«بخشيدن حقالناس يك ظلم آشكار است»
من پدر هستم
والد يعني
اگر كودك به من ظلم كند
ميتوانم ببخشم
چه خوب هم
من از حق خودم ميگذرم
تا كودك ياد بگيرد بخشندگي را
اما حق ديگران چه؟
آيا ميتوانم حق كودكان را به هم ببخشم؟
«اشكالي نداره، ببخشش، حالا چيزي نشده كه، داداشته!»
اين را زياد شنيدهايم
اينور و آنطرف
كودكانشان را به بخشيدن دعوت ميكنند
به گذشتن از حق
به زور
من نكردم
من سر شكايتهاي كودكان حساس بودم
و هستم
خيلي هم
من به عنوان يك والد
حق بخشش ندارم
من مجري عدالتم
من بايد نسبت به حقوق آنها حساس باشم
تا
تا پشت و پناه هر كدامشان شوم
كه اگر نشوم
چطور اعتماد كنند؟!
بدون اعتماد كه تربيت ممكن نيست
من سخت گرفتم
بهشان گفتم
از «حقالناستان» نميگذرم
وقتي يكي از ديگري شكايت كند
پاي آن ميايستم
بايد عذرخواهي كند
بايد جبران كند
بايد خودش ببخشد
من از طرف او بخشش نميكنم
عفو خوب است
اما خودشان بايد به آن برسند
به مرحلهاي كه ببخشند
قدرت بر بخشندگي پيدا كنند
پدر و مادر اگر اجبار به عفو كنند
لجباز ميشوند
در نبود پدر و مادر انتقام ميگيرند
از هم
كينهاي
به هم بيرحم ميشوند!
[ادامه دارد...]