درباره سمبوسه نوشته بودم
هندسه طراحي آن
مهندسيِ سمبوسه
اينجا
ديگر آسان شده
جمع كردن حرفهاي آن
با دانش اينطور همهچيز ساده ميشود
بدون آن سخت
تجربه قابل انتقال نيست
كسبيست
شاگردي كند
ور دست استاد
خودش به دست بياورد
اما
همين تجربه
وقتي علمي شد
به نگارش در آمد
به زبان علم
فرمول
اين قابل انتقال است
راز پيشرفت همين
رشد
تجربه را بايد علم كرد
تا به نسل بعد سپرد
غرب دنياي خود را علم كرد
تجربه خود از دنيا
و ما
اگر پاي مكتب خود هستيم
دين خود
بايد آخرتمان را علم كنيم
فرموله
تقوا و تهذيب و زهد و ايمان را
در تمام سطوح مردم و حاكميت
بدون آن نميشود
بدون آن نميماند
بدون آن مدام تكرار ميشود
سلسلهاي ميرود و سلسلهاي جديد ميآيد
دوباره روز از نو
مثل دولتهايي كه مدام تكرار قبلي هستند
مسكن مهر كه برود
مسكل ملّي ميآيد
هر بار بايد «خودمان» تجربه كنيم
چرا؟!
زيرا تجربه قبلي به علم بدل نشده
فرموله نشده و در دانشگاه تدريس
مانده در ته قلب و دل آدمهايي كه ماندني نيستند
قال علي(ع): «الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ.» (نهجالبلاغه، ح5)
دانش، ميراثى گرانبها، و آداب، زيورهاى هميشه تازه، و انديشه، آيينه اى شفّاف است. (ترجمه دشتي)