كسالت ناشي از توكل
به مرحله پاياني ساخت خودرو كه رسيدند، از همكارش پرسيد: اتصالات ترمز را محكم كردي؟ - خدا بزرگ است، مهربان هم. ميداند من و تو زن و بچه داريم. جان ما را به خاطر نقص در ترمز كه نميگيرد! توكلت به او باشد، فقط او، باقي وسيله است! برادرش موتورسوار. بدون كلاه ايمني. گارد جانبي هم روي موتور نبسته. آينهها را هم برداشته. فرمان را به سمت داخل خم كرده، تا از لاي ماشينها ردّ شود. - برادر! خطرناك است، مراقب جانت نيستي؟ - توكل به خدا، عمر دست خداست. تا خدا نخواهد هيچ اتفاقي نميافتد. نشنيدي بچه كوچك را از زير آوار زلزله زنده بيرون آوردند؟! پيچيد جلوي ماشين. خودروي اين ترمز نگرفت، موتور او امنيت نداشت. برادر مُرد. جامعه دينداران در طول تاريخ كوتاهيهاي فراوان داشته، توكل را نادرست معنا كرده، به كسالت و تنبلي دچار شده. امروز هم ميشود. فردا هم خواهد شد. - مردم بيحجاب شدهاند. فكري كن! - چه كنيم؟! از ما كه كاري بر نميآيد. بگذار بر عهده خدا. إنشاءالله حضرت (عج) تشريف ميآورند و حجاب را درست ميكنند. ما نماز خودمان را درست بخوانيم هنر كردهايم! نه ما را در قبر آنها ميخوابانند و نه آنها را در قبر ما.
تا زمانيكه اين باور هر روز در بطن جامعه اسلامي به غلط اِشراب ميشود، از سوي عرفايي كه گرفتار ناداني هستند، چطور ميشود حكومت طراحي كرد؟ شيطان حداقل هفت هزار سال است در حال فريب انسانهاست. براي انسانهاي ديندار هم نسخههاي ويژه دارد؛ ترغيب به كسالت و تنبلي، با وعده توكل! ماداميكه گروهي مؤيد و معتبر پيوسته ماجراهايي از بزرگان نقل ميكنند كه چطور بدون توجه و رغبت به دنيا زندگي كردهاند و جامعه را به هيچ حساب نكردند و رستگار هم شدند، با آب و تاب فراوان، با چنين عرفاني، با چنين فهم نادرستي از دين، هر حكومتي زمين ميخورد و نميتواند شود.
در مسير رفع موانع و چالشهاي طراحي و تحقّق حكومت بايد برنامهاي تدوين شود كه زبان عرفان صوفي و تذكرة الأوليايي را با اتكا به محكمات آيات قرآن و روايات صحيحه و معتبر كوتاه نمايد. طوري كه تا بگويد: توكل به خدا، جنگ با دشمن كه به موشك نياز ندارد… صد نفر فرياد بزنند: پس فلان دستور رسول خدا (ص) چه ميشود؟! فلان آيه قرآن را چه ميگويي؟!
برادر نمُرد. داغان شد، درب و داغان. در بيمارستان به عيادت آمد: خدا به تو رحم كرد كه زندهاي! - ميدانم. توبه كردم. اشتباه از خودم بود. خدا به من اختيار و اراده داده، تا از خودم مراقبت و محافظت كنم. من به وظيفه خود عمل نكردم و گناهكارم. - اين عرفان راستين و شناخت متعالي را از كجا به دست آوردي؟! - يك لحظه، دقيقاً وقتي كه ميان زمين و آسمان بودم، هنگام تصادف، اين فهم را پيدا كردم.
مجاز نبودن هر وسيله
خودرو ميساختند. - فهميدم براي اينكه رايانه مركزي خودرو داغ نكند چه بايد كنيم. - چه؟! - سنگي در كشور كنگو هست، از معادن استخراج ميشود. به صورت طبيعي ساخته شده؛ كلتان، فلز نيوبيوم. بهترين ماده براي توليد مدارهاي مجتمع پردازنده. - نه! نميشود. مردم كنگو به خاطر كار در اين معادن هر روز كشته ميشوند. جنگها راه افتاده. كودكان را به كارهاي پرزحمت ميگيرند. خريد كلتان همكاري در ظلم است. - پس خودروساز غربي چطور استفاده كرده؟! ما هم كه ميخواهيم خودرو بسازيم. چه چاره؟!
رويكرد انسان ديندار اين تفاوت مهم را با ديگران دارد؛ او نميتواند از هر وسيلهاي براي تشكيل حكومت و اداره جامعه استفاده كند. تمدن امروز غرب مبتني بر تعريف جديدي از اخلاق است؛ اخلاق به معناي شادي اكثري. ميراثي كه بنتام براي غرب باقي گذاشت. آنها در طراحي حكومت خود، هر جا به مشكل خوردند راحت ردّ شدند، جنايت كردند، استثمار كردند، حمله كردند و كشتار، بوميان استراليا را، بوميان آمريكا را، بوميان اقيانوسيه را، بوميان هند را چطور به بردگي گرفتند. يكي از مهمترين چالشهاي طراحي حكومت ديني اين است كه دست و بالش خيلي بسته و محدود است، در چارچوب دين، نيازمند رضايت پروردگار، هر كاري نميتواند بكند و هر روشي را نميتواند به كار بندد.
در طراحي حكومت به صورت مشخّص بايد اين مطلب تبيين شود. كاملاً روشن گردد كه مسير طراحي و پيادهسازي نبايد خارج از چارچوب دين باشد. اگر حقوق پژوهشگر را پرداخت نكني، اگر او را بيمه نكني، اگر قرارداد جعلي و صوري ببندي، اگر هزينههاي عمومي و بالاسري را گزاف حساب كني، اگر قوانين اداره كار را مراعات نكني، اگر آدمهاي زيردست خود را تحقير كني، اگر خود را مُحق بداني كه بيشتر از ديگران مصرف كني، اگر آبدارچي پروژه را بيارزش تلقّي كني، رؤسا پاي سفرههاي رنگين، او غذا را بياورد و از اتاق خارج شود، تا مديران بخورند و بپاشند و دوباره او بيايد و جمع كند، اگر نوكران و كلفتان پروژه با مديران همغذا نباشند، سر سفرههاي جدا بنشينند، خدا نكند كه غذايشان هم تفاوت كند، اين بيچارگيها مانع تحقّق كه حتي طراحي درست است. مديريت يكي از علوم انساني است. حكومت هم كه نيازمند تحوّل علوم انساني. با مديريت غربي نبايد دست به طراحي ببريم. آنچه در ميآيد هماني ميشود كه در غرب در آمده؛ حكومت غربي! بايد اين ضوابط مشخّص شود كه كرامت انساني محور طراحي است، حتي در مسير خود طراحي.
صبحانه حليم گرفتهاند، براي مديران و پژوهشگران ارشد طرح. - چرا حليم؟ چقدر هم گوشت دارد. - از جاي خوبي فرستاديم بخرند. بالاخره جلسه مهم كاري است و ميخواهيم ذهنها خوب كار كند و طرح خوبي بنويسيم. - طرحمان چيست؟ - دستور كار امروز ما اين است كه چطور شكاف طبقاتي را كاهش دهيم، ضريب جيني. - آبدارچي را صدا كن، طرح ما از همينجا شروع ميشود، از اينكه سر اين سفره كنار ما بنشيند. كنار كه نه، او بايد بالاي مجلس بنشيند، چرا كه زحمت كشيده و وقتي ما خواب بوديم، زودتر آمده و رفته حليم و نان كنجدي تازه خريده، سفره پهن كرده، همه اينها خان نعمت اوست كه گسترده. اول شكرگزار او باشيم. وقتي آبدارچي اداره كنار رئيس اداره نشست، نان كنجدي تازه و داغ خود را كه در كاسه حليم زد، خداوند تا لبخند را بر لب آبدارچي ديد، نظر لطف و رحمت بر اعضاي جلسه كرد، ايدههايي پيدا كردند كه تا به حال نداشتند.
[ادامه دارد...]