل آقاي موشح يه سري بزنيم، اما من فكر همين چيز ميزا رو كردم. گفتم احتمال قوي آقا سيد ... آره ديگه. براي همين ديگه نيومديم.

سه‌شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶ - ۶:۰۵ صبح
پاسخ: كار خوبي كردي... حدست درسته... اگه يه نفر باشه كه منو خوب بشناسه، خودتي! ;-) كار داره تموم ميشه، برات ميفرستم.
سيدمهدي مدبري:

با عرض سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات در اين ايام و ليالي عزيز.

قدم نو رسيده مبارك. اميد است كه شما و خانواده محترم خوش و خرم و در كمال صحت و سلامت و هميشه در پناه ايزد منان و زير سايه 14 معصوم (عليهم صلوات الله) باشيد.

التماس دعا.

دوشنبه ۹ مهر ۱۳۸۶ - ۹:۴۳ عصر
پاسخ: سيدمهدي جان... چطوري برادر؟! چه خبر از رشد... نتيجه چي شد؟ دوست دارم بدونم خلاصه چي به چي شد. چند نفر رشد كردن و چند نفر تلف شدن! هميشه خدا پشت و پناهت باشد.
حديث:

سلام عليكم

طاعات و عباداتتان قبول

به وبلاگ من هم سري بزنيد منتظر هستم

دوشنبه ۹ مهر ۱۳۸۶ - ۲:۴۵ عصر
آبدارچي:

سلام

مبارك باشد. انشاالله خدا زياد كند

خيلي خوشحال شدم خبردار شدم.

دوشنبه ۹ مهر ۱۳۸۶ - ۲:۰۸ عصر
پاسخ: سلام اميرجان!از شما چه خبر؟!
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN