برايم هميشه سؤال بود
بچه كه بودم
چرا مخفي رأي ميدهند؟
هم حضرت امام (ره)
هم حضرت آقا
مقام معظّم رهبري
در هر انتخاباتي كه برگزار ميشود
تا اينكه...
مريم: بابا ميشه بريم اين هفته تهران ديدن عمه؟
- با بقيه صحبت كن
اگر هر سه تا موافق باشيد ميرويم
خيلي سعي كرد
تلاش
آنها را متقاعد
هنگام گفتگو با سيدمرتضي
وقتي رفتن به تهران را «تفريح» معرفي كرد
- يادتان نيست
دو سال پيش كه رفتيم
اصلاً تهران تفريح دارد؟
عمه كه خودش دو سه ماه يكبار ميآيد قم
عموحسن و عموحسين هم ميآيند
آن همه شلوغي و ترافيك و دود و هواي بد
شب هم چقدر سر و صداي ماشين ميآيد كه نميشود خوابيد
تهران چه تفريحي دارد؟
حداقل همين كهك برويم كه بيشتر خوش ميگذرد!
عصباني شد
وقتي اين حرفها را زدم
مريم: چرا حرفتو عوض كردي
مگه نگفتي موافقي؟
صدايم را آرام كردم تا آرام شود
بفهمد دعوا ندارم:
- ببين دخترم
من حرفم رو عوض نكردم
گفتم اگر موافق باشيد هر سه
ميرويم
ولي
آيا حق ندارم نظر خودم را بگويم؟!
من نظر خودم را گفتم
اينكه به نظرم تهران رفتن هيچ لطفي ندارد
حداقل اينكه ميگويي تفريح
به نظر من تفريح نيست
حداكثر ديد و بازديد و عيادت بستگان!
مريم باز هم عصباني:
چرا نظرتو ميگي؟
خب وقتي نظرتو ميگي
نظر سيدمرتضي و سيداحمد عوض ميشه ديگه!
- جان؟!
يعني چون استدلال من درست است
چون منطق درستي دارم
چون حرف صحيح ميزنم
خب اين تأثير ميذاره و تصميم ديگران رو درست ميكنه
نبايد حرف بزنم؟!
اشكش در آمده بود ديگر
خشم و نفرت را ميشد در نگاهش ديد
- باشه
قبول
من اصلاً ديگه نظر خودمو نميگم
خود شما نظر بديد
هر سه تاييتون
تو هم راضيشون كن
من نظرمو نميگم كه رو نظر اونا اثر نذاره
خوبه؟!
مشكل حل شد؟!
بله، مشكل حل شد
تهران هم رفتيم
و برگشتيم
و من نظر خود را ديگر نگفتم
و اينطور بود كه فهميدم
جامعه نياز به آرامش و وحدت دارد
رهبر جامعه نميتواند نظر خود را هميشه بيان كند
گاهي بايد مخفي باشد
حتي رأي در انتخابات
رياست جمهوري يا مجلس يا خبرگان
ديگران بفهمند شرّ ميشود
هميشه هستند آدمهايي كه از علني شدن رأي رهبران برميآشوبند!
قال امام الصّالِحين(ع): «وَ لَا تَصَدَّعُوا عَلَى سُلْطَانِكُمْ فَتَذُمُّوا غِبَّ فِعَالِكُمْ، وَ لَا تَقْتَحِمُوا مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ فَوْرِ نَارِ الْفِتْنَةِ وَ أَمِيطُوا عَنْ سَنَنِهَا وَ خَلُّوا قَصْدَ السَّبِيلِ لَهَا ... إِنَّمَا مَثَلِي بَيْنَكُمْ كَمَثَلِ السِّرَاجِ فِي الظُّلْمَةِ يَسْتَضِيءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا» (نهجالبلاغه، خ187)
هرگز از اطراف پيشواى خود پراكنده نشويد كه سرانجام، خويشتن را به خاطر اعمال خود نكوهش خواهيد كرد. خود را در آتش فتنه اى كه در پيش است نيفكنيد و از مسير آن دورى گزينيد. راه را براى عبور آن، باز گذاريد ... مَثَل من در ميان شما همچون چراغ در تاريكى است كه هر كس در ظلمت قرار گيرد از نور آن بهره مى برد. (ترجمه مكارم)