ماه امتداد دارد
بخشي از ماه را ميبينيم
بخشي را نميبينيم
ميدان هم بخشي از خود ماه است
كه تا دريا كشيده شده
و از آن گذشته
بخشي از دريا بخشي از ماه است
ماه و آب با هم تركيب شده
محصول جديدي پديد آمده
آب در ارتفاعي جديد!
اگر بگوييم ميدان ماه هم بخشي از خود ماه است،آنگاه بايد بين ميدان گرانشي زمين و ماه و خورشيد و يا هر جسم ديگري تمايز قايل شويم. من در فاصله اي از زمين يك ذره ي آزمون قرار مي دهم. ميدان گرانشي را به صورت عملياتي تعريف مي كنند به اين صورت: " نيرويي كه به واجد جرم اين ذره آزمون وارد مي شود را مقدار ميدان گرانشي در آن نقطه از فضا مي گويند." در فيزيك تنها تمايز بين نيروي گرانشي زمين و ماه و خورشيد بر يك ذره، به فاصله آن ذره تا آن ها و نيز جرم آن ها بر مي گردد. خود خورشيد يا ماه يا زمين بودن ملاك نيست. يعني اگر به جاي خورشيد هر جرم آسماني ديگر با همان جرم خورشيد قرار داشت همان تاثير را روي ذره بر جاي مي گذاشت. استاد حسيني"ره" كه مي فرمايند ميدان ماه بخشي از خود ماه است بايست تاثير خود ماه بودن نه چيز ديگر بودن را بر ذره اثبات نمايند. چيزي كه تاكنون در اندازه گيري ها مشاهده نشده است.
اما اگر ميدان گرانشي ماه معلول ماه است و بفرماييد كه" چطور ميشود يك علت در جايي تأثير بگذارد كه خودش بر آن مسلط نيست و در آن حاضر نيست؟ فلاسفه ميگويند كه علت بايد واجد تمامي كمالات معلول باشد"
پاسخ مي دهيم كه در اينجا صحبت از علت وجودي نيست كه حاوي تمامي كمالات معلول باشد و در همه جا همراه معلول باشد. بلكه علت معده يا اعدادي منظور است. همانگونه كه به توپي ضربه مي زنيم و توپ به جسمي برخورد مي كند من علت معده براي توپ هستم نه علت وجودي كه نياز به همراهي با توپ باشد.
اگر دو شيء از هم جدا باشند
اگر مرزي بين آنها باشد
اين دو
هرگز نميتوانند در هم اثر كنند
اثر
تأثيرگذاري
لازمهاش اتصال است
بايد در هم داخل شوند
بايد جزئي پيدا كنيم كه هم از ماه باشد و هم از دريا
در نسبيت عام تاثير زمين بر روي يك جسم چگونه است؟ مي گوييم جرم زمين، فضازمان اطرافش را خم مي كند و اين فضازمان خميده بر روي هر جسمي كه بر روي آن قرار گرفته است تاثير مي گذارد و باعث مي شود جسم در مسيرهاي ژئودزيك(خطوط مستقيم) حركت كند. فضازمان همچون بستري است كه اجسام بر روي آن قرار گرفته اند. آيا در توصيف نسبيت عام مشكلي مي بينيد؟ فضازمان در ذات جسم داخل مي شود و اين كار شدني است زيرا بستر آن است. اجتماع ضدين نيز نيست. مثال پارچه اي كه خم شده است و گلوله بر روي آن به دنبال خميدگي سُر مي خورد مثال خوبي است.
پروتون الكترون را جذب ميكند
چهار نيروي اساسي فيزيك
نيرو جاذبه ميسازد
ميدان ميسازد
ميدان اثر
اما
تحليل آن چيست؟
سعي مي كنم تاثير پروتون بر الكترون را توصيف كنم. ببينيد اشكالي پيش مي آيد؟
پروتون ميدان الكتريكي توليد مي كند و اين ميدان روي الكترون تاثير مي گذارد. در نظريه ي ميدان كوانتومي، اين ميدان را با نوعي فوتون ها به نام فوتون هاي مجازي توصيف مي كنيم.
من سوال را به اين شكل مطرح مي كنم. زماني كه فوتون(خواه مجازي يا حقيقي) به الكترون مي رسد چه گونه روي آن تاثير مي گذارد؟ خصوصا اگر قائل به مرزي بين آن ها باشيم.
در نظريه ميدان كوانتومي، الكترون و فوتون را به صورت ذرات نقطه اي فرض مي كنند. درنتيجه نگراني در مورد مرز وجود ندارد. ولي در نظريه ريسمان كه الكترون و فوتون به صورت ريسمان هايي مرتعش در نظر مي گيرند چه مي شود؟
در نظريه ريسمان مي گويند همين كه فوتون به الكترون مي خورد و در جهتي ديگر بر مي گردد در لحظه ي بر خورد ريسمان فوتون با ريسمان الكترون يكي مي شود. به هم متصل شده و تبديل به يك ريسمان مي گردند. مثلا ريسماني با ارتعاش بيشتر حاصل مي شود و در لحظه اي بسيار كوتاه اين ريسمان به دو ريسمان تجزيه مي گردد. مي شود دوباره الكترون و فوتون. الكترون ثانوي با الكترون اوليه ديگر هم فركانس و انرژي نيستند زيرا فوتون روي آن اثر گذاشته است.
ممكن است بپرسيم چگونه دو چيز با جنس متفاوت در لحظه اي با هم يكي مي شوند؟ آيا الكترون و فوتون در لحظه ي برخورد دو ذات مستقل هستند كه يك فضا را اشغال كرده اند؟ خير در واقع نظريه ريسمان به ما مي گويد كه الكترون و فوتون هم جنس هستند ولي ارتعاش و شيوه ي چرخش آن ها با هم متفاوت است. در لحظه ي برخورد دو چيز هم جنس يكي مي شوند و ارتعاش ها جمع مي شود. اين كه اشكالي ندارد؟
تشبيه مي كنم:
پارچه اي گسترده و پهن را در نظر بگيريد كه قسمتي از آن پارچه با تار و پود ضخيم بافته شده است كه در حال نوسال است. آن قسمت را نظير الكترون در نظر بگيريد. بر روي پارچه يك موجي ايجاد مي كنيم كه مشابه فوتون است. زماني كه موج روي پارچه(فوتون) به قسمت ضخيم (الكترون) مي رسد موج ها تداخل مي كنند. اگر موج ورودي ضعيف باشد برمي گردد و اگر قوي باشد از آن عبور مي كند. در لحظه ي برخورد موج ها، دو موج تداخل مي كنند كه البته اين به معناي اجتماع ضدين نيست.
فرموديد:
«بايد بين ميدان گرانشي زمين و ماه و خورشيد و يا هر جسم ديگري تمايز قايل شويم»
مگر ميشود نشويم
مگر تمايز ندارند؟
ميدان گرانش زمين
اشياء را به سمت زمين ميكشد
ميدان گرانش ماه
به سمت ماه
اينها تمايز نيست
تفاوت نيست
دو وجود شخصي متمايز و متفاوت از هم نيستند؟!
قطعاً هستند
من غير از شما هستم
و شما غير از من
بله
البته كه من دو دست دارم
و در هر دست پنج انگشت
خب شما هم همينطور
آيا اين به معناي اين است كه ما يكي هستيم؟!
اينكه ديگران چه ميگويند
خب شايد اشتباه ميكنند
مگر من و شما ضامن حرفي هستيم كه ديگران ميگويند؟
ميدان گرانش يك فرمول واحدي دارد
براي محاسبه
خب داشته باشد
ما همين فرمول را براي محاسبه گرانش ماه استفاده ميكنيم
همين را هم
براي محاسبه گرانش زمين
ولي
گرانش ماه و زمين متمايز هستند
دو وجود هستند
غير از اين نميشود
و گرنه تأثير واحد داشتند
كه ندارند
يكي به سمت ماه ميكشد
يكي به سمت زمين
براي محاسبه اصطكاك لاستيك خودرو با زمين
همان فرمولي را استفاده ميكنيم
كه
براي محاسبه اصطكاك لاستيك تريلي
آيا لاستيك آنها يكي است؟!
فرموديد:
«اينجا صحبت از علت وجودي نيست كه حاوي تمامي كمالات معلول باشد و در همه جا همراه معلول باشد. بلكه علت معده يا اعدادي منظور است»
علت وجودي
علت فاعلي
علت اعدادي
علت سببي
علت غايي
علت مادي
علت صوري
علت معدّه
علت ...
بسيار خب
ما واژگان زيادي در اينجا داريم
ولي
آيا ميتوانيد تفاوت آنها را توضيح دهيد؟
تفاوت علت وجودي با علت اعدادي؟
نگوييد فلاسفه اينطور گفتهاند
فلاسفه شايد اشتباه كردهاند
مهم فهم من و شماست
بايد بفهميم؟
نبايد؟!
علت وجودي وجود ميدهد
علت اعدادي آماده ميكند
يعني چه كه آماده ميكند
من به توپ ضربه ميزنم
من دقيقاً چه كاري انجام ميدهم؟
اين را توضيح دهيد
رابطه من با توپ چيست؟
كجاي من با كجاي توپ ارتباط برقرار كرد؟
چگونه؟
اصلاً ضربه يعني چه؟
اين را تحليل كنيد
اين مهم است
[ادامه دارد...]