به نام خدا

در پارسي‌بلاگچه جبراني؟

يكشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۱ - ۸:۰۰ عصر

شرط اول را گذاشته بود كه همان شانزده نفر
حقيقت را بنويسند و امضاء كنند.
- دوم چه؟
«در دادگاه بسيار دروغ گفت و تهمت زد
گفتم اقرار كند به دروغ‌هايش و ببرد در پرونده ثبت كند»

- و سوم؟
«باقي‌مانده مهريه را كه قبلاً بخشيده بود
و بعد وكيلش منكر شده در دادگاه
رسماً و محضري ببخشد»

زن در زندگي تقاضاي مهريه كرده
وقتي كه چهار ميليون تومان و نيم داشته
و مي‌خواسته بيشتر شود
«معادل شانزده سكه‌اي كه قبل‌ترها گرفته بود»
به برادرش بدهد و كسب و كاري به راه اندازد
مرد تازه كاري را به انجام رسانده
دستمزد گرفته
«يك ميليون و هفتصد گرفته بودم
فوري گفت فلان مقدارش را بده به عنوان بخشي از مهريه»
- چه كردي؟

«تمامش را دادم
نقد و به صورت تراول
همان‌طور كه از بانك گرفته بودم!»

در مقابل زن قول داد كه ديگر مهريه را مطالبه نكند
- حتي پس از طلاق؟
«گفتم حتي اگر روزي دعواي‌مان شد
و كار به جدايي كشيد»
زوجه پذيرفت در مقابل 24 سكه‌اي كه از مهريه دريافت كرده
باقي 86 سكه را ببخشد
اين را نوشت و امضاء كرد
اما در دادگاه

«مي‌گفت: تو عرضه نداشتي اثبات كني، من كه بخشيده بودم!»

زوج به نوشته زن اعتماد كرده
در حالي‌كه سندي عادي است و در دادگاه اعتبار ندارد
- تو اين را جبران مي‌دانستي؟
«چندين بار اين را گفته بودم
كه براي اعتمادسازي بايد اين سه كار انجام شود
بعد از آن شايد اميدي باشد»

- كه نكرد؟
«نكرد و مي‌خواست راه بازگشت باز باشد!»

«توقع زيادي داشت»
زوج مي‌‌گفت: چگونه به او اعتماد كنم؟
وقتي اين‌همه لامروّتي ديده‌ام
زندگي را كه بر باد نمي‌شود استوار كرد
خانه بر آب نمي‌ماند
چنين سكنايي به فوتي سرنگون مي‌شود
قابل تكيه نيست
و زوجه بدون جبران قصد بازگشت داشت.

«از همه بدتر اين‌كه گوش‌هاي آدم را دراز تصوّر كنند
اين‌كه به چند تعريف و تمجيد رام شدني پندارند!»

منظورش را متوجه شدم
اين پيامك را مي‌گفت:

1/2/1391 - 9:45
خوبيهاي شما:متشرع!درخرجي خونه كريمي!هزينه زندگي مهمتر از خودت!درتربيت بچها مقتدر!مهربان درعين حال سختگير!درامرزناشويي دهي!تعميرات خونه دراسرع وقت!تهيه وسايل منزل!ساده زيست!

«آن همه دروغ در دادگاه طرح شود
و بعد خصوصي بخواهد حلش كند!
اين فريب نيست؟!»

روشن بود كه خودشيفتگي زوجه مانع مي‌شد
كه اعتراف به خوبي شوهر را علني كند
و دروغ‌ها و تهمت‌ها را بازپس گيرد
پنهاني بناي صداقت گذاشته
و در علن دروغ پرداخته
«به چنين زني مي‌توانم اعتماد كنم؟!»

راست مي‌گفت
اعتماد بايد بر مبناي صحيحي استوار شود
بر يخ نمي‌توان عهدنامه نوشت!


مطلب بعدي: پارادوكسِ «طلبه برنامه نويس» ۱ مطلب قبلي: راه جبران

نظرات

[باز هم ادامه]: ... يك اعتقاد دارم: با بچه‌ها مثل «انسان» رفتار كن، تا آن‌ها با تو مثل «انسان» رفتار كنند! تنها كار زندگي كه زن‌ها از آن مي‌نالند چند چيز است؟! تهيه غذا؟! نظافت منزل؟! اين‌ها مگر چقدر وقت مي‌گيرد؟! ما زندگي‌مان را زيادي سخت كرده‌ايم، حالا از اين سختي كه خودمان ايجاد كرديم مي‌ناليم! خدا را شكر كه بر من منّت گذاشت و اين حداقل از آگاهي را نصيبم كرد كه نگران حرف مردم نباشم. آن‌كه قضاوت مي‌كند خداست، آن‌كه پاداش مي‌دهد خداست، آن‌كه تصميم نهايي را مي‌گيرد نيز خداست. الحمدلله. تشكر از شما، ببخشيد كه ناگهان دستم بر صفحه كليد زيادي لغزيد و الكلام يجرّ الكلام شد. ياعليپنج‌شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۵ صبح
پاسخ: (مثلاً امروز به روال هر پنجشنبه بحث اصول فقه دارم، عصر. هم‌بحثي محترم مي‌داند كه نمي‌توانم به حرم بروم. خودش پذيرفته كه منزل بيايد. مي‌آيد اين‌جا و يك‌ساعت بحث مي‌كنيم و مي‌رود! براي هر دومان هم مفيد است.)
[ادامه پاسخ]: گفتم: برادر، پلو و خورش در قابلمه هست، در آشپزخانه، روي گاز، اين‌جا سلف‌سرويس است، براي خودت بريز و بخور! شايد ديگران بدشان بيايد كه پس تعارفات چه؟! سنت‌هاي مهمان‌نوازي احمقانه ايراني چه؟! عرض مي‌كنم: وقتي مكرمت‌هاي اخلاقي باشد، نيازي به تظاهر نيست! وقتي ظرف نمك را سر سفره بگذاري و او ناراحت شود كه چرا نمكدان نيست، او ميهمان نيست، گرگي است كه آمده تا آبروي تو را بدرد! مهم‌ترين مشغوليت زندگي ما مسلمانان همين آبروي‌هاي سفره‌اي شده است. اين‌كه فرش خانه‌مان فلان‌طور باشد يا نباشد! اين‌ها را كنار بگذاريد، باقي امور آسان مي‌شود. بچه‌ها خانه را ريخت و پاش مي‌كنند، خب بكنند، چه اشكالي دارد؟! هر روز عصر قبل از بيسكوييت و شير يا چايي كه بهشان مي‌دهم، مي‌گويم اول خانه را تميز كنيد. دخترم 7 سال، سيداحمد 6 سال و سيدمرتضي 5 سال دارد. خودشان مي‌دوند و در سيم‌ثانيه تمام منزل را تميز مي‌كنند. انگار براي‌شان نوعي بازي است. جاروبرقي را كه بر مي‌دارم،‌ مي‌گويم: سيداحمد سيم! خودش سيم را در مي‌آورد و به برق مي‌زند. اصلاً خم نمي‌شوم، زيرا سيدمرتضي جلويم مي‌دود و گوشه‌هاي فرش را بالا مي‌زند. تمام كه مي‌شود مي‌گويم: سيدمرتضي سيم! مي‌دود و از برق مي‌كشد و با هزار مكافات سيم را داخل جاروبرقي جا مي‌زند (چون دگمه‌اش را كه فشار مي‌دهي هميشه نيم‌متري از سيم جمع نمي‌شود و بايد به زور داخل كرد! :) ديگر چه؟! مگر منزل، يك خانه معمولي چقدر كار دارد؟ دستمال خيس دست بچه مي‌دهم، تلويزيون و وسايل را تميز مي‌كنند. اصلاً خودشان معمولاً پيشنهاد تميز كردن تلويزيون را مي‌دهند كه صفحه‌اش پر از خاك مي‌شود. وقتي از دست‌شان ناراحت شوم، مثلاً شب جاي‌شان خيس شده باشد و يا كار بدي كرده باشند، مي‌گويم: از دست تو «ناراحت» شدم. اين كلمه آن‌قدر ناراحت‌شان مي‌كند كه عذرخواهي مي‌كنند و تقاضاي بخشش! غذاي‌شان را كه نخورند سرشان داد نمي‌زنم، به زور دهان‌شان نمي‌كنم. فقط براي‌شان توضيح مي‌دهم كه اين غذا را الآن بايد بخوري و نمي‌شود الآن مثلاً كلوچه يا فلان خوردني ديگر را مصرف كني، زيرا در آن صورت رشد نمي‌كني و مثل من، تأكيد مي‌كنم، مثل من قوي نمي‌شوي.پنج‌شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۴ صبح
پاسخ: ... اجازه داده‌ام در ذهن‌‌شان همان‌قدر قوي كه تصور مي‌كنند بمانم و رفتار خود را اصلاح نمايم تا رفتارشان اصلاح شود. اگر بخواهند ته بشقاب‌شان را كه ماست باقي‌مانده ليس بزنند، اجازه مي‌دهم، ولي مي‌گويم: جلوي ديگران هرگز اين كار را نكنيد. اجازه مي‌دهم از داخل ظرف ماست با قاشق ماست بخورند يا از پارچ آب با دهن بخورند. به هيچ مناسكي كه دليل موجهي نداشته باشد مجبورشان نمي‌كنم. چيزي را كه نمي‌توانم دليل متقني برايش بياورم به آن‌ها نيز تحميل نمي‌كنم! همين! چرا مثلاً نبايد از پارچ آب خورد؟! ولي روابط اجتماعي را توضيح داده‌ام كه: اگر مي‌خواهيد در جامعه طرد نشويد، نبايد جلوي ديگران از پارچ آب بخوريد، زيرا بعضي مردم از اين كار بدشان مي‌آيد و ما بايد به باورهاي ديگران احترام بگذاريم، در همين حد. به همين دليل اصلاً گرفتار چالش با بچه‌ها نيستم. احساس مي‌كنم مادرهاي ما بخش زيادي از عمرشان را به خاطر «حرف مردم» تباه كردند؛ فلاني چه خواهد گفت، فلان كسك چه! به درك! آن‌كه ايمان ندارد بگذار هر چه مي‌خواهد بگويد! كسي كه به خانه‌ات بيايد و بعد برود به ديگران بگويد: فلان قسمت از سفره غذاي‌شان پاره بود! اين حداقل ايمان هم ندارد، پس چرا بايد نگران نگاه و نظر و ديدگاه وي باشم؟! براي خوشايند يك «فاسق» خود را به زحمت بياندازم؟! بچه‌هايم را آسيب روحي بزنم كه چرا سفره پاره است؟! سيده مريم عزيزم زحمت كشيد و دو جاي سفره غذا را با قيچي بريد! بعد فهميدم. تذكر دادم كه كارت درست نبوده. ولي نه داد زدم، نه كتك، نه دعوا. سيداحمد پيش‌بخاري يا همين چيز سفيد پلاستيكي روي اوپن را نشت و با زحمت زياد با ناخن‌گير تكه‌تكه كرد بعضي جاهايش را و قشنگ يك رديف از آن را كند، يك رديف از اين دالبرهاي آويزانش را. و البته من مشغول مطالعه بودم و متوجه نشدم. وقتي فهميدم گفتم: كار اشتباهي كردي و خانه‌مان را زشت كردي. ولي خون خودم را كثيف كردم؟! نه! چه ارزشي دارد آن تكه پلاستيك كه كنجكاوي فرزندم را سركوب نمايم؟! كلي مهارت به خرج داده تا دالبرها را از روي خط خودش، آن‌هم با ناخن‌گير ببرد! :) ديروز نوار كنار مبل را با دست كند. گفتم: كار بدي كردي. خودم نشستم و با چسب رازي چسباندم و ديد كه چقدر به زحمت افتادم. عذرخواهي كرد...
azam.asadi: از ديروز با شما اشنا شدم از خدا خيروصلاح شماوفرزندانتان را مسالت دارم از انچه در مورد درس خواندنتان ومادري نسبت به فرزندان فرموديد بسيار مستفيض شدم واز امروز انگيزه اي مضاعف مضاعف پيدا كردم هم براي تحصيلم هم مادري ام .اين همه درس خوانديد اين بلاها سرتان بيايد!خدا شمارا از بلاهاي اخروي حفظ كند .ايا من كه يه پسر 9ساله دارم ويه دختر 5ساله ميتوانم يك سوم درس خواندن شما وقت براي تحصيل بگذارم (اصول) يا به هما فرزندانم برسم راهنمايي ام كنيد.
پنج‌شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۶:۵۷ صبح
پاسخ: چشم. راهنمايي مي‌كنم. از يافته‌هاي تجربي‌ام براي شما مي‌گويم. مثلاً امروز نهار قيمه داريم. چگونه؟! ديروز عصر لپه را گذاشتم جدا پخته شد، گوشت هم در قابلمه كوچك ديگري جدا. غذا را آنقدر كم مي‌پزم كه خوراك يك وعده بيشتر نباشد، براي هر چهار نفرمان. پس صبح‌ها وقت دارم. يك ساعت مانده به ظهر هر دو را در قابلمه بزرگ‌تري گذاشته كمي رب و مواد ديگر، اين شد نهار. پس غذاي تازه داشتن اين‌قدرها كه زن‌ها تصور مي‌نمايند سخت و وقت‌گير نيست. بچه‌ها را سعي مي‌كنم هر روز يا حداقل دو روز يك بار ببرم پارك. يك تبلت خيلي كوچك 7 اينچي خريده‌ام فقط براي مطالعه. اين‌قدر ارزان شده كه با 200 تومان مي‌شود خريد. از يك گوشي موبايل اسمارت هم ارزان‌تر. نه به اينترنت متصل است و نه سيم‌كارت دارد و نه هيچ چيز ديگر. روي آن صدها PDF كتاب ريخته‌ام، براي چه؟! فقط براي پارك. بچه‌ها يك‌ساعت در پارك بازي مي‌كنند و من روي تبلت مطالعه مي‌كنم. كتاب‌هايي را در اين چند وقت خوانده‌ام كه سال‌ها دنبال فرصت براي مطالعه‌شان بوده‌ام. نرم‌افزار كتابخانه شيعه‌اي كه دفتر آيةالله ميلاني ره درست كرده‌اند را نصب كنيد،‌ تمام كتب فقه و اصول و كلام و ... را دارد. اين مي‌شود روزي يك ساعت مطالعه قطعي و هميشگي. صبح‌ها قبل از بيدار شدن آن‌ها كار مي‌كنم، اگر نياز به نوشتن مطلبي باشد يا انجام فعاليت‌هاي درآمدزاي خانگي، به عبارتي دوركاري. بچه‌ها كه در خانه مشغول بازي هستند، يا شبكه پويا نگاه مي‌كنند، من نيز لپ‌تاپم باز است و به پاره‌اي دروس مي‌رسم. امروزه همه چيز الكترونيكي شده است. تمام كتاب‌هايم را رد كرده‌ام. به جاي آن ده‌ها نرم‌افزار كامپيوتر نور را خريداري كرده و نصب كرده و هزاران كتاب حديثي و فقهي و اصولي در اختيار دارم. از همه مهم‌تر آرامش است. انسان اگر اطمينان به امنيتي كه خداوند ايجاد مي‌كند داشته باشد، نگران نباشد و استرسي در كار نباشد، هميشه تمركز براي كار و مطالعه هست. مشكل جايي است كه ما نخواهيم با واقعيات مواجه شويم و هراس داريم ديگران درباره ما چه فكر مي‌كنند. آن‌وقت است كه به زحمت مي‌افتيم. مثلاً برادرم به خانه ما آمد، نهارمان را خورده بوديم...
حميد:


به هر حال شما روشن نكرديد مهريه را براي چي بخشيده

در ضمن سايت مورد نظر بسته بود

شنبه ۱ مهر ۱۳۹۱ - ۱۱:۳۲ صبح
پاسخ: بسته نيست. اگر مطالعه فرموده باشيد، نياز به رمز دارد كه هر كس داخل نشود. از طريق ايميل مي‌توانم رمز را در اختيار شما بگذارم. مكاتبه بفرماييد تا اقدام شود. تشكر.
حميد:


بايد ديد در چه شرائطي مهريه را بخشيده

ايا از روي اكراه بوده يا نه

يا مصداق مهرم حلال جونم ازاد بوده

اصلا براي چي بايد مهريه اش را بخشيده باشد

شايد شما شرايطي را برايش به وجود اورديد كه چاره اي نداشته

جمعه ۳۱ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۳ عصر
پاسخ: شايد شوهر زن را كتك زده، شايد شوهر معتاد بوده، شايد دزد يا قاتل بوده، اصلاً شايد شوهر چاقو كشيده و زن را وادار كرده مهريه را ببخشد و هزاران شايد ديگر. بله، اگر بخواهيم بر بنياد شايد بنايي نهيم، راه به جايي نخواهيم برد. واقعيت رخ داده است، حادثه واقع شده، امروز ما فقط بينندگان جدالي هستيم كه به پايان رسيده است. جز قضاوت چاره‌اي نداريم. نمي‌توانيم حقيقت را تغيير دهيم. اين‌كه در چه شرايطي مهريه را بخشيده هم روشن است. اصلاً فلسفه قرار دادن آن ميزان مهريه هم پوشيده نيست بر كسي. اگر مهريه طريق اسلامي خود را مي‌پيمود و مرد موظف مي‌بود هنگام ازدواج همه را يكجا پرداخت نمايد، اساساً اين مسائل مطرح نمي‌شد. زيرا مهريه را نمي‌توانستند بيش از سه يا چهار سكه قرار دهند! آري خواهرم. اگر مشتاق هستيد وضعيت زوجه را هنگام بخشش مهريه بدانيد، كار چندان دشوار نيست. نشاني مي‌دهم در يك سايت خفن، آن‌جا هر چه اطلاعات بخواهيد موجود است، محرمانه البته، اما مي‌توان براي شما استثناء قائل شد: http://chamankhah.ir. واقعيت قابل تغيير نيست و گذشته هرگز باز نمي‌گردد و تاريخ عوض نمي‌شود. تشكر از پيام شما.
كمالي:


اقاي صبر شما خيلي بي ادب تشريف داريد

ابروي روحانيت را امثال شما با بي چاك و دهني هايشان مي برند

در ضمن وقتي كه مهر مي كرديد مي خواستيد به فكر اين روز هم باشيد نه اين كه بعدا بزنيد زيرش

مهريه طبق گفته ي قران حق زن است و اگر كوهي از قنطار هم باشد بايد پرداخت شود

چهارشنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۲ عصر
پاسخ: خواهرم آهسته‌تر. آن مهريه‌اي كه گفته شده حق زن است و بايد پرداخت شود، قصه‌اش فرق مي‌‌كند. مهريه مبلغي بوده كه مرد هنگام ازدواج پرداخت مي‌كرده است و قصد «دادن» در آن شرط است. مشكل جامعه ما اين است كه مهريه را از زمان ازدواج به زمان طلاق شيفت داده است و اين مشكلات را پديد آورده. زيرا با چنين جابه‌جايي، هنگام ازدواج نه دختر قصد گرفتن مهريه را مي‌كند و نه پسر به قصد دادن مهريه، موافقت مي‌نمايد. مهريه مي‌شود يك قضيه اعتباري و دختر مي‌گويد چرا بيشترين نباشد و پسر مي‌گويد چرا قبول نكنم؟ وقتي فقط يك فرض است و حقيقتي در وراي آن نيست. اكنون در چنين شرايط بعضي فقها هم شبهه دارند در اين‌كه اصلاً چنين چيزي حكم مهريه را داشته باشد. موضوع كه تغيير كرد، حكم هم جابه‌جا مي‌‌شود، زيرا احكام بر موضوعات بار مي‌شوند و تابع آنند. پس توجه به اين مطلب بفرماييد و به اين سادگي قضيه «كوه قنطار» را تطبيق نفرماييد. فقه پويا يعني همين. بايد زمان و مكان را ملاحظه كرد، تا موضوع را به درستي تشخيص داد. تشكر از اين‌كه توجه مي‌فرماييد.
صبر:


فقط كار تو نيست سيدخدا

براي من هم از اين زبانها زياد ريخت آن هرزه تارك الصلاه

كسان ديگري دارم كه از اين هم بدتر شده شرايطشان

زن به گريه و التماس افتاده

اما سيد خدا

نكن

رفيقي ده ساله دارم كه هشت سال درگير طلاق و رجوع بود

كار به محلل هم كشيد

اما نشد كه نشد كه نشد كه نشد

تمامي شروطت را هم كه بپذيرد

باز هم گرگ زاده گرگ شود

به جاي اين كارها برو وكيل بگير مهريه بخشيده را از حلقومشان برايت بيرون بكشد ...

چهارشنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۱ - ۸:۵۴ صبح
پاسخ: بله برادرم. اتفاقاً موردي در همين نزديكي مي‌شناسم مشابه همين قضيه. آن‌ها هم هر بار طلاق و بعد زن دوباره عشوه و طنازي و مرد اسير شده و قصه تا سه بار طلاق پيش رفته است. مي‌دانم چه مي‌گويي. اگر عرض كردم راه بازگشت با جبران باز است، اين را نيز مي‌دانم كه توفيق توبه پيدا نمي‌كند. خودشيفتگي و نارسيسم اجازه نمي‌دهد. ماجراي همان روايتي است كه شنيده‌اي: خدا توبه شمر را هم قبول مي‌كند، ولي توفيق توبه ندارد. و گرنه اگر ساده‌انگار بودم، عيد غدير سال 89 كه آمد دم در خانه و دستم را بوسيد خام مي‌شدم. ماجرا اين‌گونه بود كه دقيقاً شب عيد غدير سال 88 رفت، بعد از همه دروغ‌ها و دغل‌ها، روز عيد غدير 89 آمد و جلوي در خانه دستم را بوسيد. گفت: اجازه دهيد بيايم داخل منزل و ...! عرض كردم: اين‌:كه دستم را بوسيديد يعني متوجه دروغ‌ها و تهمت‌ها و اشتباهات خود شده‌ايد و مي‌خواهيد رفتار خود را تغيير دهيد؟ ناگهان مود ايشان تغيير كرد و رفتند كانال همان شخصيت بد، فرمودند: نه، اصلاً. من همانم كه بودم. فقط آمدم به دليل سيادت به شما تبريك بگويم و بروم. ايشان رفتند و من يقين كردم هرگز نمي‌تواند توفيق اصلاح براي خود فراهم كند. دلم مي‌سوزد براي ايشان، نه اين‌كه از روي حقد و كينه عرض كنم اين معنا را. ولي حقيقتاً كبر و غرور انسان را زمين‌گير مي‌كند كه خود نگارنده حقير نيز از اين قاعده مستثني نيست و بايد به خدا پناه ببريم. تشكر از اظهار محبت شما.
حميد:

فكر نمي كنيد خيلي زرنگيد

كسي كه سه شرط شما را بپزيرد احمق است

مهريه را ببخشد بعد شما هم خوش به حالتان شود عمرا هم باز گردانيدش

حرفهاي قبلي اش را هم نقض كند تا ماجراي پرونده شما حل شود و سابقه را از بين ببريد

خلاصه خيلي خوش به حالتان مي شود

كمي زرنگ تشريف نداريد

چهارشنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۲:۲۴ صبح
پاسخ: بحث زرنگ بودن نيست. بلكه قصه جبران است. وقتي من با دروغ گفتن براي شما پرونده بسازم، البته كه بايد با اعتراف كردن آن سوابق را پاك كنم، اگر نكنم معصيت كرده‌ام و قطعاً عذاب جهنم را به جان خريده‌ام. اين كه شرط نيست، بلكه تكليف است. مهريه را هم مازاد بر 24 سكه را بخشيده بودند. قرار نيست دوباره ببخشند تا خوش به حال زوج شود، فقط بايد به بخشش خود اقرار نمايند و سند رسمي امضاء كنند، تا به وعده عمل كرده باشند. ملاحظه مي‌فرماييد كه هيچكدام از اين‌ها شرط جديد نيست، بلكه اعتراف و اقرار به گذشته است،‌ همين! حالا اين‌ها نشانه زرنگي و مكر و حيله به نظر مي‌رسد؟! تشكر از نظر شما.
عصرارتباط: هم وطن شما هم در گسترش اسلام نقش ايفا نماييد .
و به سايت ما لينك دهيد
با سلام فناوري اطلاعات عصرارتباط در نظر دارد به منظور گسترش اسلام ناب محمدي اقدام به راه اندازي سايتهاي رايگان ويژه هيات مذهبي حسينيه ها و مراكز فرهنگي نمايد لذا خواشمند است شما با لينك به سايت ما ما را در اين مهم ياري رسانيد
هم وطن شما هم در گسترش اسلام نقش ايفا نماييد .
http://asrertebat.ir/portal/index.php/our-services/free
آدرس شركت :مشهد بلوار خيام 46 چهارراه دوم سمت چپ نبش خيبر 5
تلفن :
05117237274
05117289061
05117631691
تلفكس:
05117631691
http://asrertebat.ir/portal/index.php/our-services/free

يكشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۱ - ۸:۰۷ عصر
پاسخ: تشكر!
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN