يكي از دوستان طلبه چند روز پيش
پرسشهايي را برايم ايميل كرد
پاسخ دادن به آنها فرصتي شد
كه هر چه در نظر دارم به صراحت بيان كنم
در حل تضاد اجتماع «طلبگي» و «برنامهنويسي»
به نظرم آمد بر وبلاگ هم بگذارم
شايد به كار كسي بيايد
مطالبي كه تا به حال مجال نبود اينطور بيپرده طرح شود
و اكنون ادامه پرسشها و پاسخها.
21- با توجه به نيازهاي جديد حوزه و نبود نيروي متخصص به اندازه كافي، آيا حوزه بايد به تربيت نيرو در اين زمينه بپردازد (مثلاً ايجاد آموزشگاه و جذب و آموزش طلاب علاقمند)؟
تا كنون كه نپرداخته است، اينهمه طلبه داريم كه وارد اين عرصه شده و موفق هم بحمدالله بودهاند. حوزه اگر بتواند نظام آموزشي و پژوهشي و تبليغي خود را به درستي مديريت نمايد، همه ما شكرگزار خواهيم بود. اصلاً وارد اين عرصهها نشود بسي بهتر و نيكوتر. سازوكار مديريت درون مركز آن چنان به هم پيچيده، فرسوده، در حال گسست و ناكارآمد است كه بنده در مدت همكاري با اين نهاد، هر لحظه در انتظار فروپاشيدن تمام اين سامانه مديريتي بودهام و از سر پا ماندن آن به شگفتي آمده، حمد خداي كردم. چهار ماه حقوق برنامهنويسان خودشان را نتوانستند پرداخت كنند كه به استعفاي دستهجمعي مسئولين بخش فني منجر شد، حالا بيايند در تربيت نيروي برنامهنويس داخل شوند.
همانطور كه عرض شد، مهمترين مطلب ارائه اطلاعات و ارتباطات است. اين دو گزينه اگر ضميمه شود به فضاي آزاد برنامهنويسي، گمان نميكنم بادي بتواند درخت تنومند برنامهنويسي در شهر مقدّس قم را بلرزاند.
22- آيا تاكنون با مراكز حوزوي در اين زمينه، همكاري داشتهايد؟ آيا همكاريها موفقيت آميز بوده است؟معمولاً با چه مشكلاتي روبرو بودهايد؟
مشكلاتي كه عرض شد؛ بيشتر مربوط به «خودنادانپنداري» حوزوياني كه اقرار به «ناداني» ميكنند، ولي از روي «نفهمي» قضاوت مينمايند. به علم برنامهنويسي جهالت دارند، امّا رفتارشان گاهي آنچنان ابلهانه ميشود كه كاملاً آشكار از نپختگي و بيتجربگي نشأت ميگيرد. شما علم معماري هم نميدانيد، آيا همانطور رها ميكنيد و بناي ساختمان را دست هر كسي ميسپاريد كه بعد فرو بريزد؟ نه برادرم. سادهانگاري است كه ضميه شده است به حبّذات. كبر كه وارد ماجرا شود، آنان كه گمان ميكنند بيشتر ميفهمند بيشتر از همه به تهلكه ميافتند و در شيب سقوط قرار ميگيرند.
• نتايج و فوائد اين عرصه
23- چقدر به كاركرد رايانه و محصولات مشتق از آن، براي پيشبرد اهداف فرهنگي و تربيتي اعتقاد داريد؟ لطفاً توضيح دهيد؟
جاي پرسش نيست. كافيست سر بچرخانيد و به اطراف نظاره كنيد. روزي كه نرمافزار «نورالعتره» را ديدم، همان اولين نسخه جامعالاحاديث، قسم به خدايي كه جانم را در دست دارد، آن چنان شور و شوق عجيبي سراسر وجودم را فرا گرفت كه قادر به توصيف نيستم. هر كه را ميديدم آگاه ميكردم از اين نرمافزار شگفت و آن تحوّل شگرف. پروژههاي متعدّدي را هدايت كردم كه از اين نرمافزار استفاده شود به جاي شروع از صفر و از كتب حديثي.
همين نرمافزار «ريحانه» دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، قرار بود از پايه بروند و جمع حديث كنند. تلنگري زدم و اين نرمافزار را نشانشان دادم، چند دوره آموزش برگزار كردم و پژوهشگرانشان كه توانستند با اين نرمافزار كار كنند، تمام احاديث را از درون آن بيرون كشيدند و در موضوع مورد نظر گرد آوردند.
آن روز ميگفتم اگر تا آخر عمرم هيچ نرمافزار ديگري در حوزه علميه نبينم غير از همين، برايم كافيست كه خداي را شاكر باشم و روز و شب حمد گويم. امّا امروز تمام پيرامون ما مشحون از اين شگفتيهاست. جامعالاحاديث 3.5 را تا از جلسه معرفياش بيرون آمدم خريداري كردم. همين كه آقاي بهرامي فرمودند سيستم مشابهيابي را در آن به كار گرفتهاند، بسيار مشتاق شدم. اكنون هم پيوسته در حال استفاده از آن هستم و نميدانم با كدام زبان پروردگارم را ستايش نمايم كه مرا در چنين روزگاري خلق كرد.
ترديد نميتوان داشت كه كاربردهاي رايانه و اينترنت براي حوزه بسيار درخشان و پرشتاب و فزاينده و مفيد بوده است.
24- آيا در اين زمينه تجربه موفقي داشتهايد؟
چيز قابل عرضي نه. هر چه بوده همان تكاليفي بوده كه انجام شده و اميدوارم مورد قبول احديت قرار گرفته باشد.
• سبك زندگي
25- بيشتر طلبه هستيد يا برنامه نويس؟
سعي ميكنم بيشتر «عبد» باشم. او كه راز عبوديت بداند، نيك ميفهمد كه تعبّد نه به دفتر و كتاب و درس و مدرسه است، نه به برنامهنويسي و نه حتي به منبر رفتن و تبليغ. عبوديت به اطاعت پروردگار است و خواست او را ارجح و برتر از خواست خود دانستن كه حتي سجده به خدا هم اگر با هواي نفس همراه باشد، عبادت شش هزار ساله ابليس هم عبادت نخواهد بود، نفسپرستي است. ظاهر عمل مهم نيست. باطن آن يعني عبوديت است كه ملاك ارزيابي است. اگر امام خميني(ره) ميخواست همچون پارهاي از اسلاف خود، مسير مرجعيّت را پي بگيرد و فقه و اصول خود را تدريس كند، تا به زعم ديگران «طلبه خوبي» باشد، هرگز اين انقلاب عظيم رخ نمينمود.
در ميخانه گشاييد به رويم شب و روز كه من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم
راز اين بيزاري در ترك عبوديت است. اگر طلبگي منافات با عبوديت داشت، بهتر كه رها شود، بايد كه رها شود، واجب است رها كردن آن و به امر اهمّ پرداختن.
26- چقدر در روز براي اين كار وقت اختصاص ميدهيد؟
يكسان نيست. بستگي به كار دارد. به امر مطالعه خود مشغولم، تا سفارشي بيايد كه شرايط پذيرش داشته باشد، وقتي قبول كردم، برنامهريزي ميكنم و در كنار ساير فعاليتها ميگنجانم. كاملاً با انعطاف و تغييرپذير. برنامهام خشك نيست كه هميشه درگير ساعت و دقيقه باشد.
27- آيا اين تخصص بر سبك زندگي طلبگي شما نظير نوع پوشش، گفتار و رفتار شما تأثيري داشته است؟
بر پوشش نتوانسته، چه كه پوشش روحانيت امري تقريباً استاندارد است و انعطاف زيادي ندارد. امّا بر گفتار البته كه تأثير ميگذارد، خواهناخواه. امّا از همه بيشتر بر تفكر تأثير ميگذارد. آن چنان كه در همه امور نگاه انسان فنيتر ميشود و الگوريتمي به جهان نگاه ميكند. اين تأثير بسيار خوب و مؤثر عمل كرده، به گونهاي كه حتي فرزندانم را هم كه قصد تربيت دارم، در ذهنم روندهاي تغيير رفتارشان را ميبينم، در قالب الگوريتمهايي كه ميتواند مسير صحيح را نشانم دهد. اساساً اگر همه زندگي را با نگاه برنامهنويسي بنگريم، خيلي از كارها بر انسان ساده ميشود. چون تدريج را ميفهمي و ميداني چگونه بايد يك فرآيند طي شود. من حتي گاهي از خيابان هم ردّ ميشوم، در ذهنم به الگوريتم ردّ شدن از خيابان انديشه ميكنم، بدون اينكه خود اراده كرده باشم و قصدي براي اين معنا داشته باشم!
28- آيا درآمدهاي حاصل از اشتغالات تخصصي، بر سبك مديريت اقتصادي شما تأثير گذاشته و نوع زندگي شما با ديگر طلاب در ظاهر متفاوت است؟
نه چندان. يعني درآمد حاصله چنان نبوده كه تأثير نماياني داشته باشد.
29- آيا برنامهنويسان طلبه داراي ادبيات خاص به خود هستند؟
گمان نميكنم. اگر بخواهند ميتوانند، امّا طلاّب اصرار دارند كه در چارچوب ساختار حوزويانه خود سخن بگويند! من نيز چون ديگران، وقتي در جلسات كارشناسي و برنامهريزي نيستم، كاملاً طلبگي رفتار ميكنم. مثالي عرض ميكنم شايد مطايبهاي باشد و اسباب خنده و ادخال سرور در قلب دوستان: در صف شهريه آيتالله مكارم، گفتند انگشت بر اين دستگاه بگذاريد، تا اثرش بماند. دستگاه كوچكي بود براي ثبت اثر انگشت. يك آن احساس شوخطبعي دست داد، پرسيدم: ببخشيد، كجا بايد انگشتم را بگذارم؟ جوان بنده خدا صفحه شيشهاي دستگاه را نشانم داد. باز پرسيدم: خُب فايدهاش چيست من انگشتم را بگذارم اينجا. با متانت پاسخ داد: اگر روزي كارت شهريه همراهتان نبود ميتوانيد با انگشت شهريه دريافت كنيد! رها نكردم و با خنده پرسيدم: اگر اين انگشتم زخم شود، چگونه شهريه بگيرم؟ جوان هم خندهاش گرفت: آنوقت حتماً با خودتان كارت شهريهتان را بياوريد! بيشك پس از ردّ شدن من از صف، جوان با خود پنداشته: با عجب طلبههاي بيلمزي طرف هستيم ما...!
تلاش زيادي ندارم كه تخصص خود را در ساير محيطها ابزاري كنم براي تفاخر و زيادهگويي و ميدانم كه بسياري از طلبهها هم چنين هستند و به ادبيات فني تنسّك ندارند. اين ابزار كار است، نه ابزاري براي كسب برتري و اعتبار اجتماعي.
30- آيا هنگام خواستگاري، اين تخصص خود را با همسر آيندهتان مطرح كرديد؟ اولين بار كه متجه اين امر شدند، عكسالعمل ايشان چه بود؟
پيش از آن ميدانستند، چون پدر و برادرشان اطلاع داشتند. هيچ گفتگويي در اين زمينه نشد و توجهي به اين مطلب در بين نبود.
31- با توجه به اينكه مقداري از كار شما معمولاً در خانه انجام ميشود، نگاه همسر شما بر اين كار چيست؟آيا موجب اختلاف ميشود؟
بيشتر كار بنده در خانه انجام ميشود. از سال 1385 كه ديگر سمت و جايگاهي در هيچ مؤسسه و مركزي ندارم، كارهاي پراكندهاي كه واگذار ميشود را در خانه انجام ميدهم. تنها حضورم در مراكز براي جلسات توجيهي و كارشناسي است.
از لطف شما بسيار سپاسگذارم
پرسشهاي بسيار خوبي بود و سبب شد براي لحظاتي احساس كنم
هر چه در دل دارم ميتوانم بر زبان بياورم.
موفق و مؤيد و در پناه حق سلامت باشيد!