درباره فقر پرسيد
گله ميكرد
اينطور پاسخش را دادم:
در گذشته فقر ناشي از ظلم يك فرد نسبت به يك فرد ديگر بود
زمين او را ميگرفت
اموال او را ميدزديد
يا در اثر حادثهاي توان كار را از دست ميداد
امروزه اما فقر به عنوان يك امر رايج اجتماعي در آمده
علت آن هم «افزايش حجم پايه پولي»
يعني بانكها دزدي ميكنند
از طريق قرض دادن ثروتي كه «توليد نشده است» هنوز
اعتبار و پول رايج در جامعه را افزايش ميدهند
اثر آن هم اين:
ميزان پولِ در جريان جامعه بالا ميرود
ارزش پول پايين ميآيد
چون با كار انجام شده در جامعه مساوي نيست
يعني هزار توماني كه در جيب من است
فردا ديگر قدرت خريد هزار تومان را ندارد
تبديل به پانصد تومان ميشود
در اين ميان
افرادي كه كالا دارند
خصوصاً كالاهاي سرمايهاي؛
زمين، خانه، خودرو، طلا، ارز، سكه
اينها چيزي از ارزش كالايشان كم نميشود
ولي كساني كه پول دارند
اين پول دچار كاهش ارزش ميشود
ولي درآمدها و حقوقها چه؟!
به اين ميزان كه افزايش نمييابد
سال 1384 صداوسيما كار ميكردم
ماهي 100 هزار تومان حقوق
سكه حدود 100 هزار تومان
يعني
ماهي يك سكه طلا درآمد
به سادگي تمام نيازهاي زندگي تأمين
به مغازه كه ميرفتم
هر چه نياز داشتيم ميخريدم
از همين سوپري محل خودمان هم
اما پايه پولي 30 برابر در اين سالها افزايش يافت
الآن دو سه ميليون حقوق
سكه به 25 ميليون تومان رسيده
دقت كنيد
قيمت طلا بالا نرفته
طلا خود ابزار و خطكش محاسبه ارزش است
قيمت آن «مبنا»ست
تغيير در مبنا معنا ندارد
واحد اندازهگيري كه تغيير نميكند
بلكه ارزش پول پايين آمده
امروز اگر ماهي 25 ميليون تومان حقوق
تازه به اندازه آن سال درآمد
سال 1384
ولي درآمد يك دهم شده است
پس توان خريد هم يك دهم
نتيجه؟!
ديگر نميتوان از سوپري محل خريد كرد
بايد برويم در صف بايستيم
همهمان
از فروشگاههاي ارزانفروشي
مثل فروشگاه جانبازان
اما در عوض
آنهايي كه كالاهاي سرمايهاي داشتند
زمين، خانه، خودرو، طلا، ارز، سكه
تمام اين ثروت را به جيب خود ميريزند
ثروتي كه ما از آن محروم شدهايم
من و امثال من
بدون اينكه متوجه باشند
بدون اينكه خودشان هم بدانند
ثروتهاي هنگفت به دست ميآورند
در حقيقت همان اعتباري است كه از ما دزديده شده
به همّت بانكهايي كه وام ميدهند
ربا ميگيرند و ربا ميدهند
بر حجم پول جامعه ميافزايند
اين سبب فقرهاي بزرگ اجتماعي ميشود
همه ما اين فقر را ميچشيم
همه ما كه توان تهيه كالاهاي سرمايهاي را نداشتهايم
به همين خاطر دچار فقر ميشويم
در نظامي كه مبتني بر اقتصاد سرمايهمحور است
ارزش هر چيزي با پول سنجيده ميشود
معلم وقتي ميبيند درآمد او مساوي با يك رفتگر است
احساس ميكند ارزش اجتماعي پاييني پيدا كرده
وقتي خواستگاري برود
ارزش اجتماعي او را با چه ميسنجند؟!
واقعاً با همين درآمد
به او دختر دلخواهش را نميدهند
مدارس هم وقتي طبقهبندي ميشوند
دولتي، نمونه دولتي، شاهد، سمپا، غيرانتفاعي
فقط ثروتمندان ميتوانند از آموزشهاي پيشرفته استفاده كنند
از بهترين معلمها
طبيعتاً همينها هم مدارك دانشگاهي مهم را كسب كرده
در آينده همين قشر ميتوانند مناصب را به دست بگيرند
همين قشر ثروتمند
همين قشر داراي كالاهاي سرمايهاي
مناصب سياسي و اقتصادي و فرهنگي نظام را
جامعه تبديل ميشود به اليگارشي ثروت
بر فقرا حكومت ميكنند!
تنها دو راه براي كاهش فقر ممكن است
در اين ميان؛
يكي اينكه مانند سرمايهداران شروع كند به چاپيدن
وام گرفتن
سرمايه جمع كردن
سرمايه را با بيانصافي و بيرحمي به كار انداختن
اين سهام و آن سهام را خريدن
آن سهام و اينيكي را به موقع فروختن
سود روي سود جمع كردن
يعني قرار گرفتن در ساختار ظلم اجتماعي
راه ديگر چه؟!
اينكه نظام اجتماعي دوباره انقلاب كند
يك انقلاب فرهنگي
ساختارهاي توزيع اختيارات را عوض كند
اختيارات قدرت و ثروت را
مثل سال 1357
در اين صورت دوباره فقر كاهش يافته
سرمايهها در طبقات پايين پخش ميشود
در غير اين دو صورت
بايستي با فقر كنار آمد
به آن راضي شد
با كاهش مصرف
افزايش توليد
بلكه بتوان صرفاً در حداقل زندگي و حيات باقي ماند
استاد حسيني(ره) ميگفت:
ظلم بر دو نوع است؛ ظلم فردي و ظلم اجتماعي
ما امروز گرفتار دومي هستيم
سبب فقر اجتماعي
ياعلي