«ده ماه پس از طلاق، نخستين پيامك به دستم رسيد»
سخنش را با اين جمله آغاز كرد
در تحليل پيامكهايي كه از زن سابق دريافت كرده بود
«درباره تربيت بچهها نوشته بود»
- منظورش دقيقاً چه بود از «روش تربيتي»؟
اين دوستِ ما در تربيت فرزندان ديسيپلين خاصّي داشت
ميگفت در اين خصوص بسيار دقت ميكرد
و روشهايي را كه از راه مطالعه و تجربه به دست آورده به كار ميبرد
مدعي بود اثر خيلي خوبي داشت:
«هر كه ميديد فرزندان مرا، تحسين ميكرد؛
ادبشان، تربيتشان، نظم و حُسنخلقشان
عاشقشان ميشدي
از اينكه حيا و حجب فراواني داشتند و حرفگوشكن بودند»
ميگفت هرگز سرشان داد نميزد
صدايش را بلند نميكرد
كودك بايد در محيطي آرام پرورش يابد
اما بايد نسبت به پدر و مادر مطيع هم باشد
بايد نظم داشته باشند و زندگي برنامهريزيشده را ياد بگيرند
«اما آن خانم گاهي به روش تربيتي من انتقاد ميكرد
قبول نداشت
ميداني چرا؟»
خب نميدانستم، به همين دليل گفتم: «چرا؟»
«فقط پدرش!
يك روش تربيتي در دنيا قبول داشت
كه همان روش پدرش بود!
روشي كه نتيجهاش را هم نشان داده بود»
درباره روش تربيتي پدرزن سابقش صحبت كرديم
چيزهايي ميگفت كه آدم را متعجب ميكرد
پسر نوجوان ساعت 12 شب بيايد خانه
و هيچكس نداند اصلاً كجا بوده
و شام خورده يا نخورده
با چه كساني و چه ميكرده!
دختر دير از مدرسه بيايد
و كسي نپرسد كجا بودي؟ يا چرا ديركردي؟
كارهاي خانه را پولي كنند
و به هر فرزند مبلغي ماهانه داده شود
هر وعده غذايي كه در منزل ميخورد موظف باشد پولش را به مادر پرداخت كند!
- واقعاً؟!
«آري برادر... چنين چيزهايي واقعاً اتفاق افتاده است
اگر چه براي من هم سخت بود اول كه شنيدم!»
فكر كن آنقدر معلمان مدرسه فرزندانت را مسخره كني و بيسواد بخواني
كه فرزندان بدبين شوند به مدرسه
كه ترك تحصيل كنند
كه درس را رها كنند
كه فقط براي اينكه معتقد باشي تمامش غربي است و كفر!
تمام علومي كه در مدارس تدريس ميشود
و فرزندان را نسبت به جامعه در وضعيت بحراني قرار دهي
و چه و چه!
كه يك روز چشمشان را باز كنند و ببينند: «هيچي نيستند!»*
و براي اينكه چيزي شوند
شب و روز همسران خود را تباه سازند
و زندگيشان را به ويراني كشند...!
«پدرشان خيلي به اين فرزندان خيانت كرده است
در روش تربيتياي كه اتخاذ كرده»
ميگفت و حالا زن ميخواسته همين كار را با فرزندان او بكند
و شوهر نميگذاشته
و اما حالا...
- منظورش اين بود كه روش تربيتي تو را از روش پدرش بهتر يافته؟
«نميدانم، شايد يه همچين چيزي، ولي نميتوان مطمئن بود»
- چرا؟!
«چون در وضعيتي اين پيامكها را زده كه در موضع فريب قرار دارد
تاكتيكي براي بازگشت
لذا نميتوان به حرفها اعتماد كرد
دروغ كه آب خوردن است براي اين زن!»
اين يكي را راست ميگفت
آنچه از تقابل اسناد و گفتهها در دادگاه ديده ميشد
چيزي جز دروغ نبود
و نشان ميداد دروغگويي چندان براي زن دشوار نيست!
يك به يك تمام پيامكها را برايم شرح كرد
تا در عبرتخانه اين وبلاگ قرار دهم
و قرار خواهم داد، به حول و قوّه خداوند! :)
* اعتراف به اين باور كه «هيچي نيستم» در نوشتههاي زن بود كه قبلاً روي وبلاگ گذاشتم
مطلبي كه سبب شده بود تصميم بگيرد به دنبال هويّت از طريق تحصيل دانشگاهي باشد
و شوهر و فرزندان را رها كند.
مطلب اصلي:
اين همه پيامك!؟
نظرات
علي: مدتي است از "صبر" خسته شده ام !
هرزه تارك اصلاه چند هفته پيش يك بار به من زنگ زد
بعد اين همه خيانت و جنايت و شناعت
از تلفني در خيابان
صدايش مي لرزيد و گريه مي كرد
التماس مي كرد كه حلالم كن
قبل از اينكه با نفرت گوشي را قطع كنم گفتم
"من كلا صبرم خيلي زياد است
پس ديدار به قيامت"
خدا را هزار مرتبه شكر كه قيامتي هست
و الا من يكي يا خود كشي مي كردم يا ديگر كشي
تو را نمي دانم سيد خدا
ولي من كه سر پل صراط را خيلي دوست دارم
....
يكشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۱ - ۸:۱۱ صبح
پاسخ: خوشحال باش برادر. وقت شكرگذاري است. هنگامي كه ظالم به ظلم خود پي برده و تماس ميگيرد به حلاليت، اين جاي ناراحتي نيست. اگرچه راه بازگشت نمانده و همه پلها خراب شده باشد، ولي موجب اطمينان است. اطمينان به درستي عمل. يادت هست بچه كه بوديم ميگفتند امتحان جمع منهاست و امتحان ضرب تقسيم؟! امتحان صداقت هم شكستن كذّاب از درون است. كسيكه بدي كرده و در مقابل خوبي ديده، بالاخره ميشكند. اگر چه اين شكستن سودي نرساند، باز هم جاي خوشحالي است. خبر ميدهد از درستي عمل و نيكي رفتار. هنگامي كه به درستي رفتار خود پي ميبرد انسان، شايسته است از خدا بخواهد اين حالات را از او نگيرد و صبر را پايدار نمايد. بزرگاني كه ما از آنها الگو ميگيريم، همه با صبر مبارزه كردند، به اميد اينكه امروزه روزي ميوه آن را ما بچينيم و روزي كه ظهور واقع شود. آنها چقدر صبر داشتند كه نتيجه آن قرنها بعد روشن ميشود. چه آسان است كار ما كه نتيجه صبر خود را اينقدر زود ميبينيم. حقيقتاً جاي خوشنودي است. تبريك ميگويم برادر، تبريك اينكه در اين امتحان ثابت شد سنجيده رفتار كرده اي! طوبي لك!
اسدي:
ميگم خودمووونيما..فكر نمي كردم عكس هم بشهههه گذاشت...
آزمايششششششششي يه مزاحمتي انجااام دادم...اول نشد...يه دفههه شد...
چيزي نيس ...فكر كنم نشونه ها...آخرالزمانههه...نه؟؟؟؟/
شرمنده جاكامنتي تونو درب و داغوون كردم...من از اين خرابكاري ها زياد ميكنم..امان از فضولي...مجدد معذ.ريييييييم...
شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۸:۲۲ عصر
پاسخ: اين از عجايب هفتگانه پارسيبلاگ است. شما هم اگر به اين سرويس شگفتانگيز بياييد، كمكم با عجايب ديگري نيز آشنا خواهيد شد. مدير واقعاً براي بهينهسازي و ارتقاء اين سامانه زحمت كشيده و بسيار هم موفق بوده. پارسيبلاگ قدرتمندترين سرويس ايراني وبلاگ!
اسدي:
شب شد..دوباره عشق تو آمد به سر زد
بر ريشه و اندام من تيش و تبر زد
بادي كه گندمزار مويم را به هم زد
با من ميان باغ مستي ها قدم زد
با منقل عشق تو عادت كرده ام من
امشب براي تو هوس اورده ام من
از دست تو خيلي پريشانم...عزيزم
امشب براي قتل ميمانم ...عزيزم
امشب كمي بايد جنايتكار باشم
چاقو كشم...عشقي كشم..مكار باشم
امشب براي تو سياست ميكنم من
خود را زدست عشق راحت ميكنم من
حالا ببين من نقطه ي پايان دردم
عشق تو را از صفحه ي دل پاك كردم
حالا كه مستي فرصت خوبيست ديگر
من كشتمت..امشب تنت خونيست ديگر
راحت شدم...فرياد مستي ميكشانم
او نيست ديگر...نيست ديگر..نيست ديگر
شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۸:۱۹ عصر
پاسخ: 12
اسدي:
شب شد..دوباره عشق تو آمد به سر زد
بر ريشه و اندام من تيش و تبر زد
بادي كه گندمزار مويم را به هم زد
با من ميان باغ مستي ها قدم زد
با منقل عشق تو عادت كرده ام من
امشب براي تو هوس اورده ام من
از دست تو خيلي پريشانم...عزيزم
امشب براي قتل ميمانم ...عزيزم
امشب كمي بايد جنايتكار باشم
چاقو كشم...عشقي كشم..مكار باشم
امشب براي تو سياست ميكنم من
خود را زدست عشق راحت ميكنم من
حالا ببين من نقطه ي پايان دردم
عشق تو را از صفحه ي دل پاك كردم
حالا كه مستي فرصت خوبيست ديگر
من كشتمت..امشب تنت خونيست ديگر
راحت شدم...فرياد مستي ميكشانم
او نيست ديگر...نيست ديگر..نيست ديگر
شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۸:۱۸ عصر
پاسخ: 12
اسدي:
نگاه من به پنج گنبد قشنگ جمكراني ات
مرا صدا مي زند...صداي مهرباني ات
مني كه رو سياه تر...ز هرچه روسياه تر
اسير خاك جمكران..خاك آسماني ات
خجالتي كه مي كشد..دل سياه و كافرم
اگر كم است...معذرت ز مهر بي كراني ات
چقدر كج كشيده ام مسير زندگي خود
وبا تمام كجروي...شدم به ميهماني ات
آخر اين سلام و ...دلپيچه,مانده ام والسلام يعني چه؟
منطقم را كنار بگذارم...خسته ام از دكارت و از نيچه
سوره ي عشق تو خرم كرده...دين تو باز كافرم كرده
عقلم از سر پريده مجنونم..من به دست تو گشته بازيچه
==========================
لنگه ات را نديده ام جايي،بس كه اوج مرامي عزيزم
بوسه هايي كه از لب فراريست،با غمم هم كلامي عزيزم
من صدايم كه آوا ندارم؛بسكه ره رفته ام نا ندارم
سوره ي يوسفي بي حجابم,من كه كم از زليخا ندارم
غارت غيرتست آه اينجا/بسكه پر وحشتست آه اينجا
مرگ هويتست آه اينجا/سهم من غربت ست اه اينجا
راه گيسوي من را كشيدي؛توي شبهاي شهوت برانگيز
دست بازيچه ي شهوتت شد؛گيسوان پريشان پاييز
خنجرت را كشيدي و كشتي،اشك من را نديدي و كشتي
دست تو بي بلا اي عزيزم؛شادي ام را خريدي و كشتي
======================
بانو اسدي
شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۸:۱۲ عصر
پاسخ: 8
اسدي:
ميگم توجه كردي منم مسلمونم...ايرانيم...به وبلاگمووون نمياين...
البت وبلاگم خيلييييي دانشجووويييهه...ممكنه به دلتون نشينه...ميدونستين شاعرم...چند تا از شعرام تو وبلاگم هست...
قدم برنجااااااااانيد...والا به غرعان...
شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۸:۰۲ عصر
پاسخ: وبلاگ شما در گذشته به نظرم نام ديگري داشت كه در آن از هخامنش و ايرانشناسي و تقابل يا عدم تقابل آن با اسلام مينوشتيد. درست عرض نكردم؟ پس به وبلاگ شما آمده و نوشتههاتان خواندهام. اما اين وبلاگ جديد كه بيشتر به شعر پرداختيد چندان توجه مرا جلب نكرد! ولي قطعاً مخاطب خود را پيدا خواهد كرد. هر كالايي در اين دنيا مشتري خودش را دارد. موفق و پيروز باشيد و از خداوند ميخواهم اين نشاط و شادابي را كه در نگارههاي شما يافت ميشود، اين تحرّك و پويايي كه نشان از طراوت كودك ِ درونتان دارد و اين بيپروايي نوشتههاتان كه حكايت از جسارت و ماجراجويي ميكند، همه را در مسير اسلام قرار دهد و برايتان تا آخرين لحظه عمر حفظ نمايد. موفق و پايدار :)
اسدي:
مجدد...شالم...آري كمي بر عبري موسلطيم...
نه والا نيميشناسم...معترفم اشتباه كردم...بندهه خدا بچههه با اين روش تربيتي..گناههه به خدا..اگه ميتوني حضانتهه رو بگير....گور ÷در حرف مردم...بچهه هاتن..ريشهه شوني...
خدا رو ميشكرم كه بچههه ندارم....تخصص رشته م كودكانه...
ببين جدي بگير اين تربيتهه رو...
?•’??•’??•’??•’
??•’??•’??•’??•’
?
-?
--?
---?
-----?
-------?
--------?
---------?
-----------?
-------------?
,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`
،،،،،،،،،،،،¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،،،،،،،¨€¨€???¨€¨€
،،،،،،،،¨€??????¨€¨€
،،،،،،،،¨€???????¨€¨€
،،،،،،¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€¨€،،،،¨€
،،،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ???¨€،،،،،،¨€
،،،،¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،،،،،¨€
،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،،،،،¨€
،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،¨€¨€??¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،¨€¨€¨€¨€¨€،،،،¨€
،،،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ???¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،،،¨€¨€???¨ˆ¨ˆ???¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،¨€¨€¨€¨€??????¨€¨€¨€¨€¨€¨€????????????¨€¨€¨€
،،¨€¨€??¨€¨€????¨€¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ?????¨€¨€
¨€¨€????¨€¨€??¨€¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€¨€
¨€??????¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€
¨€????????¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€¨€
¨€¨€??????¨€¨€¨€¨€¨€????¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ???¨€¨€¨€
،،¨€¨€?????¨€¨€¨€?¨€¨€????¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€¨€
،،،،¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€????¨€¨€?????????¨€¨€¨€¨€
،،،،،،،،،،،،¨€???????¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،،،،،،،،،¨€¨€???????¨€¨€
،،،،،،،،،،،،،،¨€¨€??????¨€¨€
،،،،،،،،،،،،،،،،¨€¨€????¨€¨€
،،،،،،،،،،،،،،،،،،¨€ ¨€¨€¨€¨€
,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`
-----------?
---------?
--------?
-------?
-----?
---?
--?
شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۷:۵۸ عصر
پاسخ: حقيقتاً زوج نيز بسيار نگران تربيت فرزندان بوده و هست. اما چه كند؟ بدزدد؟ وقتي قانون اين حق را به زن داده، تا 7 سال فرزندان را نگهداري كند، چه ميتوان كرد؟ گمان كن اين همه كودك در اين جامعه با نابسامانيهاي روحي پرورش مييابند، زوج چه كند؟ اينها هم جزو سايرين! اگر منظور اين است كه زوج ترحّم كند و زوجه را بپذيرد به خاطر فرزندان، به نظر صحيح نميرسد، گمان نميرود چنين زندگي مشتركي جز دعوا و درگيري ثمرهاي براي طرفين داشته باشد و روانشناسان كودك نيك ميدانند كه فرزند طلاق بسي بهتر از فرزند دعوا...! استرسي كه بر فرزند وارد ميشود وقتي داد و هوار پدر و مادر را ميبيند بسيار عميقتر از آسيبي است كه از فراق والدين تجربه ميكند! در ضمن، عبري زبان دشمنان است و آنكه بر زبان دشمن مسلط باشد مورد شك!