به نام خدا

در پارسي‌بلاگمسأله شناخت ۳۶

يكشنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۰ - ۵:۰۰ صبح

فرموديد: «مي گوييم"الانسان جوهر قابل الابعاد نامٍ حساس متحرك بالاراده ناطق"، اين تعريف مشاء است. ولي طبق نظر مرحوم سبزواري (فكر كنم به تبع ملاصدرا) در اين تعريف مرتبه ي صورت عنصري و صورت معدني لحاظ نشده است.»

اگر يك روز
يك فلاسفه‌اي
يك دانشمنداني
از صورت عنصري و معدني سخن مي‌گفتند
خوب دقت بفرماييد
آن‌ها
اصلاً دنيا را جور ديگر مي‌ديدند
اين مهم است
نگاه آن‌ها به طبيعت
همين كتاب اسفار
خيلي از مجلّدات آن ديگر تدريس نمي‌شود
زيرا
مضحك است
وقتي
درباره افلاك سخن مي‌گويد و طبيعيات
امروزه
ما دقيقاً مي‌دانيم كه اين تصوّرات خطا بوده
ماده را يكپارچه و بسيط دانستن
مي‌دانيم كه درست نيست
اما
آن روز درست مي‌انگاشتند
آن روزها
جدول مندليف نبود
جرم اتمي نبود
از پروتون و نوترون با خبر نبودند
همين است كه عناصر را در چهار منحصر كرده
از صورت عنصري و معدني سخن مي‌گفتند

ما نبايد پشت الفاظ و اصطلاحات متوقف گرديم
بايد عبور كنيم
بفهميم
فلسفه يك علم عقلي‌ست
نمي‌شود با نقل پذيرفت كه
حالا اين بزرگوار دو اصطلاح فرموده
صورت عنصري و صورت معدني
خب بايد توصيف كنيم
دقيق
كه اين‌ها چيست؟
جايش در وجود خارجي و واقعيت شيء كجاست؟
صورت نباتي يعني چه و چطور حاصل مي‌شود؟

اگر فلسفه مشاء تعريفي از انسان ارائه مي‌كرد
اين توانايي را داشت
زيرا
ماهيت را حدّ واسط تعريف قرار مي‌داد
زيرا
ماهيت را در ذهن و خارج يكي مي‌دانست
اما
اصالت وجود
فلسفه حكمت متعاليه
اساساً قادر به تعريف نيست
همان تعريف را هم از انسان ندارد
به آن‌چه نقل فرموديد دقت كنيد:
«ابتدا صورت عنصري به خود مي گيرد و بعد از آن صورت معدني و سپس صورت نباتي به خود مي گيرد.»
صرفاً به مراحل پيدايش اشاره شده
به چيستي اما
هيچ

زيرا نمي‌تواند
اصالت ماهيت قائل به اجزاء مفهومي‌ست
براي واقعيت
جنس و فصل قائل است
مي‌گويد در خارج ماده و صورت دارد
صورت‌هاي متعدّد
اما
اصالت وجود
چون واقعيت شيء را بسيط مي‌داند
هيچ جزئي براي آن نمي‌پذيرد
جنس و فصل را معتقد نيست
ماهيت را اعتباري مي‌داند
بنابراين
اصلاً نمي‌تواند شيء واقعي را تعريف كند
مبناءاً
ببينيد آيا جايي در حكمت متعاليه تعريفي صريح از انسان مي‌يابيد
مثل تعريف مشاء
«الإنسان هو حيوان ناطق»

فرموديد: «آنچه الكترون را الكترون مي كند. صورت عنصري آن است... آنچه بين اين ذرات بنيادي مشترك است مثلا خاصيت موجي يا ذره اي آن ها مربوط به صورت جسميه ي آن ها است... مي توانيم به تمامي ذرات موجودي كه داخل يك اتم مثلا آهن قرار دارند، يك صورت معدني واحد نسبت دهيم»

تَفلسُف كردن آسان است
ما هستيم و مفاهيم ذهني
اصطلاح مي‌سازيم
يا از اصطلاحات ديگران
به هم بچسبانيم و گزاره‌هاي جديد بسازيم
اين سخت نيست
دشوار هم
مهم تلائم و هماهنگي‌ست
با واقعيت
اين دليل مي‌خواهد
اين‌كه صورت عنصري و معدني و نباتي را بپذيريم
كه
در واقعيت وجود دارد
بعد
بخواهيم آن را نسبت دهيم
به ذرات بنيادي و اجزاء آن‌ها
خب
اين صرفاً احتمال‌سازي‌ست
اين
ذهن را غرق لذّت شايد بكند
ولي
فايده عملي هم دارد؟

ما قرار است واقعيت را توصيف كنيم
آن‌طور كه هست
تا
بتوانيم آن را تغيير دهيم
و
اين تغييرات را كنترل كنيم
اين هدف ماست
هر چه بخواهيم اصطلاحات را كنار هم قرار دهيم
تا
زماني كه نتوانيم اثبات كنيم
نشان دهيم
فايده نمي‌رساند

فرموديد: «در هر زمان كه به جسمي نيرو وارد مي كنيم چيزي به نام تكانه به جسم مي دهيم كه در مقدار آن پايسته است.  آهنگ شارش آن مي شود همان نيرويي كه احساس مي كنيم»

من كلاً اين بخش را نفهميدم! :)

موفق باشيد

[ادامه دارد...]


مطلب بعدي: مسأله شناخت ۳۷ مطلب قبلي: مسأله شناخت ۳۵

بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN