نارضايتي مردم
نتيجه ريزش كاركردهاي روحانيت و تسلّط حاكميت بر امور مساجد يك چيز بود؛ مردم را از امام جماعت دور كرد، امام جماعتي كه ديگر كار خاصّي در جامعه جز اقامه نماز نداشت. از طرف ديگر احساس نياز معنوي هنگامي كه با تكيه بر مسجد بر طرف نشد، جامعه مؤمنين را نسبت به عملكرد مساجد و ائمه جماعات ناراضي نمود.
نارضايتي امام جماعت
امام جماعتي كه ميديد اگر در بطن حوزه علميه ميماند و شهريهاش را دريافت ميكرد و سالي چند بار سفر تبليغي ميرفت، هم عزّت و احترام بيشتري داشت و هم امكان كسب درآمد بيشتر، زحمت كمتري نيز متحمّل ميشد، از درگيري ساختاري با ساير نهادهاي قدرت در مسجد؛ هيئت امنا و بسيج فرسوده شده و احساس نارضايتي ميكند.
نارضايتي حاكميت
حكومت اسلامي متوجه هست كه مساجد نقش مهمي در ترويج و استقرار فرهنگ ديني و معنوي دارند و تعلّق مردم به نظام اسلامي را افزايش ميدهند. هنگامي كه عملكرد ضعيف مساجد را ميبيند، از روحانيت و نهادهاي مديريت مسجد ناراضي ميگردد، گمان ميكند كوتاهي از ائمه جماعات است كه دل به كار نميدهند و تلاش نميكنند.
نارضايتي حوزه
حوزه علميه نيز پيوسته ناراضيست. ميبيند طلبهها در قم رحل اقامت افكنده و خارج نميشوند و آنهايي كه ميروند، گاهي بنيههاي علمي نداشته و مردم را به اشتباه مياندازند. پيوسته نارضايتي خود را نسبت به اداره مساجد و خالي بودن آنها و نداشتن امام جماعت اعلام ميدارد، اما راهحل مشخصي ارائه نميكند.
آينده
اين چهار گروه بايستي به رضايت برسند. ما مدلي براي تكامل مسجد ميخواهيم كه بتواند رضايت تمام طرفهاي مرتبط را تأمين كند. اين مسجدي خواهد بود كه در آينده با آن مواجه ميشويم، اگر به درستي طراحي كرده و با دقّت اجرا نماييم.
تمركزگرايي يا استقلال
اولين مسألهاي كه با آن مواجه هستيم اين است؛ آيا مسجد بايد مانند صدر اسلام پايگاه رسمي حاكميت اسلامي باشد و يا مانند دورههاي سلطه طواغيت و خلفاي جور، مستقل از حاكميت و به صورت پارتيزاني و مخفي عمل كند؟
اولين ايرادي كه به مسجدداري متمركز وارد است، فاصله گرفتن مردم از آن است. مسجدي كه ديگري تأسيس كرده، ديگري امام جماعت را تعيين كرده، ديگري براي آن تصميم ميگيرد، مردم با آن كاري ندارند. زيرا اصلاً ارتباطي با آن برقرار نميكنند، چون مسئوليتي در اداره آن ندارند.
دومين ايراد بحث انحراف در حاكميت است. اين پرسشيست كه هميشه روبهروي بزرگان هست؛ اگر حاكميت از مسير اسلام راستين خارج شد و در مسير انحرافي گام برداشت، با در اختيار داشتن تمركز مساجد، چطور ميتوان از اسلام دفاع كرد؟ مثال هم هميشه شيوه اداره نظام روحانيت در اهل سنّت است. وابستگي روحانيت عامه به حكّام دليلي شناخته ميشود براي آسيبهايي كه فقه عامه در طول ادوار تاريخ ديده است و ضعفهايي كه در مقابل ظلم سلاطين از خود نشان داده و سكوتهايي كه پايان ندارند.
اتوريته پرداختكننده
آنچه در ميانه تمركز و استقلال قابل اغماض و چشمپوشي نيست، قدرت اعمال نفوذ در سمت تأمينكننده مالي مسجد و امام جماعت است. ماداميكه مردم هزينههاي مسجد را پرداخت ميكنند، تصميمگيرنده هم خواهند بود. نفوذ خواهند داشت و طبعاً به نسبت تأثير مالي، تأثير اراده هم خواهند گذاشت.
اين نگراني طبيعتاً براي نظام اسلامي همواره بوده، اينكه مانع پيدايش مسجد ضرار گردد. مغرضين و منافقيني كه با پولهاي سياه و مشكوك هزينههاي مسجدي را تأمين كنند و سپس ارادههاي خصمانه و ضداسلامي و ضدانقلابي خود را حاكم نمايند. پس نظام اسلامي صلاح جامعه را در اين ميبيند كه هزينههاي امام جماعت و مسجد را خود متقبّل شود و از درآمدهاي عمومي پرداخت كند، تا نفوذ خود در مسجد را از دست ندهد.
[ادامه دارد...]