اما
اگر با اضافه و كم شدن است كه بار كوارك بالا مثل كوارك پايين ميشود
خب
پس اين تبديل ديگر نيست
بار مربوط به آن ذرات و اجزاي ريزتر بوده
چيزي را كم كرديم
بارش رفت
چيزي را اضافه كرديم
بارش آمد
اين ديگر تبديل نيست
هست؟
من نمك به آب اضافه كنم
آب شور ميشود
آيا آب را به آب نمك تبديل كردم؟
يا آب همان آب است
نمك هم همان نمك است
نمك شور بود
الآن هم هست
آب نبود
الآن هم نيست
ولي من به اشتباه آثار نمك را به آب نسبت ميدهم
فكر ميكنم آب تبديل شده
آب فقط در كنار نمك قرار گرفته
درست است؟
اگر با اضافه كردن چيزي به كوارك بالا
بار آن عوض شود
بار كوارك عوض شده؟
تبديل شده؟
كوارك تغيير كرده؟
يا اجزاي آن عوض شدهاند؟
نتيجهگيري كرديد:
«جوهر جسم طبيعي همان طبيعت آن است. و تغيير در آن معادل تغيير در طبيعت است»
ولي من تغيير و تبدّلي در فرمايشات شما نديدم
طبيعت تغيير ميكند؟
مثلاً بار الكترون از منفي به مثبت برود
بدون اينكه اجزاي آن جابهجا شوند؟
كم و زياد؟
تغيير طبيعت چيست؟
اينكه نمك ديگر شور نباشد
اين را ممكن ميدانيد؟
يعني
نمكي كه شور است
بدون اينكه چيزي به آن اضافه شود
يا چيزي از آن كم شود
هيچ جزئي
خودش
به خودي خود
با تأثيري كه شما مثلاً در آن مينهيد
آيا ميشود آثار و عوارض متفاوتي پيدا كند
ديگر شور نباشد مثلاً؟
تغيير در طبيعت چيست؟
اينكه چند تا فوتون بكنيم داخل اتم
برود داخل الكترون و جاگير شود
جزئي از آن شود
و تراز انرژي الكترون را تغيير دهد
آيا اين تغيير طبيعت الكترون است؟
يا اينكه
اجزاي الكترون بيشتر شده
دو تا فوتون كه آمده
بار خود را به كل اضافه كرده
مثل اينكه
شكر چايي را اضافه كنيم
آيا به اين تغيير طبيعت چاي ميگوييم؟
اگر بگوييم صحيح است؟
شما قبول ميفرماييد؟
ممنون از دقتي كه ميفرماييد
ولي
اين تعاريف قدما
همانطور كه اشاره فرموديد
بر مبناي فيزيك قديم است
همان فيزيكي كه ارسطو به آن معتقد بود
همان جسمي كه بسيط بود
اجزا نداشت
يكپارچه
اين بندگان خدا
سعي داشتند آنطور مادهاي را توصيف كنند
بنابراين
از وجود و ماهيت و طبيعت بحث كردند
و تبديل و تغيير در آن
اما
آيا با فيزيك امروز
اينكه ما ميدانيم هر تغييري به معناي كم و زياد شدن اجزا است
آيا
باز هم ميتوانيم به فلسفه استناد كنيم؟
فلسفهاي كه همه اصطلاحات و تعاريفش با «بساطت» عجين شده؟
اساساً
چنين چيزي با آنچه از حقيقت ماده ميدانيم سازگار است؟
[ادامه دارد...]