ما را دولت وارد بورس كرد
خودمان كه اهلش نبوديم
ولي
حالا كه هستيم
بايد بشناسيم و به درستي تصميم بگيريم
به سه روش ميشود درآمد كسب كرد
در بورس
كلاً خارج از اين سه راه نيست
يك به يك توضيح ميدهم
1.
نخست از راه «موجسواري»ست
اين اولين راهيست كه نشانمان ميدهند
بيشترِ بورسيها اينطور
قبلاً در نموداري ترسيم كرده
و در اين نوشته
نشان داده بودم:
وقتي گروهي به سهام يك شركت يا چند
وقتي سبدي را برميگزينند
هجوم ميبرند
تقاضا را افزايش ميدهند
تقاضايي كاذب
غيرواقعي
قيمت را افزايش ميدهد
ارزش سهام را
اين حجم از تقاضاي غيرواقعي
بر اساس قانون اصلي كاپيتاليسم
نظام سرمايهداري
نسبت عرضه و تقاضا
افزايش قيمت ميشود يك سيگنال
براي تمام كساني كه بورسبازند
اينها به سيگنالها حساس
زود بو كشيده و حمله ميكنند
در صف خريد قرار ميگيرند و تندتند ميخرند
اين اولين روش براي كسب درآمد است
در بورس
وقتي «به موقع» بخري و «به موقع» بفروشي
موقع خريد كِي است؟
وقتي موج در حال برخاستن
موقع فروش كِي؟
وقتي قيمت سهام به «قلّه» نزديك ميشود
پس از آن ضرر است
اگر بعد از قلّه بفروشي
وقتي قيمت روند كاهشي در پيش ميگيرد
اين روش تغيير قيمت
اين نوسانهاي سينوسي
اينها ساختگيست
مصنوعيست
پس حتماً سقوط ميكند
لزوماً و قطعاً
اين را سهامداران حرفهاي ميدانند
اين روشِ بازي با سهام را
اما مردم عادي خبر ندارند
خبر ندارند كه اين سيگنالها ساختگيست
اگر متخصّصين مدام اصرار بر توجه به سيگنالها
براي همين
چرا؟
زيرا سود اصلي اين بورسبازها از همين نوسانهاست
از كجا؟
عمدهترين كاري كه بورس امروزه ميكند
تفكيك «ارزش سهام» از «ارزش سرمايه» است
دقت كنيد
وقتي قيمت سهام ناگهان بالا ميرود
به دليل افزايش تقاضا
سرمايه شركت كه بالا نرفته
ارزش آن يعني
اين شركت نبوده كه سود بالايي كرده
بلكه
فقط ارزش سهام تكان خورده
عجب!
مگر ميشود؟!
بله
اين سحرِ بورس است
اين طنابيست كه به ظاهر مار ديده ميشود
با سحر ساحران بورسي
پس موقتيست
كوتاهمدت
فقط تا زماني كه تقاضا بالا نگه داشته شود
و اين
قطعاً ناپايدار و غيرماندگار
هميشگي كه نيست
پس تا كِي؟
اين تا زمانيست كه بازار اشباع شود
بيشترين سرمايهها را سمت خود بكشد
كه چه؟
كه بيشتر مردم سهام ديگر خود را بفروشند
پولهاي خود را جمع كنند
طلا و سكه و دلار را رها كنند
زمين و مسكن و خانه را
بياورند در اين شركت
سهام آن را بخرند
كه چه بشود؟
تا بورسيهاي حرفهاي بالا بكشند
كجا؟
آنجايي كه قيمت، سقوط خود را آغاز ميكند
دهه شصتيها يادشان هست
آدامسهايي كه عكسي داخل بسته خود داشتند
بيشتر هم فوتباليستهاي مشهور
بچهها با اين تصاوير بازي ميكردند
يك نوع قمار
دو يا چند را روي هم گذاشته
با كف دست ضربه ميزدند
هر كسي كه ميتوانست همه را برگرداند
مالك همه ميشد
با يك ضربه
سود در اين حالت از فريبكاريست
بُرد بُرد نيست
بُرد و باخت است
كف بورس هميشه بازنده است
نود درصدي كه آگاهي كافي ندارند
آنها ديرتر از بقيه خبردار ميشوند
ديرتر در صف خريد قرار ميگيرند
ديرتر سهام را ميخرند
از چه كساني؟
دقيقاً از همان كساني كه ابتدا موج را ايجاد كردند
با افزايش فشار تقاضا
اينها حالا كمكم ميفروشند
و خيل خريداران كه فرا ميرسند
همين سهمها را گرانتر ميخرند
اما
تا خبردار شوند كه چه شده
ارزش سهام سقوط كرده
فروريخته
و اينها از ترس
سريع همه را نقد كرده و به فروش ميرسانند
با قيمتي كمتر از آنچه خريده بودند
تا به خيال خود كمتر ضرر كنند
حالا كه سود نكردهاند
اين تفاوت قيمت كجا ميرود؟
بله
درست فهميديد
اين دقيقاً همان سوديست كه در اين روش نخست كسب ميشود
از بورس
از بدبختي ديگران
از نابودي افراد بازي خورده
سهامداراني كه به موقع نخريدهاند
و البته كه به موقع هم نفروختهاند
تفاوت قيمت فروش و خريد آنها به جيب بالادستيها ميرود
ضرري كه آنها كردهاند
ميشود سود براي بورسبازهاي حرفهاي
در اين بازي برد و باخت
تعداد بازندهها بيشتر است
اگر چه شايد هر كدام مقدار اندكي باخته باشند
مثلاً پنج الي شش ميليون تومان
اما
برندهها خيلي بيشتر بردهاند
پنج الي شش ميليارد تومان
چرا؟
زيرا تعداد برندهها خيلي كمتر است
نسبت به بازندهها
اين همان مكانيزم موجود در كازينوهاست
در قمارخانههايي كه غربيها بنيان گذاشتهاند
اين شيوه اول رشد پول در بورس است
از طريق موجسواري
موجسواري يك رشته ورزشيست
موجسواران اين را همان روز اول فرا ميگيرند
اينكه خوب به دريا نگاه كنند
به ساحل بنگرند
موجها را قبل از خيز پيدا كنند
موجي كه فرا رفته ديگر به درد نميخورد
ديگر قابل سواري گرفتن نيست
انرژي خود را تخليه كرده
زور بالا بردن تو را ندارد
موجي را بايد يافت كه تازه باشد
قصد داشته
ولي عمل نكرده
تشخيص آن آسان نيست
ولي براي هر موجسواري لازم است
اين يك روش پلكاني براي رشد سرمايه است
مردم ميشوند نردبان
اكثريت سهامداران ناآگاه
بورسبازها از اينها بالا ميروند
هر روز با يك كلك تازه
يك فريبي ميسازند و اوج ميگيرند
سهام خود را افزايش ميدهند
سرمايه خود را
بدون اينكه شركتها واقعاً سودي برده باشند
نان خوردن از بدبختي مردم
اينها مدام سيگنال «ايجاد» ميكنند
و دستگاههاي خبررساني داشته
مردم را به سمت سيگنالها جلب
جمعيت ميكشند
به سمت سيگنالهاي غلط
كه چه؟
كه هر چه بيشتر بهتر
چون ميدانند بازندههاي بيشتر يعني سود بيشتر براي برندهها
2.
روش دوم اما مبتني بر تورّم است
راه دوم كسب درآمد در بورس
از وقتي كه پول تبديل به كالا شد
در نظريههاي اقتصاد نئوكلاسيك
وقتي ديگر واقعي نيست
پشتوانه واقعي ندارد
فيات اصطلاحاً
بانكها اعتبار خلق ميكنند
با سندبازي
وقتي تسهيلات را نقد ميكنند
طلبهايشان را
وام اول را كه دادند
طلبي كه از اين وام دارند را
اين را فرض ميكنند
فقط فرض
كه پول نقديست در جيبشان
در صندوق بانكشان
اين را دوباره به ديگري وام ميدهند
اين چرخه معيوب
از وقتي كه رواج يافته
پول را بادكنكي كرده
حبابي
توخالي و بيارزش
مدام از ارزش پول ملي ميكاهد
مردم اين كاهش ارزش را درك ميكنند
كي؟
وقتي براي خريد بيرون ميروند
وقتي با افزايش هماهنگ قيمتها مواجه ميشوند
گاهي يك كالا كمياب ميشود
افزايش قيمت آن قابل توجيه
بنابر اقتصاد سرمايهداري
كاهش عرضه است ديگر
اما
وقتي همهچيز با هم گران ميشود
اين كاهش عرضه نيست
حتي افزايش تقاضا هم
افزايش نقدينگي هم نيست
بلكه
كاهش ارزش پول است
زيرا بانكها حجم اعتبار مالي در گردش را افزايش دادهاند
در يك چرخه سالم
پول هميشه با درآمد ناخالص ملي برابر است
با توليد ناخالص داخلي
چرا؟
زيرا تا توليد نكني درآمدي كسب نميكني
و تا درآمد كسب نشود
پولي خلق نميشود
افزايش مقدار پول
تابع مقدار توليد
اين يك اصل اولي در اقتصاد كلان
البته اگر بانك در آن اخلال نكند
اما وقتي بانك اعتبار خلق ميكند
اعداديست كه به كارت بانكي مردم سرازير ميشود
اين عددها معنايي ندارد
زيرا از «توليد» به دست نيامدهاند
پس بدون پشتوانه
صرفاً به بازار «مصرف» سرازير ميشوند
و از ارزش پول ميكاهند
اين را مردم وجدان ميكنند
پس دنبال راه چاره
وقتي ميبينند پول در جيبشان آب ميرود
سعي ميكنند به كالاهاي سرمايهاي تبديل كنند
يكي طلا ميخرد
يكي سكه ميخرد
يكي دلار ميخرد
يكي زمين و مسكن
خانه و ماشين
تا چه شود؟
تا پول خود را از نابودي نجات دهد
چرا اينها؟
چون سرمايههايي ماندگارترند
ماندگارتر از پول
پولي كه قرار بود ابزاري براي اندازهگيري قدرت توليد باشد
تبديل شده به ابزاري كه هر روز كوچك ميشود
متر و خطكشي كه خودش متغيّر است
پس مجبورند آن را با خطكشهايي واقعيتر عوض كنند
يكي از روشهاي كسب درآمد در بورس همين است
به عنوان كالايي سرمايهاي
وقتي سرمايهات را به يك كارخانه ميسپاري
به يك شركت
ديگر پول نقد در جيبت نيست
كاهش پيدا نميكند
از شرّ سفتهبازي بانكها خلاص ميشود
و چه؟
سرمايه حفظ ميشود
اين يك سود ماندگار است
امروز ده ميليون تومان سهم ميخري
يك سال بعد كه ارزش ده ميليون تومان تبديل به پنج ميليون شد
با دزديهايي كه بانكها كردند
به روشي كه عرض كردم
ارزش سهام تو بيست ميليون تومان ميشود
نه اينكه سهام تو افزايش پيدا كرده باشد
نه اينكه سرمايه تو زياد شده باشد
بلكه
فقط از نابودي به دست بانكها رها شده
كاهش نيافته است
زيرا خودت هم ميداني كه قدرت خريدت تغيير نكرده
يعني
ارزش بيست ميليون يك سال بعد همان است
ارزش همان ده ميليون تومان امسال
اين سود فقط براي حفظ ارزش سرمايه است
حفظ ارزش درآمدهايت
اين ارزش، واقعيست
صوري و ساختگي نيست
بازي هم نيست
زيرا برد و باخت نيست
كلاً برد برد است
در اينجا از ضرر ديگران سود نكرده
خانهات را بر ويرانههاي زندگي مردم نساختهاي
3.
بورس يك سود ديگر هم دارد
افزايش واقعي ارزش سرمايه
شركتهاي سهامي مجمع عمومي دارند
سالانه تشكيل جلسه داده
گاهي سود خود را تبديل به سرمايه ميكنند
افزايش سرمايه
شركتهايي كه سودآور باشند
كارخانههايي كه توليد خود را افزايش داده
راندمان را بالا برده
درآمد بيشتري كسب كردهاند
اينها به جامعه خدمت ميكنند
بر توليد ملي ميافزايند
درآمد ناخالص را بالا ميبرند
اينها واقعاً ارزش سرمايهشان افزايش مييابد
البته در درازمدت
توليد كه به سرعت افزايش نمييابد
مديريت صحيح ميخواهد
شناخت بازار
توجه به نيروي كار
تأمين درست مواد اوليه
خلاصه؛ اصلاح و ارتقاء منابع توليد
از اين راه نيز درآمد كسب ميشود
درآمدي واقعي
در بورس
اساساً بورس براي همين است
به اين هدف طراحي شده
در نگاه مردم همين معنا را دارد
كه بر سود شركتها بيافزايد
شركتهاي توليدي
نه صرفاً كلاهبرداري و بورسبازي
اگر شركت درست را انتخاب كني
كارخانهاي كه سابقه طولاني دارد
موفقيتهاي بزرگ
و آيندهاي كه بشود اعتماد كرد
مثلاً توليد فولاد
صنايع پتروشيمي و نفت
آنهايي كه زيرساختهاي كشور را توسعه ميدهند
زيرساختهاي توليد را
اينها هميشگي و پايدارند
سود آنها نيز دائمي و ماندگار
پس ما هستيم و سه روش سرمايهگذاري
سه روش براي سودبردن از بازار
از بورس
بازار سهام
روشن است كه روش اول غيروجدانيست
نامرديست
بيانصافي و لامروّتي
اما روش دوم و سوم
برد برد و فارغ از كلاهبرداري
بدون فريب
حالا چه كنيم؟
1. نمودار كندل (شمع) را ببنديم
اين نمودار براي بورسبازهاست
براي كساني كه دنبال فريباند
اينكه موقع باز شدن بازار قيمت چقدر بوده
بالاترين قيمت چقدر
پايينترين چقدر
موقع بسته شدن با چه قيمتي بسته شده
اينها براي موجسواريست
براي ورود و خروج سريع
براي اينكه از باخت مردم سود ببري
نه از ارتقاي سرمايه واقعي شركت
2. به سيگنالها توجه نكنيم
اينهايي كه مدام دم از سيگنالها ميزنند
در شبكههاي اجتماعي وارد ميشوند
گروه و كانال درست ميكنند
اينها براي فريب ما هستند
اينها همچون افرادي كه آتش در دست دارند
ميخواهند به جان ديگران بيافكنند
چرا؟
تا خود را از سوختن برهانند
وقتي در مسير آغاز موج قرار گرفتهاند
ميخواهند تحريك به خريدن كنند
هر چه بيشتر بهتر
جذب كنند و به سمت خود بياورند
تا هر چه زودتر بازار آن سهام خاص اشباع شود
يا آن سبد از سهام
كه چه شود؟
تا زودتر به قله برسند
و البته كه خودشان خارج ميشوند
خيلي سريع
و قبل از اينكه سقوط موج آغاز شود
قبل از اينكه تقاضا كاهش يابد
تقاضايي كه بالاخره كاهش خواهد يافت
مگر چقدر سرمايه نقد و آزاد در بازار هست؟
اين نقدينگي تمام ميشود
و در آن لحظه
درست در آن موقع از بازار
فروپاشي آغاز ميشود
و اينها خارج شدهاند
همينهايي كه مدام سيگنال توليد ميكنند
هر وقت اخبار رفت روي بورس
شبكه را عوض كنيد
بزنيد يك كانال ديگر
موج راديو را تغيير دهيد
ذهن خود را از هر ناآرامي بورسي دور نگهداريد
گرگهايي آن بيرون هستند
تا سوار ذهنهاي ما شوند
به سبك گرگهاي والاستريت
3. صفحه كارگزاري را باز نكنيم
ما فقط يكبار وارد صفحه سايت ميشويم
وقتي قصد خريد سهام داريم
پس از آن
صفحه را ببنديم
نمودارها را فراموش كنيم
نبايد مدام سر بزنيم
اخبار بورس را نبينيم و دنبال نكنيم
تا از فريب دور باشيم
مردمي كه براي حفظ سرمايه
در روش دوم
يا افزايش سرمايه به صورت واقعي
در روش سوم
وارد بورس ميشوند
اهل موجسواري نيستند
اگر نميخواهيم از باخت ديگران سود ببريم
يا ديگران از باخت ما
ديگر با كارگزاري كاري نداشته باشيم
تغييرات ارزش سهام را پي نگيريم
به اين بينش و درك و فهم برسيم
كه اين نوسانات سينوسي
اين بالا و پايين رفتنها
موجسواري عدهاي سرمايهدار كلاهبردار است
كه قصدي جز بالاكشيدن سرمايه ما ندارند
و گرنه ارزش واقعي سرمايه كه بالا و پايين نميرود
با اين سرعتي كه ارزش سهام ميرود
اينها صوريست
و البته كه موقتي
4. نگاه بلندمدت داشته باشيم
سرمايهگذاري اصلاً يك كار بلندمدت است
ما اگر پول خود را براي خريد خانه بخواهيم
براي خريد خودرو
ما اگر بخواهيم نان شبمان را تأمين كنيم
دنبال سرمايهگذاري كه نميرويم
پولمان را بر ميداريم و به سراغ بازار كالا رفته
هر چقدر بخواهيم خرج ميكنيم
و هر چه بخواهيم ميخريم
سرمايه براي ماندن است
ميخواهيم بماند براي وقتي كه به آن نياز واقعي داشته باشيم
امروز نياز نداشتهايم
اين شده كه پسانداز كردهايم
بلندمدت بودن اساس سرمايهگذاريست
در بورس هم همين
پس سهام را بخريم و ديگر دست نزنيم
اگر شركت خوبي را انتخاب كرده باشيم
كارخانهاي كه ميدانيم بنيادين است
محصول آن ماندگار
هميشه مورد نياز
نه مثل چيپس و پفك و ماكاروني
زيرساختي
ديگر رها كنيم
بگذاريم بماند و شركت هم كارش را انجام دهد
سودها بيايد و قيمت سهام هم بالا برود
مطمئن باشيم كه ميرود
زيرا ارزش پول مدام در حال كاهش است
و متأسفانه اين نتيجه قهري و جبري و هميشگي و دائمي نظام بانكيست
5. نمودارها را از دور نگاه كنيم
هرگز نبايد زوم كرد
روي نمودارهاي افزايش و كاهش ارزش سهام
نبايد نزديك شد
آنچه در كوتاهمدت رخ ميدهد ناپايدار است
بيپايه و اساس
ناشي از موجسواري كلاهبرداران
كنسرسيومهاي ناجوانمرد
يا لابيها
كساني كه با يك تماس
تقاضا را افزايش يا كاهش ميدهند
صف فروش و صف خريد را
همه بازار را بالا و پايين ميكنند
اينها در دورههاي كوتاه عمل ميكنند
پس
بايستي كه از دور نگاه كرد
به نمودارهاي زماني تغيير ارزش سهام
زمان را به سالانه افزايش دهيد
ماهانه و هفتگي نبينيد
سالهاي قبل را هم
چند سال پياپي
اين رشد واقعي را نشان ميدهد
اين شركتهاي واقعي را هويدا ميكند
شركتهاي مصنوعي زودبازده هستند
زيرا اصلاً سرمايه آنها رشد نميكند
فقط ارزش سهام آنها بالا و پايين ميرود
اما
شركت
يا كارخانهاي البته
آنكه كارش توليد كالا باشد
ترجيحاً زيربنايي و زيرساختي
اين فرق ميكند
اين نمودارش از دور زيباست
رو به رشد است
در دهههاي مختلف
دهها سال
وقتي زمان را افزايش دهيم
در نمودار
به راحتي از موجهاي گذرا خلاص ميشويم
واقعيت را ميبينيم
و گزينه درست را پيدا ميكنيم
جايي كه ميتوانيم سرمايه خود را ذخيره كنيم
هم به توليد خدمت كردهايم
و هم به خودمان
با حفظ يا افزايش واقعي سرمايهمان
6. زماني براي فروش وجود ندارد
اين را توجه كنيم
آنهايي كه بازي ميكنند
قمار ميكنند
با بورس كلاهبرداري ميكنند
آنهايي كه هر لحظه چشمشان به كندلهاست
بازار را رصد ميكنند
بالا و پايينها را
اينها مدام اصرار دارند كه «الآن وقت فروش فلان سهام است»
يا «الآن وقت فروش فلان سهام نيست»
به اينها توجه نكنيم
هيچ وقت واقعي براي فروش وجود ندارد
جز وقتي كه به سرمايه خود نياز داريم
ما سرمايهگذاري ميكنيم براي پسانداز
براي حفظ پولي كه در جيب قابل حفظ نيست
در بانك هم قابل حفظ نيست
وقتي بانكها دزد شدهاند
و با خلق اعتبار مدام سرمايه ما را ميدزدند
درآمد ما را
با كاهش ارزش واقعي آن
نه ارزش عددي
پس وقتي بايد سهام خود را بفروشيم
كه به نقد آن نياز داشته باشيم
ميخواهيم دخترمان را شوهر بدهيم
جهيزيه تهيه كنيم
ميخواهيم خانه بخريم
خودرويي نياز داريم
درست همين لحظه
وقتي كه به سرمايه احتياج پيدا كرديم
آنجا وقت فروش سهام است
بياعتنا به جار و جنجالهاي بورسبازها
موجسواران
آنهايي كه بر بدبختي عموم سهامداران برج ميسازند
بالا ميروند و به ريش ملّت ميخندند
سرمايهداراني كه از خون مستضعفين پر كردهاند
صندوق ذخيره سرمايههاي خود را
7. به خدا توكل كنيم
اين را بايد اول ميگفتم
اما شعاري ميشد
پسانداز اساساً يك فرهنگ دنياپرستانه است
اين را ميدانيم
با خداپرستي سرسازگاري ندارد كه
انسان خداپرست
دنبال پسانداز دنيايي نيست
دنبال پسانداز خداييست
او پول خود را به بورس نميسپارد
به بانك هم نميسپارد
او پول خود را به خدا ميسپارد
تا به وقت نياز
به او بازپس دهد
چند برابرش را
وقتي به فقير كمك ميكند
فقير واقعي يعني
وقتي جهيزيه براي يك خانواده نيازمند
وقتي مستمندي را خانهدار ميكند
وقتي خانهاش را به يك نيازمند اجاره ميدهد
با كمترين بهايي كه بتواند پرداخت كند
وقتي پولش را سرمايه يك جوان دانشمند
كه سرمايه كافي براي راهاندازي يك كسب و كار آبرومندانه ندارد
وقتي وقف ميكند
ملك و زمين و اموالش را
وقتي نذر ميكند
همه اينها سرمايهگذاريهاي يك انسان خداپرست است
يك انسان ديندار
يك فرد مؤمن بالله
هر چه نرخ پسانداز در يك كشور بالا برود
شاخصي از كاهش دينداريست
هر چه بيشتر براي آينده خود پسانداز ميكنيم
يعني بيشتر از خدا دور شدهايم
كمتر به او اعتماد داريم
نگرانيم كه ما را تنها رها كند
وقتي كه نياز داريم
انسان مؤمن به روز مصرف ميكند
مازاد را براي فردا ذخيره نميكند
مازاد را امروز به كساني ميدهد كه امروز نياز دارند
نياز امروز ديگران را برطرف ميكند
به چه اميد؟
با اميد به اينكه خداوند فردا را اداره خواهد كرد
تأمين خواهد كرد
اگر همه مردم فرداي خود را به امروز منتقل سازند
نيازمندي باقي نخواهد ماند
همه استفاده ميكنند
جامعه سالم ميشود
جامعه قدرتمند ميشود
اقتصاد رشد ميكند
زيرا توليد واقعاً رشد خواهد كرد
اين شد كه اين گزاره را آخر آوردم
زيرا بحث از بورس است
و بورس جايي براي بياعتمادي
بياعتمادي به خدايي كه از رگ گردن به ما نزديكتر است
و وعده داده
وعدههاي او همه حق
او خلف وعده نميكند
اينكه ما را نيازمند رها نسازد
و اين بهترين و پايدارترين سرمايهگذاريست
اما
بالاخره همه را كه نميشود متقاعد ساخت
الناس علي دين ملوكهم
وقتي نظام اقتصادي آنطور است
بورس آنطور
حالا كه مردم را به اين بازار مكّاره كشاندهاند
چاره چيست؟
نميشود توقع از همه داشت
حالا وقتي وارد بورس ميشويم
وقتي به تمام نكات گفته شده دقت كرديم
وقتي از فريب دور مانديم
بايستي به خدا توكل كنيم
اگر به اندازه كافي موحّد نيستيم
به مرحله توحيد افعالي نرسيدهايم
حداقل خدا را شريك كنيم
در همين افعالي كه براي حفظ دنياي خود انجام ميدهيم
بسمالله بگوييم و بعد اقدام به خريد عاقلانه كنيم
خريد سهامي كه به نفع نظام اسلامي باشد
به نفع جامعه
به نفع همه مردم
نه به جيب عدهاي سودجو
موجسواري نكنيم
تا از باخت مردم بُرد كرده باشيم
بورس مانند يك درياست
هر كدام از ما سوار يك كشتي
بعضي مدام جابهجا ميشوند
دنبال بخشهاي پرموج دريا
جايي كه از موجي بشود بالا رفت
و بر موج بعدي سوار
اينها مدام در ترس هستند
نگران از افتادن در حضيضها
اما
دريا پيوسته بالا ميرود
اين واقعيت درياي بورس است
حتي اگر كشتي ما در جاي خود ايستاده باشد
زيرا كشتيها همگي در حال سنگين شدن هستند
كاري كه تورم با ما ميكند
همه كشتيها را به سمت غرق شدن ميكشاند
با كاهش ارزش پول و اعتباري كه در اختيار داريم
پس همين كه در كشتي هستيم
با بالا رفتن دريا بالا ميرويم
و اگر در نقاط خوبي از دريا لنگر بياندازيم
سطح آب در طول زمان رو به رشد است
بدون اينكه نياز به از اين موج به آن موج پريدن باشد
ما ميتوانيم همه برنده باشيم
برد برد سهامداري كنيم
با خريد سهام كارخانههاي توليدي و زيرساختي
و جابهجا نكردن سهام از يك سبد به سبد ديگر
حالا كه قرار است همهمان پشت داشبوردهاي شركتهاي كارگزاري بنشينيم
حداقلهاي مديريت آن را بلد باشيم
از رانندگي پشت فرمان خودرو كه آسانتر نيست!
قال ازْهَدُ الزّاهِدين (ع): «مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ، لَيِّنٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِي جَوْفِهَا؛ يَهْوِي إِلَيْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ، وَ يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ.» (نهجالبلاغه، ح119)
داستان دنيا چون داستان مار است كه دست بر آن بكشى نرم و در اندرونش زهر كشنده است، فريب خورده نادان بطرف آن مىرود، و خردمند پايانبين از آن دورى مىگزيند. (ترجمه فيضالاسلام)
و أيضاً قال (ع): «مَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا [الدنيا] أَعْقَبَتْ نَاظِرَيْهِ كَمَهاً ... وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَارِ وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الِاضْطِرَارِ» (نهجالبلاغه، ح367)
كسى كه زر و زيورهاى دنيا در نظرش شگفتانگيز باشد قلب او نابينا مىشود ... انسان مؤمن، تنها با چشم عبرت به دنيا مىنگرد، از مواهب آن به مقدار ضرورت بهره مىگيرد. (ترجمه مكارم)