قبلا در مورد روش استاد حسيني(ره) از شما پرسيده بودم:
ممنون ميشم مثلا براي تعريف كميتي مثل نيرو يا جرم يا يك كميت فيزيكي ديگر چند مورد از آن 81 نسبت را نام ببريد.
نام بردن نسبتها براي موضوعي مانند نيرو يا جرم كار دشواريست. ولي من اجمالاً روش را براي شما توضيح ميدهم. شايد شما بتوانيد بهتر آن را به كار بگيريد. ايشان در مباحث فلسفي خود به اين نتيجه ميرسند كه هر جا نسبتي برقرار باشد، طرفين نسبت تنها نيستند، بلكه چيزي در بين آنها واقعاً وجود دارد. مثلاً مولكول اكسيژن با دو مولكول ئيدروژن نميتوانند با هم تركيب شوند، مگر اينكه يك امر واقعي ميان آنها پديد آيد به نام «نسبت بين اكسيژن و ئيدروژن». بنابراين ما در هر تركيبي با سه جزء مواجه ميشويم. سپس در بحث معرفتشناسي چون معتقد ميشوند كه ما فقط قادر به درك نسبتها هستيم، پس هميشه با درك سهتايي هر موضوع مواجه ميشويم. ضمناً چون خودِ علم ما نيز «علمي»ست، پس نسبتهاييست سهتايي. اين ميشود كه براي شناخت هر موضوع، سه مرحله درك روي سه بُعد از موضوع خارجي كه هر كدام به سه جزء دروني خود تعريف ميشوند متمركز ميگردد. از اين رو هيچ موضوعي تعريف نميشود مگر اينكه 27 موضوع مرتبط با هم در آن ديده شود. و چون هر موضوع به تنهايي سه وصف دارد تا توصيف شود، در تحليل، با سه 27 تا يعني 81 «وصف» مواجه ميگرديم. اوصافي كه با يكديگر با نسبتهاي متفاوت تركيب شدهاند تا توانستهاند يك موضوع خارجي را پديد آورند. مثلاً اگر بخواهيم «جرم» را تعريف كنيم، ابتدا بايد نسبتهاي بيروني آن را بيابيم. يعني اين جرم لاجرم با هزاران موضوع ديگر در ارتباط است كه توانسته يك موضوع باشد. اما ما به دليل روش شناختمان، صرفاً در گام اول ميتوانيم يك نسبت را ببينيم كه شامل سه موضوع است. از اين رو به دنبال دو موضوع همعرض جرم ميگرديم. من حدس ميزنم آن دو «انرژي» و «ميدان» باشند. در اين مرحله همانطور كه قبلاً عرض كرده بودم، ما با مشاهدات پيشيني خود، در حال ساخت يك فرضيه هستيم. بنابراين نميتوانيم فعلاً بگوييم قطعاً درست پيدا كردهايم...
آنجا كه مي فرماييد در هر نسبتي طرفين نسبت تنها نيستند بلكه چيزي واقعي بين آن ها وجود دارد، امكانش هست به غير از مثال آب و يا فرضيه ي جرمي خودتان، مثال ديگري بزنيد؟ مثالي كه نسبت ها ملموس تر باشند.
در مثال فرضيه ي جرمي خودتان، در ادامه ي كامنت نوشتيد كه سه تايي (انرژي- جرم- ميدان) نسبت هاي بيروني و (پتانسيل- جرمِ جرم- چگالي) نسبت هاي دروني هستند.
ايده ي جالبي است. براي فهم بهتر از فرضيه ي شما ، چند سوال داشتم:
1- "جرمِ جرم" را چه چيزي فرض مي گيريد؟ اين را ننوشته بوديد.
2- انرژي بر دو نوع است جنبشي و پتانسيل. چرا انرژي جرم را انرژي پتانسيل گرفته ايد نه جنبشي؟
ما به دنبال درك واقعيت هستيم
نه خيالبافي
در اين روشي كه استاد حسيني (ره) ابداع كرده است
فرض بفرماييد رنگ بنفش را ميبينيد
نميدانيد
در ابتدا
كه از چه موادي تركيب شده
البته كه قطعاً مركّب است
چون واقعيت است
و
با پيشفرضهاي فلسفي
معتقديم كه هر وجودي در خارج
حتماً مركّب است
اما بنفش از چه تركيب شده؟
بنفش يك اجزاي دروني دارد
يك همسايههايي هم در بيرون
بنفش تنها از رابطه اجزاي دروني خود پديد نيامده
عناصر بيروني هم مؤثرند
و گرنه
ارتباط آن با بيرون از خودش قطع ميشد
و ماهم
اصلاً قادر به درك بنفش نبوديم
پس
بنفش تشكيل شده از اجزايي در درون خود
و
عناصري در بيرون از خود
و
قطعاً بين اين اجزاي دروني و آن عناصر بيروني ارتباطي واقعي وجود دارد
ارتباطِ واقعي؟!
بله
پس واقعيست
يعني در خارج هست
يعني اين ارتباط هم يك حقيقتيست در خارج
يك واقعيت
مثل خود بنفش
مثل همان اجزاي دروني و بيروني
نام آن را بگذاريم مثلاً «ربط»
ميشود سه تا
«بيرون، درون، ربط»
يعني ما براي شناخت موضوعي به نام «بنفش»
بايد اين سه را بشناسيم
در گام بعد
عناصر بيروني را بايد پيدا كنيم
و سپس
اجزا و عناصر دروني را
و در نهايت
تكتك اين عناصر بيروني با عناصر دروني ارتباط دارند
اين ربطها را پيدا كنيم
[ادامه دارد...]