محدوديت آيات الاحكام
دانشمندان جمع شدند تا خودرو را بسازند. - بفرماييد، اين هم كتاب فيزيك. مشغول شويم. - نه برادر، كل فيزيك كه لازم نيست. خودرو متحرّك است، جامد هم كه هست، پس فقط همان بخش مكانيك جامدات كافيست، كل فيزيك را ميخواهيم چه كار. صفحات مربوط به علم مكانيك را از درون كتاب فيزيك در آوردند و خودرو ساختند. غافل بودند كه سيستم هيدروليك خودرو مبتني بر مكانيك سيالات است. توجه نكردند كه بحث نور در ساخت خودرو اهميّت دارد، آينهها و شيشهها و چراغها. از بحث آيروديناميك ردّ شدند و فشار هوا را حساب نكردند. چه خودروي خطرناك، چقدر آدم به خاطر اين بيتوجهي تصادف كردند و آسيب ديدند.
قرآن بيش از شش هزار آيه است. آياتي كه امروز در استنباط احكام شرعي به كار ميرود منحصر در پانصد. بسياري از احكامي كه براي اداره نظام لازم است و طراحي حكومت محتاج آنها، خارج از اين محدوده. وقتي كلامالله در حال توصيف وضعيت و حالات و احوالات اقوام گذشته است، احكام حكومتي را بيان ميكند. اين احكام امروز در فقه مغفولٌعنه واقع شده. طبيعي هم بوده، زيرا اين فقه، فقه شيعه، در تمام اين قرون مترصّد و در مقام طراحي يك حكومت دينمبنا نبوده است.
فصل مُشبعي از طراحي ساختار حكومت ناگزير بايد اختصاص به پژوهش در آيات قرآن داشته باشد، با نگرشي نو. با رويكرد اجتماعي اگر تفقه شود، بسياري از آياتي كه امروزه خارج از بررسيهاي فقهي شمرده ميشود داخل در استنباط خواهند شد. فقهي كه احكام حكومت را درك ميكند، كاملتر از فقهي است كه اختصاص به احكام فرد دارد.
رفقا بياييد تمام علم فيزيك را مبناي توليد خودروي خود قرار دهيم. - چه فايده؟ - چه فايده؟! اصلاً شايد يهو متوجه شديم كه ميتوانيم از طريق مبحث فيزيك هستهاي مشكل سوخت خودرو را حل كنيم. شايد توانستيم از طريق بحث جاذبه و قوانين آن، خودرو را معلّق كنيم و چالش اصطكاك و اتلاف انرژي آن رفع شد. نوآوريهايي رخ داد و توانستند نسل جديدي از خودروها را بسازند. يك خودروي الگو!
تقسيم ثلاثي منابع دين؛ عقايد، احكام، اخلاق
حكومت را خواستهايم مبتني بر دين طراحي كنيم. منابع دين را چهار گفتهاند؛ كتاب، سنّت، عقل و اجماع. ولي البته اين براي مدارا با عامّه بوده؛ اهل سنّت. فقهاي شيعه عقل و اجماع را طوري توصيف ميكنند و به نحوي عمل، تا به همان كتاب و سنّت باز گردد. منبع تفقه جز قرآن و حديث نيست. عقل ابزار فهم است، اجماع هم ابزار وصول به نقل. قدماي فقها اين دو منبع را به سه قسم بخش كرده و سه نوع منبع پديد آوردند. متكلّمان بخشي از قرآن و حديث را گرفتند، آنهايي را كه بتواند باورها و انديشهها را سامان دهد. عرفا و اساتيد اخلاق هم به آيات و رواياتي چسبيدند كه مستحبات و مكروهات را توصيف ميكند، جايي كه هدف رشد معنوي بشر است. قسمت كوچكي باقي ماند براي فقها. تنها آيات و احاديثي كه تكليف يك فرد را در دنيا مشخّص سازد. اما حكومت بر گرفته از تمام اينهاست.
در طراحي حكومت الگو جايي ننوشتهايم كه گستره منابع استنباط بايد گسترش يابد. دانشمندان حوزوي در منابع اعتقادي و اخلاقي ملاحظات فقهي نميكنند، سند را بررسي نميكنند، رجال و درايه و صحّت صدور و توثيق، صاف ميروند سراغ متن، ميخوانند و ذوقي معنا. در حالي كه اينها نيز مبناي دستيابي به احكام حكومت هستند.
بايد شيوه متين و استوار تفقه در دو بخش ديگر به كار گرفته شود. پژوهشهايي در نظر گرفته شود، تا با همان رويكرد فقهي به سراغ تمام منابع برود؛ هم آيات و روايات اعتقادي و هم آيات و روايات اخلاقي. آنها نيز بايد فقهي بررسي شوند، زيرا هدف يافتن احكام حكومتيست كه تمام سه بُعد را داراست؛ عقايد، احكام و اخلاق. متولّي تحقّق هر سه اينها هم.
لوط (ع) دخترانش را به كفار و فاسقان و هوسبازان و شهوتپرستان پيشنهاد داد. - مگر ميشود؟! نبيّ خدا دختران با ايمان خود را بدهد به اين انسانهاي كثيف؟! - بله كه ميشود. جامعه است ديگر. خداوند اصلاح جامعه را ميخواهد. وقتي همجنسگرايي زبانه ميكشد، نبيّ خدا مأمور ميشود تا دختران خود را مفت مسلّم تحويل فسّاق دهد، تا تمتّع ببرند. اگر چه به نظر اخلاقي نيايد. اين ماجرا را خداوند آنقدر مهم ديده كه در قرآن ذكر فرموده.
[ادامه دارد...]