«فرزندِ من از اموالِ من مهمتر است»
حالا آمديم و عمدي چيزي را شكست
اصلاً از روي اراده
چيزي را هنگام بازي
دارد بازي ميكند و خراب ميكند
كدام مهمتر است؟
فرزندت يا اموالت؟
طرف اول را گرفتم
گرفتم و ميگيرم
هميشه
طوري كه فهميدند
فهميدند براي من مهمتر هستند
از همه اموال و داراييهايم
آنها مهمترين دارايي من هستند
گوشي موبايل مرا برداشت
نبايد بر ميداشت
برداشت و از دستش افتاد
تلويزيون را سمت خود كشيدند
انداختند و شكستند
بخشي از لبه پلاستيكي دور شيشه آن
سالهاست كه شكسته است
هنوز هم جاي آن شكستگي...
اما
دعوايشان نكردم
صحبت كردم
راهنمايي
كودك است و هنوز نميداند شكستن ظلم است
بهشان گفتم كه شما براي من از تلويزيون مهمتريد
خوشحالم كه آسيب نديديد
اما
وقتي عمداً چيزي را پرت ميكنند
آسيب ميزنند و ميشكنند:
«اين كار تو بد است، چون با پرت كردن ممكن است به ديگران آسيب بزني»
يا:
«ما كلي پول داديم تا اين وسيله رو بخريم، اگر بشكنيش كه ديگه نداريمش، نميتونيم هم ديگه مث اين رو بخريم»
و در موارد آسيب:
«اگر يك بار ديگر پرت كني مجبور ميشم تنبيهت كنم، چون براي همه خطرناكه»
كودك جايگاه ميخواهد
در خانواده
نزد پدر و مادر
مربّي
اگر حس كند از يك شيء كمتر است
آسيب ميبيند
دور ميشود
فاصله ميگيرد
او بايد بفهمد كه نسبت به تمام اشياء خانه اولويت دارد
وقتي فهميد
ديگر تلاش نميكند به اشياء آسيب عمدي بزند
دليلي براي اين كار نخواهد داشت!
[ادامه دارد...]