با شما مخالفم
هميشه از متغيّرها آغاز ميشود
اما
رياضي آمده تا پيش ببرد
بدون نياز به آزمون
كار رياضي اصلاً همين است
قطعاً تمام انواع مكانيكي كه اشاره فرموديد
بدون شك و شبهه
از مشاهده آغاز شدهاند
از آزمونهاي اوليه
ولي
بعد رفتهاند در فيزيك نظري
به كمك رياضيات جبري
به كمك ديفرانسيل و انتگرال
آيا شما
معادلهاي در فيزيك ميشناسيد
كه بدون كمك ديفرانسيل و انتگرال به دست آمده باشد؟
حالا
من خدمت شما عرض ميكنم
ما در مدرسه
و در دانشگاه
هم ديفرانسيل را ميخوانيم
ياد دانشآموزان ميدهيم
با نام مشتق
و هم انتگرال را
حد و لگاريتم هم براي كمك
ميروند داخل همين دو ابزار
اما
هرگز فلسفه ديفرانسل و انتگرال را ياد نميدهيم
ياد نميگيريم
خب من عرض ميكنم
من براي شما
فلسفهاي كه پشت ديفرانسيل و انتگرال هست را عرض ميكنم
دو ابزار قدرتمندي
كه
نه تنها فيزيك
امروزه
تمامي علوم تجربي و حتي انساني به آن محتاجند
از آن استفاده ميكنند
حتي در روانشناسي و جامعهشناسي و اقتصاد هم
شما كه قطعاً نميگوييد مكانيك لاگرانژي بدون ديفرانسيل و انتگرال قابل توليد بوده است؟
نه
نميخواهم بگويم تمام معادلات جبري
با متغيّرها تعريف ميشوند
متغيّر و تابع
كه البته تابع هم خودش متغيّر است
نه
اين درست است
اين كه اصلاً جبر با متغيّر كار ميكند
اين تحوّليست كه در حساب پديد آمده
جبر يك نوآوريست
كه علم حساب را از شرّ عددها خلاص كرده
متغيّر كرده
همان اعداد را
نه
اين را نميخواهم عرض كنم
اگر چه صحيح است
[ادامه دارد...]
نظرات
امين توحيدي: 786
سلام
آي طاهرزاده گفته زمان از ماده جدا نيست و جايي كه ماده نيست زمان معني ندارد / همچنان كه خارج از عالم ماده مكان و بعد معنا نمي دهد زمان هم معنا نمي دهد/
سوال : در عالم برزخ طرف ناراحتي اش به شادي تبديل مي شه زمان نمي بره ؟ مگه حركت فلسفي در عالم برزخ وجود ندارد؟ تبديل از قوه به فعل در عالم برزخ وجود دارد.
دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ - ۷:۲۹ صبح
پاسخ: سلام. ايشان را نميشناسم. ولي ميتوانم نظر استاد حسيني الهاشمي(ره)، مؤسس فرهنگستان علوم اسلامي قم، را عرض كنم. ايشان معتقد است انسان مركّب است و موجود مركب هرگز ثابت نيست و پيوسته در تغيير است و تغيير همان «زمان» است. بنابراين انسان نه تنها در دنيا، بلكه در برزخ و حتي در آخرت نيز پيوسته حركت دارد. البته حركت نيز هميشه تدريجي است و آني و دفعي نيست. يعني در بهشت نيز هر مؤمني پيوسته با افاضات و اعطاهايي كه به او صورت ميگيرد رشد ميكند و سرور و شادي او افزايش پيدا ميكند و اين حركت هيچ انتهايي ندارد. يعني جايي نيست كه بگوييم ديگر رشد تمام شد و حركت به پايان رسيد و ثبات برقرار است. اما حركت و تغيير و زمان در نظر استاد حسيني ره تبديل از قوه به فعل نيست. تبديل از قوه به فعل نظريه فلسفه اصالت ماهيت است كه اصالت وجود وقتي منطق شناخت خود را به تبع تغيير مبناي فلسفي خود تغيير داد و اعتباري دانستن ماهيت، ديگر نميتوانست ربط قوه و فعل، ماده و صورت، هيولا و صور نوعيه، را توضيح دهد، بنابراين حركت جوهري وجود در ذات خود را ارائه كرد. حركت و تغيير در فلسفه اصالت ولايت، نظريه استاد حسيني ره، به تركيب معنا ميشود. تعريف اشياء به نسبتهاي ميان آنهاست، به ربط و ارتباط آنها با هم. پس با تغيير روابط و نسبتها اشياء تغيير ميكنند و تعريف آنها نيز عوض ميشود. ايشان براي تعريف اشياء در چنين مبنايي يك جدول 81خانهاي طراحي كرده است، در مقابل حد و تعريف در منطق صوري كه دو خانهاي است؛ جنس و فصل. از اين 81 وصفي كه بايد براي تعريف يك شيء ذكر شود، يكسوم آنها مربوط به روابط شيء با اشياء ديگر (بيرون از خود) است، يكسوم هم مربوط به روابط اجزاي درون آن با هم است. يكسوم آخر هم مربوط به ارتباط اشياء بيروني با اجزاي دروني. ايشان معتقد است وقتي اين سه تا 27 وصف را بيان كني، يك تعريف منطقي اتفاق افتاده است كه به جاي مبتني بودن بر ذات (مانند: «حيوان ناطق») بر ربط مبتني است. نظر شما چيست؟