بنده در راستايي كه شما فرموديد سعي مي كنم ابتدا طرح مسئله كنم و سپس فرضيه را واضح تر بنويسم تا در مرحله ي بعد به راهنمايي شما به آزمون آن بپردازم.
طرح مسئله:
در مورد آيه ي "نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ" بحث هاي زيادي ميان علما شده است. بحث ها روي اين شده است كه مقصود از بيان هر چيزي واقعا چيست؟ آيا تمام جزئيات علوم مختلف مثل اقتصاد، زيست شناسي، فيزيك و ... نيز شامل مي شود يا خير.
ولي به نظر بنده حديث زير به صراحت منظور اين آيه را مي رساند.
امام صادق (ع) مي فرمايند:
"إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِي اَلْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى وَ اَللَّهِ مَا تَرَكَ اَللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ اَلْعِبَادُ حَتَّى لاَ يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي اَلْقُرْآنِ إِلاَّ وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اَللَّهُ فِيهِ ."
حال مسئله اين است كه قرآن چگونه حاوي تمامي علوم است؟ براي مثال آيا جزئيات دقيق يك نظام اقتصادي اسلامي نيز در قرآن آمده است؟ چگونه؟
فرضيه: قرآن كريم در هر واقعيتي از عالم، ظهور و جلوه اي دارد.
براي مثال اگر جمهوري اسلامي ايران را يك واقعيت در نظر بگيريم. كل قرآن كريم يك انعكاسي دارد بر اين واقعيت. تك تك آيات و احكام و حتي انبيايي كه در قرآن آمده است يك نظير و انعكاسي پيدا مي كند بر اين واقعيت كه جمهوري اسلامي ايران است.
مثلا ممكن است امام خميني را انعكاسي از نوح نبي در جمهوري اسلامي بدانيم كه كشتي انقلاب را به مقصد رساند. از آنجا كه پس از رحلت امام خميني، حجت خداوند در جمهوري اسلامي ايران، امام خامنه اي هستند، داستان انبياي پس از نوح براي امام خامنه اي در حال تكرار شدن است. ولي آنچه مهم است اينكه معناي ظاهري آيات را به وقايع تاريخ جمهوري اسلامي تطبيق ندهيم. اينكه چگونه اين كار كنيم را انشالله بحث خواهيم كرد.
حال اگر نظام اقتصادي اسلامي را يك واقعيت در نظر بگيريم. اين نظام اقتصادي نيز نياز به يك نوح دارد كه كشتي انقلاب اقتصادي را به مقصد برساند.
داخل اين فرضيه نيز دوباره يك مسئله مطرح مي شود:
طرح مسئله: چگونه قرآن را در هر واقعيتي انعكاس دهيم و آيات قرآن را بر اجزا و ويژگي ها و ساختار آن واقعيت تطبيق دهيم؟ اين كار به چه روشي صورت مي گيرد؟
براي پاسخ به اين مسئله بايد ساده سازي كنيم.
طيق حديثي از پيامبر سوره ي حمد با تمام قرآن برابر شمرده شده است. بنابرين در مقام ساده سازي به جاي تطبيق و انعكاس تمام قرآن بر واقعيات مختلف، سوره ي حمد را انعكاس دهيم.
اكنون مي خواهيم انعكاسي از سوره ي حمد را بر يك واقعيتي مثل خانواده نشان دهيم.
در واقع چنين چيزي كه در زير توضيح مي دهم بيان فرضيه است كه از شما سوالم اين است كه آزمودن اين فرضيه چگونه است؟
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين
ظهور و جلوه ي رب در خانواده را نظير پدر در نظر بگيريد. العالمين را نظير اتاق هاي خانه كنيد.
هر اتاقي فرشي دارد و سقفي.
طبق آيه ي " وجعلنا الارض فراشا"
بنابرين در هر اتاقي، انعكاس زمين مي شود همان فرش اتاق.
و طبق آيه ي " جعلنا السماء سقفا محفوظا"
آسمان را نظير سقف اتاق كنيد.
و چراغ هاي اتاق را نظير ستارگان كنيد كه طبق آيه ي قرآن به مصابيح تشبيه شده است.
الرحمن الرحيم
پدر نسبت به فرزندان و همسر خويش هم رحيم و هم رحمن است. رحيم به طور خاص نسبت به همسر و فرزندان خوبش است ولي رحمن به طور عام نسبت به تمامي فرزندان و همسرش دارد.
مالك يوم الدين
در نظر بگيريد كه پدر صبح كه مي خواهد از خانه بيرون رود فرزندان و همسرش را در هال جمع كند و به همه ي فرزندان بگويد كه من كه نيستم به حرف مادرتان گوش دهيم و ...
بعد زماني كه پدر مي رود مادر نقش جانشين و حجت پدر در خانه را دارد تا بعد از ظهر كه پدر بر مي گردد روز دين يا قيامت براي فرزندان است. فرزندان خوب مورد رحمت پدر واقع مي شوند و فرزندان بد مورد تنبيه و يا مواخذه و نكوهش قرار مي گيرند.
اياك نعبد و اياك نستعين
اهدنا الصراط المستقيم.
صراط الذين انعمت عليم
غير المغضوب عليهم
و لا الضالين.
در خانواده مصداق صراط الذين انعمت عليم مي شود مادر و فرزندان خوب و مصداق غير المغضوب عليهم و لا الضالين مي شود فرزندان بد
با تشكر
در پناه خدا
آزمون بدون اندازهگيري ميسور نيست
و اندازهگيري
نياز به عدد
به مقدار
به ارزش
به توصيف كمّي
مثال:
ميخواهيم پلو بپزيم
كه خوردني باشد
خوشمزه و مطلوب
تمام وروديها
متغيّرها اصطلاحاً
فهرست ميكنيم
برنج
آب
نمك
گرما
اگر چه چهار ورودي داريم
اما
عدد ندارند
پس
اول توصيف كيفي ميكنيم:
برنج بايد با كيفيت و خوب باشد
عطر خوبي داشته باشد
از شاليزار خوبي آمده باشد
آب خالص باشد
املاح تلخ كننده نداشته باشد
نمك هم تصفيه شده
گرما هم به اندازه كافي
اينها توصيف كيفيست
هنوز عددي در كار نيست
پس
آزمايش و آزموني هم ممكن نيست
حالا
ميخواهيم كمّي كنيم
برنج طارم
عطر آن از فاصله دو سانتيمتري قابل استشمام باشد
اندازه دانههاي آن هشت ميليمتر
چگالي آن 1.5 برابر چگالي آب خالص
به مقدار يك كيلوگرم
آب با ضريب املاح 70
به مقدار يك و نيم كيلوگرم
نمك داراي خلوص 80 درصد
به مقدار 10 گرم
گرماي 120 درجه سانتيگراد
به مدّت ده دقيقه
سپس
گرماي 90 درجه سانتيگراد
به مدّت 20 دقيقه
دقت فرموديد
ما واحد تأسيس ميكنيم
ميسازيم
واحد زمان
واحد وزن
واحد حجم
واحد دما
واحدهايي هم پديد ميآيند
مانند واحد جرم حجمي
واحدهايي تركيبي
تا
بتوانيم كمّي كنيم
تا
بتوانيم اندازهگيري كنيم
تا
بتوانيم آزمون نماييم
اكنون اگر بخواهيم مثلاً ظهور و جلوه پدر در خانه را اندازه بگيريم
واحد نياز داريم
اول بايد توصيف كيفي كنيم:
بيشترين محبّت در رسيدگي
جديّت و استحكام و قدرت در مديريت
حالا بايد
براي هر وصفي كه گفتيم
واحد تأسيس كنيم
مثلاً:
اين پدر داراي 20 «مدز» رحيميّت است
يعني
20 بار محبّت در واحد زمان
هر محبّت هم شاخص دارد
اينكه مثلاً به فرزند خود يكي از كلمههاي زير را به كار ببرد:
عزيزم، گلم، فرزندم، دلبندم، پسركم، دختركم
به اين كار ميگويند كمّيسازي
همه فيزيكدانها اين كار را كردهاند
وقتي نيرو را ميآزمود
«نيوتن» را واحد نيرو قرار داد
يا «ژول» را
يا «وات» را
اسمهاي خودشان را گذاشتند
يا ديگران برايشان
در هر صورت
هر دانشمندي وقتي به مرحله آزمون رسيد
واحدهايي تأسيس كرد
يكي «سلسيوس»
ديگري «فارنهايت»
واحدها را ما ميسازيم
تا
بتوانيم اندازهگيري كنيم
پس
واحدها اعتباري هستند
اما
اندازهگيريها واقعي
نسبتهاي ميان واحدها هم واقعي
يعني
وقتي محبّت پدر دو برابر شود
اين دو برابري يك امر واقعيست
ربطي به نوع واحد ندارد
چه واحد آن «مدز» باشد
چه واحد ديگري در جاي ديگري تأسيس شده باشد
دو برابري دو برابريست
نسبتها واقعي هستند
پس
نتيجه آزمون هم واقعيست
مثلاً:
وقتي محبت پدر از يك مدز به دو مدز افزايش مييابد
رفتار خوب فرزند از 7 رخ به 9.5 رخ افزايش مييابد
(رخ > واحد رفتار خوب)
اين روش آزمون است
براي همه علوم
حتي علوم انساني
درست مانند فيزيك
در فيزيك ابتدا توصيف كيفي كردند:
زمين جاذبه دارد
يعني اشياء را به سمت خود ميكشد
بعد واحد ساختند
وزن بر اساس گرم
سپس
اندازهگيري كردند
آنوقت معادله نيوتن براي جاذبه به دست آمد
يعني
يك نسبت ميان جرم، فاصله و نيرو
يا همان وزن
1. توصيف كيفي
2. توصيف كمّي
2/1. واحدسازي
2/2. اندازهگيري
2/3. مقايسه
3. يافتن معادله
با اين روش است كه فرضيهها ثابت يا ردّ ميشوند
ياعلي