چالش رويكرد باينري؛ صفر و يكي
ايدهآليسم؛ يا خوب و يا بد، نظريهاي كه خاكستري ندارد؛ همه چيز يا سفيد است و يا سياه. چند سال روي ساخت خودرو ايستاده، تلاشهاي فراوان. - خوب است ديگر، همين را بسازيم و تحويل مردم دهيم. مردم منتظرند تا سوار خودروي داخلي شوند. - خير، اين زه بغل مرا نگران كرده، چسب آن دوام كافي ندارد. بگذار چند ماده ديگر هم آزمون كنيم. - برادر! سه سال است در حال تست انواع چسبها هستي. خُب نيست كه نيست. زمان كه بگذرد شايد اختراع شود. برادر او قبول نكرد كه نكرد و هنوز مردم آن شهر با گاري جابهجا ميشوند.
نظام معطّل نگهداشته شده تا ساختار اسلامي طراحي شود و اين مقبول جامعه نيست. نياز به حكومت آنقدر زياد كه صبوري ممكن نيست. پروژههاي طولانيمدّتي كه نتيجه در آخر كار حاصل شود، مشكل را حل نميكند.
طرح بايد پلكاني ديده شود. برنامههاي كوتاهمدتي لازم است تا مدلهاي كوچكي از حكومت را پياده كند و مردم را اميدوار. ببينند كه ميشود. مسائل پرچالشي كه نظام اسلامي را امروز سردرگم كرده و از مقبوليت آن كاسته در اولويّت قرار گيرد. منتظر كامل شدن حكومت نميتوان شد. هر پله كه محقّق شود، همگرايي و عزم ملّي را افزايش ميدهد و گامهاي بعد تسريع ميشود.
اولين خودروهاي توليد شده را كه نگاه كنيم، بيشتر گاري هستند تا خودرو. يك گاري كه موتوري روي آن نصب شده. همان گاري را اما به بازار تحويل داده و فروختهاند. مشتري براي آن پول هم داده! ايدهها از مشاهده همان محصول ايجاد شده و به اينجايي رسيده كه ايستادهايم؛ خودروهايي كه به فضاپيما شبيه شدهاند، هم به جهت ظرافت ظاهر و هم فناوريهاي شگفتي كه با خود دارند.
تخاطب با فرد
مكلّف فرد است. پيشفرض علم فقه اين. در علم كلام هم بيشتر با فرد مواجه هستيم. اما قرآن چطور؟ كلامالله؟ مخاطب قرآن امّتها هستند، قومها، خيلي بيشتر از افراد. تا زماني كه سلاطين بر شيعيان حكومت ميكردند و امور به امر همايوني ميگشت، فقها هم دنبال تكليف فردي. مردم احكام شخصيّه خود را ميپرسيدند و سراغي از جامعه و تكاليف اجتماعي كه نميگرفتند. فقيه هم پاسخگو به همان مسائل، با همان رويكرد فردي به منابع نظر ميانداخت؛ كتاب و سنّت. اما وقتي امّت درست شده، جامعه اسلامي حاكم شده، دنبال حكومت كه هستيم، تازه ميتوانيم تخاطب پروردگار با قومها را فهم كنيم؛ قوم هود، قوم نوح، قوم لوط، قوم ثمود، امّت ابراهيم و….
در مسير توليد مدلي براي حكومت، مدلي بر مبناي دين و احكام شريعت حقّه، نميتوانيم توجه نكنيم كه استنباط احكام اجتماعي مورد نياز در وضعيت فعلي غيرمقدور است. فقيه حيران ميماند كه چطور ميشود مخاطب كلام خدا جمع باشد. امروزه حتي واجبات جمعي را هم به فرد منتسب كرده و كفايي توصيف ميكنند، تا مانع حيراني رفع شود. اين خلأ مهم در سياستگذاريها ديده ميشود.
برنامهاي لازم است براي تشكيل جلسات مُفصّل با بزرگان فقها و فضلاي حوزه. كمكم بايد اين ضرورتها بيان شود و ذهنها آماده گردد. فقيه تا از تكليف فردي به تكليف جمعي مهاجرت نكند، نميتواند احكام حكومت را استنباط نمايد.
گروهي مأمور ميشوند خياباني را گازكشي كنند. يكي زمين را كنده و ديگري پر ميكند. رهگذري ميپرسد: از چه رو چنين ابلهانه؟! - ما سه نفر بوديم. وسطي لوله گاز ميگذاشت. مريض شده و امروز نيامده. هر كدام از ما وظيفهاي داريم كه به آن عمل ميكنيم. مأمور به نتيجه هم نيستيم. - اشتباه ميكنيد. هيچ تكليفي براي تكتك شما نيامده، تكليف براي گروه شماست. - گروه مگر مكلّف ميشود؟! - آري كه ميشود. گروه شما مكلّف است لوله گاز نصب كند. پس حالا كه يكي نيامده، شما هم برنامه را بايد تغيير دهيد، يكيتان بكند و پر كند، ديگري در آن ميانه لوله بگذارد. اگر لوله نصب نشود، هيچكدام به تكليف عمل نكردهايد و همه با هم معاقب هستيد. تكليف اجتماعي با تكليف فردي فرق دارد. حصول نتيجه مدخليّت دارد در تكليف. در موضوع اخذ شده است يعني.
[ادامه دارد...]