به نام خدا

در پارسي‌بلاگزنِ بابا

چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۵:۰۰ صبح

«بابا بايد زن بگيري!»
سيداحمد خيلي اصرار داشت
خيلي زياد

برايم دعوت به كار مي‌آيد
كار حضوري
دفتري و كارمندي
هر از چند گاهي
برخي از همكاران قديم
كه چه؟
فلان مؤسسه فلان شغل با فلان مبلغ دستمزد
و پاسخ من هنوز تغيير نكرده:
- نمي‌توانم، بچه دارم، فقط دوركاري!

اين‌بار اما سيداحمد گير داد
ول كن هم نبود
اين شد كه گفتم: دلايلت را بگو

سيدمرتضي نموداري رسم كرد
اسم افراد را هم سمت راست نوشت
و سيداحمد
دلايلش را گفت و من در بالا نوشتم:



1. راحتي بابا
يعني اين‌كه ديگر نيازي نيست آشپزي كند
جارو و نظافت
رسيدگي به درس و مشق
خانه‌داري و بچه‌داري يعني
مي‌رود سر كار و خيالش از بابت خانه راحت

اين را مريم فقط قبول كرد
باقي ادله سيداحمد را نپذيرفت
لازم نمي‌دانست يعني

2. نرمال‌سازي
واژه نرمال را خود سيداحمد گفت:
«زندگي ما نرمال مي‌شود»
يعني مثل باقي خانواده‌ها
كه هم مادر دارند و هم پدر
در رفتن به مسافرت
در رفتن به مهماني
وقتي خود را در مدرسه معرفي مي‌كند
هم بابا داشته باشد و هم مامان

سيدمرتضي دلايل ديگري را هم قبول داشت
اما
وقتي گفتم كدام را مهم‌تر مي‌داني
همين را گفت
اين‌كه دوست ندارد در مدرسه بدون مامان باشد
در نگاه هم‌كلاسي‌هايش
برايش اين مهم‌ترين دليل بود

3. تغيير برنامه غذايي
اين فقط دليل سيداحمد
هيچ‌كس موافق نبود
او هم اول پنهان مي‌كرد
هي مي‌گفت «تغيير»
وقتي اصرار كردم كه منظورش از تغيير چيست
وقتي
حالت‌هاي مختلف تغيير را ذكر كردم
جابه‌جايي وسايل منزل
جابه‌جا شدن مسئول خانه
تغيير مكان به خانه‌اي ديگر
او
در نهايت منظور خود را آشكار كرد
تغيير برنامه غذايي

سيداحمد بخشي از برنامه غذايي ما را دوست ندارد
دقيقاً ناهار شنبه و چهارشنبه را
و بخشي از دوشنبه و جمعه
آن‌جايي كه گوشت در غذا باشد
با خوردن گوشت مشكل دارد
مي‌گويم: خب نخور
باقي را كه مي‌تواني
اما لب به خورش نمي‌زند
اگر گوشت قرمز در آن باشد
مي‌گويد طعم گوشت در تمام غذا پخش مي‌شود
قورمه‌سبزي
قيمه
ماكاروني با گوشت چرخ كرده
خورش كرفس
و مانند آن‌ها

متابوليسمش خيلي بالاست
سوخت و ساز
شايد اصلاً گوشت قرمز برايش خوب نباشد
شايد نخورد بهتر هم باشد
پرتحرّك و پرجنب و جوش
مزاجش گرم و خشك

از كي؟
اول كه اين‌طور نبود
از دو سال پيش
از دو سال پيش يهو تغيير كرد
ذائقه‌اش متفاوت شد
ديگر به گوشت گير مي‌داد
انگار نمي‌تواند تحمّل كند!

اما اين هم دليل مهم او نبود
دليل اصلي او آخرين بود

4. مايه تيله
اين اصطلاح را سيدمرتضي استفاده كرد
براي پول
وقتي سيداحمد پنهان كرد
سيدمرتضي گفت:
«سيداحمد به خاطر مايه تيله مي‌گه زن بگيري»

منظورش پول بود
توانايي مالي بيشتر
اما نه مريم
و نه سيدمرتضي
آن‌ها پول را مهم نمي‌دانستند
سيداحمد ولي
او انگيزه اصلي خود را آشكار كرد:
«چرا دايي‌هام اين‌قدر پولدارند ولي ما نيستيم!»
خودروهاي آن‌ها را ديده است
وضع پوشش‌شان
رفت و آمد و خرج و مخارجشان
و برايش سنگين آمده
گران
سبك زندگي مرفه آن‌ها

- بچه‌ها
من كه مشكلي ندارم
از اول هم مخالف نبودم
تا به حال هم
هر چه پيشنهاد شده پذيرفته‌ام
رفته‌ام و صحبت كرده‌ام
اما
شرط مرا تا به حال كسي نپذيرفته است
«شرطت چيه؟»

برايشان توضيح دادم
اين يك ازدواج ساده نيست
فرد جديدي كه عضو خانواده ما مي‌شود
فقط قرار نيست مقبول من باشد
بايد شما هم او را بپذيريد
او هم
فقط قرار نيست با من بسازد
بايد اخلاق شما را هم بتواند تحمّل كند

پس
من يك شرط داشته و دارم
مدتي با ما زندگي كند
دو سه ماه
و نتيجه
اگر همه توانستيم هم را بپذيريم
پنج نفرمان
بماند
ازدواج كنيم
اما اگر نشد
خداحافظي

«نمي‌شود كه، نامحرم است»
اين را مريم گفت
و من پاسخ دادم:
- يك عقد موقت براي محرميت!

و سيداحمد:
«خب چرا اين شرط رو قبول نمي‌كنند؟»
- اتفاقاً من هم همين را پرسيدم
از يك نفر نه
از چند نفرشان
و پاسخ اين بود:
= اگر بچه‌ها منو نخواستن بايد برم؟!

و من
هر بار اين پاسخ را دادم:
- اگر قرار به جدايي باشد
در دوره موقت كه راحت‌تر است
تا پس از ازدواج دائم
نيست؟!
بالاخره اگر بچه‌ها نتوانستند تحمّل كنند
اگر از اخلاق مادر جديد خوششان نيامد
ادامه كه ممكن نيست
هست؟!

مريم مخالف بود
و سيدمرتضي او را متهم مي‌كرد:
«مريم مي‌ترسه سيندرلا بشه!»

سيدمرتضي خيلي اصرار نداشت
بيشتر سيداحمد
با او صحبت كردم
موضع خود را روشن
و در نهايت
گفتم من مشكلي با ازدواج ندارم
اما
با اين شرطي كه گفتم
اگر پيدا كردي
اگر جايي سراغ داري
خبر بده
من كه نيافتم!

گفتگوي دوستانه‌اي بود
راحت حرف زديم
ديدگاه‌هاي خود را بيان
همين خوب است
اين‌كه مي‌توانند
اين‌كه جرأت دارند
اين‌كه
حريم ممنوعه‌اي تصوّر نمي‌كنند
آراء و نظراتشان را طرح
از آن دفاع
و پافشاري مي‌كنند
اين خوب است
حتي اگر به نتيجه نرسد
«گفتن» بخشي از «راه حل» است!

قال اَوَّلُ مـَن آمـَنَ بـِاللّه‌ِ (ع): «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا يَسْتَغْنِي الرَّجُلُ وَ إِنْ كَانَ ذَا مَالٍ عَنْ عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَيْطَةً مِنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَيْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إِذَا نَزَلَتْ بِهِ» (نهج‌البلاغه، خ23)
مردم مرد، اگر چه مالدار باشد، از كسان خويش بى نياز نيست تا با دست و زبان از او دفاع كنند، چه كسان وى از همه بدو نزديكترند و جانب او را بهتر فراهم آورند، و به هنگام رسيدن بلا از ديگران مهربانترند. (ترجمه شهيدي)


مطلب بعدي: چگونه در بورس فريب نخوريم؟ مطلب قبلي: شخصيت مان

نظرات

....: چه باحال و جذابيكشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۹:۵۰ عصر
پاسخ: :))
بنايي يوتيوبي: ادامه البته فرموديد كه قصدتان پرستار گرفتن نيست ولي مقصود من از معرفي لينك فوق اين است كه گفته مي شه كساني كه به عنوان شغل پرستار بچه ثبت نام مي كنند آماده براي ازدواج هستند ولي براي دريافت مجوز ورود به كشور ديگر عنوان ثبت نامي آن پرستار بچه است كه بتوانند ويزا بگيرند به همين دليل سايت فوق را معرفي كردم ولي تجربه اي ندارم و خودم هم در سايت فوق هيچ عضويتي ندارم شايد بتوانيم بعد از ثبت نام شما از تجربه شما از سايتهاي مشابه استفاده كنيم زيرا گويا داوطلبان ثبت نام كرده به دليل اينكه از كشورهايي مي آيند كه سطح اقتصادي پايين دارند مشكلي با وجود همسر اول و يا پرستاري از كودكان او ندارندپنج‌شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۴:۲۱ عصر
پاسخ: اوايل خيلي تلاش كردم براي يافتن پرستار. يك نفري را هم پيدا كردم كه دو ماهي آمد و بچه‌ها را نگهداري كرد. اوايل رفتن زن اول بود و من مشغوليت‌هاي كاري داشتم و نمي‌توانستم خودم در خانه باشم. ولي بعد مشكلات پرستاري را متوجه شدم و آن پرستار هم پول بيشتر مطالبه كرد و چون قبول نكردم رفت. اما اين‌كه پرستار خارجي بيايد و بشود زن زندگي، بايد بيشتر بررسي كرد. تشكر.
بنايي يوتيوبي: https://www.aupair.com/
تشكر از توجه شما ، با توصيفي كه شما كرديد ياد اين سايت افتادم ، من زبان خارجي نمي دانم ولي شنيده ام ويژه استخدام پرستار بچه از كشورهاي ديگر گويا هست ولي چون زبان خارجي نمي دانم اطلاعي ندارم آيا فقط براي آمريكاست يا از كشورهاي ديگر هم مي توانند درخواست پرستار بچه بدهند و همچنين اين فقط يكي از اين سايتهاي تخصصي ثبت داوطلبان پرستاري بچه است ولي متاسفانه بنده آدرس ساير سايتهاي تخصصي اين كار را ندارم ولي اگر بقيه سايتها براي شرايط ايران بهينه سازي شده باشند كه خيلي هم خوب مي شود يعني ثبت درخواست پرستار بچه براي كساني كه داوطلب پرستاري بچه هستند از كشورهاي ديگر شايد خودتان بايد برنامه نويسي كنيد يك سايت اينطوري را

پنج‌شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۸:۱۳ صبح
پاسخ: فرهنگ پرستار كودك در ايران رواج ندارد. در كشورهاي غربي دارد. اگر چه مي‌توان سايتي براي آن ساخت، ولي شخصاً با اين فرهنگ موافق نيستم. سايتي را كه معرفي فرموديد بررسي مي‌كنم. ممنون از راهنمايي‌تان.
[ادامه پاسخ]: ...راستي اين را هم گفت كه چون فقط آشپزي چيني بلد است، بايد انواع خاصي از سبزيجات را تهيه كنيم كه وقتي من بررسي كردم، فقط در منطقه يك و دو تهران مي‌شود آن‌ها را پيدا كرد و در قم اصلاً يافت نمي‌شوند! :)) پس اين ارتباط نيز پايان يافت. همين اخيراً نيز يكي از طلبه‌ها دعوت كرد و با بچه‌ها رفتيم منزل‌شان تا با خواهرخانم ايشان آشنا شويم. فرصتي را هم ايجاد كرد تا مستقيماً با شخص مورد نظر صحبت كنم. ايشان هم قصد داشت از شهر خودشان به قم بيايد و هدف اصلي‌اش تحصيل علوم ديني بود و بنده عرض كردم با هدف من كه نگهداري از فرزندان است سازگار نيست. من اگر مي‌خواستم خودم بچه‌ها را نگه دارم تا يك فرد ديگر درس بخواند كه زن نمي‌گرفتم. همين الآن مشغول اين كار هستم. چرا بار خود را سنگين‌تر كنم؟!
پنج‌شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۳:۴۰ صبح
پاسخ: فرموديد فرد شاغل. بله. دو مورد يادم هست كه شاغل بودند، ولي هر دو اصرار داشتند كه پس از ازدواج حاضر هستند شغل خود را كنار بگذارند. ولي شرط اصلي من را نپذيرفتند، اين‌كه ازدواج رسمي و دائم بعد از آشنايي نزديك با فرزندان باشد و پس از مدتي كه در خانه ما زندگي كردند. دختر كه هيچ، خب خانواده‌ها اجازه نمي‌دهند قطعاً، ولي هيچ زن بيوه يا مطلقه‌اي هم تا به حال نپذيرفته كه يك يا دو ماه در خانه ما زندگي كند و سبك و سياق زندگي ما را ببيند، بچه‌ها هم اخلاق و رفتار او را تجربه كنند، بعد اگر همه با هم همديگر را پسنديديم، برويم محضر و سند ثبت كنيم. انگار يك تابو است و هيچ فردي با اين شرط كنار نمي‌آيد. گويا يك رفتار مجرمانه و غيرقابل قبول است. در حالي كه متوجه نيستند هزينه آبرويي طلاق خيلي بيشتر است. اگر سند محضري بنويسيم و عقد رسمي كنيم و برحسب عرف يك جشن مختصر هم بگيريم، بعد از يكي دو ماه اگر فرزندان با ايشان نساختند يا ايشان با اخلاق بچه‌ها، خب من كه نمي‌خواهم زندگي پرتنشي داشته باشم، كار به جدايي اگر برسد، هم هزينه مالي و هم هزينه بي‌آبرويي آن كه خيلي بيشتر است. اين را نمي‌پذيرند! چه مي‌شود كرد؟!
بنايي يوتيوبي: ادامه ، آنها وقتي شغل شما را متوجه مي شدند احيانا به صورت متون پرينت شده يا اپليكيشن موبايلي با شغل شما بيشتر آشنا مي شدند برام سوال است كه افرادي كه خواستگاري رفته ايد به چه وجهي بيشتر علاقه داشتند ، خواستگار برنامه نويس، يا خواستگار طلبه، خواستگار پژوهشگر ، خواستگار داراي خانه و ماشين... هيچ وقت به خواستگار فرد شاغلي رفته ايد؟ يا اين خط قرمز هست؟ اين سوال را پرسيدم كه بدانم فرد شاغل به چه جنبه اي علاقه داشته است برنامه نويسي پژوهشگري يا طلبگيچهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۴:۲۰ عصر
پاسخ: غير از يك مورد، با هيچ فرد ديگري درباره با شغلم صحبت نكردم. يعني انگار براي همه‌شان واضح بود كه با يك طلبه قرار است ازدواج كنند و بيشتر مي‌گفتند، شايد هم صرف ادعا، كه هدف اصلي‌شان خدمت به اسلام و انگيزه‌شان ناشي از علاقه شديد به روحانيت و فضاي زندگي طلبگي است. يكي دو مورد هم رسماً گفتند مي‌خواهند عروس حضرت زهرا س باشند و از فرزندان آن حضرت س نگهداري كنند. يك فردي يادم هست مي‌گفت براي هر خواستگار از يك روحاني به صورت تلفني مشورت مي‌گيرد. آن روحاني سرشناس را مي‌شناختم. مي‌گفت تا تلفن نكند و نظر او را نپرسد تصميم نمي‌گيرد. مدعي بود كه هر موردي تا حالا داشته مخالفت شده، ولي مشخصات مرا كه به آن روحاني گفته، او به شدت اصرار داشته كه همين مورد براي شما مناسب است. ولي وقتي شرايط مرا شنيد، گفت كه نمي‌تواند بپذيرد. هرگز نشنيدم از هيچ فردي كه درباره خانه يا ماشين يا اموال و درآمدم سراغ بگيرد. عرض كردم غير از يك مورد. از طلاب جامعةالمصطفي دوستي داشتم كه فردي با اصالت ايتاليايي را معرفي كرد، تازه مسلمان، گفت علاقه دارد بيايد قم درس حوزه بخواند و سابقه ازدواج و طلاق داشته و شوهر مسلمان مي‌خواهد. مدتي با چت و ايميل به زبان انگليسي گفتگو كرديم و در نهايت يك تماس تلفني هم داشتيم. همه چيز خوب پيش رفت تا اين‌كه در آخرين ايميل‌ها رسيديم به بحث خانه و درآمد. وقتي گفتم خانه ما تنها يك اتاق خواب دارد و بچه‌ها در هال مي‌خوابند، ايشان برنتافت. درآمدم را هم تبديل كردم به دلار و گفتم ماهي 200 دلار است. (البته آن روز بود، امروز با گران شدن دلار وقتي حساب كردم ديدم فقط ماهي 70 دلار مي‌شود! علي بركة اين رئيس جمهور :) چند شرط گذاشت: اول اين‌كه يك خانه جديد اجاره كنيم كه حداقل سه اتاق داشته باشد؛ يكي براي پسرها، يكي براي دخترم و يكي هم براي زوجين! ديگر اين‌كه مي‌گفت بايد نگهداري از فرزندان را تقسيم كنيم، مساوي، تا ايشان بتواند درس حوزه بخواند. سوم اين‌كه مدعي بود همين الآن ماهي 3000 دلار در كشور خود درآمد دارد و نمي‌شود با 200 دلار زندگي كرد و من بايد درآمد خود را افزايش دهم...
بنايي يوتيوبي: تشكر از توجه شما، كنجكاوم بدانم خانواده يا خود اشخاص مورد نظر از خوانندگان يا كامنت گذاران وبلاگ شما بوده اند؟، تصور بنده اين است كه هيچ يك از خانواده ها و خود آن افراد چندان از روش هاي مجازي مثل وبلاگ شما يا كامنت گذاري مرتب يا شبكه هاي مجازي ديگر ارتباط طولاني مدتي با شما و مطالب وبلاگ شما نداشته اند. لذا نگران بودند كه سازگاري اتفاق نيفتد بطور مثال ارتباط طولاني مدت ايميلي يا اس ام اس. خوب اين هم روشي است كه با بچه هاي شما آشنا شوند و ببينند كه سازگار هستند يا خير، مثلا صفحه اي در اينستاگرام براي بچه ها باز كنيد و عكس ها و مطالب بچه ها را بگذاريد تا بچه را بشناسند حتي پيچ مخفي اينستاگرامچهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۴:۱۲ عصر
پاسخ: بعضي بله و بعضي خير. بعضي هم پس از آشنايي و گفتگو، نشاني وبلاگ را گرفتند و مروري بر زندگي ما كردند. اتفاقاً دو سه نفر از كساني كه به خواستگاري‌شان رفتم، اصرار داشتند كه فرزندانم را دوست دارند و خيلي از شيوه تربيت‌شدن‌شان خشنودند. ولي اصرار بنده اين بود كه فرزندان نيز بايد احساسي متقابل داشته باشند و اين جز از طريق زماني براي آشنايي نزديك رخ مشخص نمي‌شود. مسأله اين نيست فقط كه همسر جديد بتواند فرزندان را بشناسد، فرزندان نيز به نظر من مهم هستند، چه بسا بيشتر هم. و همين سبب دردسر شده است. يادم هست مشخصاً دو مورد از افرادي كه صحبت كردم، رسماً گفتند: «شما زن نمي‌خواهيد، پرستار براي فرزندان خود مي‌خواهيد!». براي يك زن در جامعه امروزي ما خيلي سخت است كه از روز اولي كه ازدواج مي‌كند سه فرزند داشته باشند كه البته هيچ‌كدام را هم خود به دنيا نياورده باشد. پذيرش اين مطلب دشوار است. هر دختر يا زني دوست دارد مدتي را با شوهر جديد خود تنها باشد، تفريح كند، سفر برود، تا بيشتر بشناسد و آشنا شود و از اين آشنايي تازه لذت ببرد. اين فرهنگ امروز جامعه ماست و توقعي‌ست كه پديد آمده. اين‌كه روز اول «مادر» باشي و يا به قول خودشان پرستار، اين قابل قبول نيست. دقيقاً خاطرم هست يك فردي كه تحصيلات دانشگاهي‌اش را هم تمام كرده بود خيلي واضح به من گفت: «پس شأن زن در زندگي شما چه مي‌شود؟» و من نيز در پاسخ عرض كردم: «شما صحيح مي‌فرماييد، من جسارت كردم و اشتباه از بنده بود كه پيشنهاد ازدواج به شما دادم و شأن زن را با اين كار خود پايين آوردم!» و پايان تماس! :)
بنايي يوتيوبي: سلام ، شما ابتكار و خلاقيت خوبي در ساخت و تعمير لوازم خانگي داريد نظرتون در مورد اين ايده چي هست كه شخصي خودش طي چندين ماه اقدام يه بازسازي اطاقهاي خانه فعلي خودش بكند؟ براي ارزان شدن و كاهش هزينه كارگر نياورد و در اوقات فراغت روزانه با ديدن يوتيوب اقدام به بازسازي طي ماهها يا يكسال بكند به نظرتون با ديدن يوتيوب مي شه اين كار را انجام داد؟چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۲:۱۵ عصر
پاسخ: سلام. قطعاً مي‌شود. شكي نيست كه مي‌شود. اما حرف اول را «ابزار» مي‌زند. مهارت را مي‌شود با تماشا كردن فيلم‌هاي آموزشي كسب كرد، ولي ابزار خيلي مهم است. كيفيت كار محصول ابزار است. مواد اوليه گران است، ابزار فوق‌العاده گران. آن‌كه شغلش اين است، ابزار خوب مي‌خرد و كار با كيفيت انجام مي‌دهد. ولي كسي كه فقط يك‌بار و براي مدت محدودي قصد فعاليت تخصصي دارد، خب صرف نمي‌كند ابزار خوب بخرد، پس به مشكلات زيادي بر مي‌خورد. بازسازي خانه، منظور شما احتمالاً تغيير مكان يا افزايش ديوارهاي داخلي خانه است. اين شامل چهار بخش مي‌شود؛ نخست تخريب ديوارهاي فعلي، دوم ساخت ديوار جديد، سوم چارچوب‌هاي آهني در و پنجره و چهارم برق‌كشي‌هاي توكار. تخريب از همه خطرناك‌تر است. دوستي داشتم نزديك بود زير ديوار بماند، چون تخريب ديوار زا از مسير نادرستي آغاز كرده بود. اما براي ساخت، من خودم ترجيح مي‌دهم از مصالح آسان استفاده كنم. مثلاً مي‌شود با MDF يا چوب پارتيشن ساخت به جاي ديوار. يا از بلوك‌هاي گچي از پيش آماده استفاده كرد براي ديوار. راه‌هايي كه ساده‌تر باشد و كمتر تخصصي. در هر صورت مشورت با بعضي افراد كه تخصص دارند مفيد است. اميدوارم موفق باشيد و اگر موفق شديد، تصوير قبل و بعد از تلاش خود را روي اينترنت بگذاريد تا تجربه‌اي براي ديگران شود. در پناه خدا.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN