فرموديد:
«ذره ي بنيادي حاوي بارهاي متعدد است. اين همان اجتماع طبيعت هاي مختلف است.»
طبيعت را كه فرموديد منشأ است
براي آثار و عوارض
خب
داشتن بارهاي متعدد
در يك ذره واحد
چه دليلي ميشود براي منشأهاي كثير؟
يعني
يك ذره بنيادي
مثلاً كوارك بالا (U)
اين بيش از يك بار الكتريكي دارد؟
بر فرض كه اينطور هم باشد
آيا معناي آن
اين است كه اين بارهاي متعدد داراي مناشئ مختلفاند؟
يعني چند چيز با هم جمع شدهاند؟
درون اين كوارك؟
خب
اگر چند طبيعت هم جمع شدهاند
كه
هر يك بار الكتريكي مختص به خود دارند
و همين
سبب شده كه كوارك چند بار الكتريكي همزمان داشته باشد
بر فرضي كه چنين باشد
آيا اين جمع شدن را «اجتماع طبايع» ميشود گفت؟
يا
كنار هم قرار گرفتن چند جزء؟
مثال ديگر
پروتون بار مثبت
الكترون بار منفي
حالا
اتم كه بار خنثي دارد
آيا اجتماع الكترون و پروتون است؟
يعني الكترون و پروتون با هم در يك مكان واحد اجتماع پيدا كردهاند؟
البته كه منظور فلاسفه اين نيست
منظور فلاسفه از اجتماع «وحدت» است
يكي شدن
ولي
بر فرضي كه شما فرموديد
خب اين كه همان در كنار هم قرار گرفتن اجزاء است
مثل اجتماع آب و نمك در آبنمك
ديگر اينكه
اين اجتماع طبايع در كنار هم
يا اجتماع ماهيات در كنار هم
يا اجتماع وجودها در كنار هم است
ولي
سؤال اين بود:
چطور طبايع و ماهيات در يك وجود واحد اجتماع پيدا ميكنند؟
اين چه معنايي دارد؟
فرموديد:
«بار هسته اي ضعيف و بار الكتريكي كواك u، را تغيير دهيم آن را به كوارك d تبديل مي توان كرد»
چطور؟
مگر همچين چيزي ممكن است؟
يعني تغيير در ذات؟
بدون اضافه يا كم شدن از آن؟
ببينيد
ما ميتوانيم بار الكتريكي يك اتم را مثبت كنيم
اگر
الكترون از آن جدا كنيم
با مالش مثلاً
يا بار الكتريكي آن را منفي كنيم
با اضافه كردن الكترون
اما
آيا
شما ميتوانيد بار الكتريكي كوارك بالا را تغيير دهيد
بدون اينكه
چيزي از آن كم و زياد كنيد؟
اگر مدعي اين باشيد
فلاسفه به آن ميگويند: «انقلاب در ذات»
كه محال است
يعني معتقدند كه محال است
زيرا
معلول بدون علت ميشود
تغيير بدون مغيّر
[ادامه دارد...]