يكي از دوستان طلبه چند روز پيش
پرسشهايي را برايم ايميل كرد
پاسخ دادن به آنها فرصتي شد
كه هر چه در نظر دارم به صراحت بيان كنم
در حل تضاد اجتماع «طلبگي» و «برنامهنويسي»
به نظرم آمد بر وبلاگ هم بگذارم
شايد به كار كسي بيايد
مطالبي كه تا به حال مجال نبود اينطور بيپرده طرح شود.
بسم الله الرحمن الرحيم
• معرفي
1- لطفاً خودتان را معرفي كنيد؟(نام/سن/محل تولد/مقطع تحصيلي حوزه/گرايش علمي )
2- آيا تحصيلات دانشگاهي هم داريد؟ در چه رشته اي و چه مقطعي؟
3- چگونه برنامه نويسي را آموختهايد؟ آيا در اين زمينه داراي تحصيلات دانشگاهي هستيد؟
4- در اين زمينه داراي چه تخصصهاي ميباشيد؟
5- تاكنون چه محصولاتي توليد كردهايد؟
مجموعه اين اطلاعات فردي را ميتوانيد در نشاني http://info.movashah.ir بيابيد.
• طلبگي و برنامه نويسي
6- در شروع يا ادامه اين تخصص هنگام طلبگي، جنبه مالي را در نظر داشتهايد يا ثمرات فرهنگي و تبليغي؟
هيچكدام را، و اصلاً قصد نداشتم در طول دوره تحصيل حوزوي هيچ فعاليت برنامهنويسي انجام دهم. امّا ضرورتي پيش آمد و ديدم چاره نيست. برنامهنويسها به شدت طمّاع بودند و هدفشان از ورود به عرصههاي اسلامي، كسب درآمدهاي ميليوني بود. وقتي ديدم چه وضعي پيش آمده و چگونه آخوندهاي بياطلاع از عرصه نرمافزار را فريب ميدهند و سركيسه ميكنند، خونم به جوش آمد. ابتدا وارد برنامهنويسي شدم، ولي ديدم مگر چقدر ميتوانم بنويسم؟ اين شد كه عرصه مشاوره را ترجيح دادم. روحانيون و مراكز و مؤسسات حوزوي را راهنمايي ميكنم تا از شرّ بعضي برنامهنويسهاي پليد نجات دهم. بنده خدا چهار صفحه معرفي مركز خود را ميخواهد بگذارد روي اينترنت، پول يك پورتال را از او ميگيرند!
وضع بسيار اسفناكي بود روزي كه وارد اين كار شدم. آن اوايل خيلي وقت گذاشتم براي خدمت به چنين مؤسساتي، بعد كه ديدم رئيس مؤسسه خودمان استاد سركيسه كردن مؤسسات ديگر است و براي يك نرمافزار، ده برابر پول ميگيرد، آنجا را رها كردم!
دنبال درآمد و مسائل مالي هم بحمدالله نبودم كه محتاج اين چيزها هم نگذاشت خداوند بشوم. امّا همچنان مشتاق كمك كردن به مجموعههايي هستم كه نياز به ياري دارند، متصلشان كنم به برنامهنويسان صالح و پاكدامن و غيرحريص به دنيا.
7- آيا پرداختن به اين گونه فعاليتهاي تخصصي را در مسير رسالتهاي طلبگي خود ميدانيد؟
قطعاً خير. هيچ توجيهي ندارد كه يك طلبه به كاري غير از تحقيق و تدريس و تبليغ بپردازد. بنده هم به عنوان خدمتگزار محققين، مدرسين و مبلغين عمل كردهام و از ثواب عمل آنان بهره بردهام. كه هر لحظه ديدم در عرصه اين خدمتگزاري، ديگراني هستند كه مشغولند، كفايت كه شده، رها كردم و به تكليف خود پرداختم.
8- تحصيلات و بينش حوزوي، چقدر در توليداتان به شما كمك كرده است؟
بيترديد آثار بزرگ و غيرمعمول و شگفت در تقاطعها پديد ميآيند [مضمون اين جمله متعلق به دكتر سميعي است]، جايي كه چند دانش با هم تلفيق شوند. مثلاً فيزيك با شيمي يا روانشناسي با الكترونيك. محصولات نرمافزاري هم ميتواند از بينش حوزوي بهره برد، همانگونه كه فعاليتهاي حوزوي از بينش نرمافزاري بهرههاي وافر برده است.
امّا اين تعامل در انحصار اين يك راه نيست كه برنامهنويس همان حوزوي باشد! كافيست سازوكاري فراهم شود كه برنامهنويس و حوزوي در كنار هم كار كنند و هر يك انديشه خود را در محصول تأثير دهد. اگر زبان يكديگر را بشناسد و گفتگو كنند، تعامل دو بينش در يكديگر ميسر خواهد بود.
9- آيا برنامهنويسان غير طلبه از عهده كار شما بر نميآيد؟
بر ميآيند و برآمدهاند. به شرط آنكه انصاف داشته باشند و به خوبي راهنمايي كنند. اگر تقوا داشته باشند و در پيشنهادات خود به كارفرما و مشتري جاده انصاف در پيش گيرند، قطعاً بسيار هم بهتر ميتوانند عمل نمايند.
10- آيا اين كار مزاحم برنامه هاي مطالعاتي حوزوي شما نبوده است؟چگونه زمان خود را در تقسيم بين اين دو فعاليت مديريت ميكنيد؟
بوده است و بنده از اين بابت متأسفم. امّا به جنبه اخروي آنكه مينگرم، پشيمان نيستم. اگر اين فضاها را نميگسترديم و به ياري مراكز حوزوي نميشتافتيم، اگر ظرفيتسازي نميكرديم و به فرهنگسازي همت نميگماشتيم، امروز وضع اين طور پر رونق و خوب و شتابدار به سوي توسعه فنآوريهاي اطلاعات نبود. آغاز اين ظرفيتسازي هم با طلبههاي بزرگواري مانند آقاي طالبپور و شبيري و سميعي و آناهيد و ديگراني بود كه اولين مؤسسه آموزش رايانه را در قم تأسيس كردند (طلوع) و طلبهها را آموزش دادند. طلبههاي مدرسه رضويه وارد اين فضا شدند و زمام كار را به دست گرفتند. اگر سال 1368 آن اتفاقات مبارك در قم نميافتاد امروز ما اينچنين قدرتمند در عرصه نرمافزار نبوديم و امالقراي جهان تشيّع هنوز از ابزارهاي سنّتي بهره ميبرد و از فنآوري اطلاعات و اينترنت بسيار دور بود.
[ادامه دارد]
بخشهاي بعدي:
- پارادوكسِ «طلبه برنامه نويس» 4
- پارادوكسِ «طلبه برنامه نويس» 3
- پارادوكسِ «طلبه برنامه نويس» 2
- پارادوكسِ «طلبه برنامه نويس» 1