ضرورت حجيّت
راه اِستناد به وحي يكي بيشتر نيست و آن فقه است و در فقه آنچه هدف، دستيابي به حجيّت؛ به معناي منجزيّت و معذّريت. فقه شيعه بر خلاف عرفان اصلاً ذوقي نيست و به سليقه دانشمند ربطي ندارد. بر خلاف فلسفه صرفاً عقلي هم نيست، عقل مستقل كه خود را قادر به درك «واقعيت بتمام ذاته» بداند؛ واقعيتي «كما هي هي»، امروز ميگويند: عقل خودبنياد. فقه مبتني بر روش استنباط است، روشي كه خود از بطن دين برآمده و بر كتاب و سنّت بنا شده. مدل حكومتي كه بناي ديني بودن دارد، بايد بر حجيّت متكي باشد.
متأسفانه تأكيد و توجهي بر ضرورت حجّت بودن و حجيّت داشتن مباني و روشها و دستاوردهاي پژوهشها ديده نميشود. اگر اين مهم مغفول بماند، اِستناد محصول طرح حكومت به دين ناممكن است.
بايد تعريف درستي از حجيّت فقهي ارائه شود و تأكيد شود تمامي پژوهشها و دستاوردهاي پژوهشي مورد انتظار بايستي به حجيّت برسد، تا مقبول باشد و در غير اين صورت پذيرفتني نيست.
رساله عمليه كه منتشر ميشود، فقيه روي جلد آن را امضا ميكند و مينويسد: «إنشاءالله عمل به اين رساله مجزي است». با اين عبارت، عمل مكلّف را بر دوش ميگيرد و ضمانت ميكند. او براي حصول و رسيدن به چنين وضعيتي كه بتواند ضمانت در عمل به احكام شرعي ارائه كند، حالتي كه مكلّف بداند اگر عمل كند خداوند از او ميپذيرد و از عِقاب در امان ميماند، به طريق حجيّت متوسّل ميشود. حجيّت به قول فقها محصول و ثمره بذل جُهد و استفراغ وُسع است.
احتفاظ بر تراث
كار دانشمند غربي آسان بوده. از همان ابتدا كه به ترجمه پرداخته و دانش دانشمندان اسلامي را نشر داده، نه نامي از آنها برده و نه يادي از آنها كرده. همه را هم به نام خود ثبت. او به گذشته خود نيز حملهور، همعصران خود را نيز تخطئه، براي او عالم و دانشمند احترامي نداشتهاند، مگر فردي كه استاد خودش بوده، يا همنظر و همعقيده با او. دانشمند غربي از گذشته روي گردانده و بيهوا همه را به تير خلاص رانده. ما اما مسلمانيم و احترام بزرگان خود را پاس ميداريم. ميدانيم بر دوش آنهاست كه اينجاييم و بدون تلاش و جهاد آنان كجا بوديم؟! ما نميتوانيم بكوبيم و بسازيم. نميتوانيم همه را خراب كنيم و بر ويرانههاي علميشان دانش جديد بنا نهيم. اگر هم بخواهيم جامعه اسلامي اجازه نميدهد، جامعه علمي هم. بنابراين تحوّل در علوم انساني، در مبناي اسلامي آن، در جامعه اسلامي، به اين سادگي نيست. توجيه اينكه فلان استاد اشتباه كرده و فلان آيت و نشانه پروردگار كه كلام او حجّت بر مردم است، برداشت علمي به خطا داشته، از پس هر دانشمند و انديشمند و عالمي بر نميآيد.
بايد ديد چطور ميشود جامعه علمي حوزوي و دانشگاهي را متقاعد كرد تا از نظريههاي علمي بدل شده به فرهنگ عبور كند و بگذرد و بپذيرد گذشتگان ملكه عصمت نداشته و از خطا مصون نبودهاند. حجاب شخصيتها و حرمت اخلاقي آنها داخل در آثارشان نشود.
بخشي از تحوّل در علوم انساني كه نياز اصلي و اساسي دستيابي به طرح حكومت است، به فرهنگسازي اختصاص دارد. اين بايد در طرحهاي مطالعاتي ديده شود و برنامههايي براي آن پيشبيني، تا بتوان اين باور را در ميان مردم جا انداخت كه ميشود، بله ميشود ديدگاه بزرگي را نقد كرد، بدون آنكه ساحت ادب خدشهدار شود و بياحترامي صورت پذيرفته باشد.
شيخ طوسي خيلي جليلالقدر بود، هنوز هم هست. حوزههاي علميه شيعه وامدار او هستند، او مؤسّس حوزه نجف است و براي نخستين بار محيطي فراهم كرد تا فقه شيعه تدريس و تحصيل شود. اما امروز برخي نظريات او مقبول فقها نيست و به آن اشكال دارند، جالب كه اين نقد اشكالي هم ندارد. همگان پذيرفتهاند كه قرنها گذشت زمان، فهم امروز را دقيقتر كرده است، بدون آنكه وهني براي فهم گذشتگان باشد. اين حالت بايد براي انديشمندان متأخّر و علماي معاصر هم حاصل شود، تا نقد نظريات آنان نيز بيمانع شود.
[ادامه دارد...]