نه از آن توپها
از اين توپها
البته نه دقيقاً اينطور
بچهها در خانه ديگر نميتوانند بازي كنند
با توپ
نميشود ديگر
شيشه و لامپ و ساعتها را ميشكند
زورشان زياد شده
شوتها پرقدرت
«بچهها توپبازي فقط كوچه»
مدتي بر همين منوال
سختشان شده
هوا هم سرد
دنبال راهي
از سهشنبهبازار الياف خريدم
همين مثلاً پنبههايي كه نايلونيست
و با كمك خودشان
با اندازههايي كه به دست آورديم...
«سيداحمد! شعاع دايرهاي رو حساب كن كه محيطش 70 سانتيمتر باشه»
حساب و كتاب كردند
الگو را طراحي كردم
پارچه را خودشان بريدند
من دوختم
الياف را خودشان پُر كردند
و تمام
اكنون توپي پارچهاي دارند
نرم و منعطف
بازي ميكنند
در خانه شوتبال ميزنند
بدون خطر و خونريزي و شكستگي، الحمدلله!
فقط با سلب نميشود
ايجاب هم لازم است
وقتي راهي بسته شد
راه جديدي بايد باشد!
قال أول الأئمّة (ع): «لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ، وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ؛ وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ، رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ.» (نهجالبلاغه، ح94)
خير و خوبى در آن نيست كه مالت فراوان و فرزندانت زياد شوند، خير در اين است كه علمت زياد وحلمت فزون گردد و با پرستش پروردگار به مردم مباهات كنى، هر گاه كار نيكى از تو صادر شد خدا را سپاس گويى و اگر گناهى سر زد استغفار نمايى. دنيا فقط براى دوكس خوب است: كسى كه گناهانى كرده مى خواهد با توبه جبران كند و كسى كه با سرعت به سراغ كارهاى خيرمى رود. (ترجمه مكارم)
نظرات
سلام: بله راه زياد وجود داره ....ولي گاهي هيچ فايده اي نداره وقتي اختيار دست آدم نيست يا هركاري بكني طرف ديگه با رفتارش بي اثر ميكنه..الان شما چون تنهايي با بچه ها بر خورد مي كنيد خيلي اثر داره حرفتون يكيه امان از دو صدايي ..يكي كه من باشم بايد مدام در حال توجيه و توضيح دادن خرابكاري يك فرد ديگه براي بچه كوچيك...گاهي هم خسته ميشم هم بينهايت منزجر ميشم از شدت لاپوشاني اما چاره اي نيست بايد ساخت ..امشب كه بقدري فشار روحي زياد بود كه زانوهام واقعا سست شدن عجيب بود تابحال اينطوري نشده بودم اما در اوج فكرو خيال و غصه با خودم گفتم نهايتا بچه ميخواد معتاد بشه كارتن خواب بشه از اين كه بدتر نيست بزار بشه و واقعا اون حالت رو در ذهنم مجسم كردم و سعي كردم از الان بپذيرم سرنوشت پسرم هرچي بشه بايد آماده اش باشم و خلاصه اينجوري خودم رو تسلي دادم ..با پايين آوردن سطح توقعم بايد خودم رو ريلكس كنم اين راه حل جديد براي ادامه زندگاني
شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۸ - ۵:۲۴ صبح
پاسخ: خيلي سخته، خيلي دردناك هم، اينكه ببيني فرزندت را طوري تربيت ميكنند كه صحيح نميداني. راست ميگوييد. همين است. من نيز زماني گرفتار همين مسأله بودم. فرزند اول خب دختر بود. مشكلي نبود. انگار مردم اين زمانه هم مثل دوران جاهليت هنوز روي پسر حساس هستند فقط. تا سيداحمد به دنيا آمد، حساس شد، روي تربيت او. ديدم دارد دعوا ميشود، گفتم: اصلاً تربيت سيداحمد به عهده شما، من هيچ كاري با او ندارم. واقعاً هم رها كردم. دوصدايي كه نميشود به قول شما. پسر اول بود و ميگفت نبايد حتي به او يك «نه» گفته شود! مريم را من تربيت ميكردم و سيداحمد را مثلاً او. نتوانست. چند ماه نگذشته خانه پر شده بود از داد و هوار. مدام سر سيداحمد فرياد ميكشيد. چيزي كه دقيقاً با آن مخالف بودم. هميشه ميگفتم كه بچه نبايد صداي «فرياد» بشنود، ثبات رواني خود را از دست ميدهد، به جهت استرس زيادي كه در صداي بلند هست. نتوانسته بود رفتار سيداحمد را بيصدا كنترل كند، با داد كنترل ميكرد. سيداحمد هم لجباز شده بود و مدام اذيت ميكرد، ميرفت در آشپزخانه و در همه كابينتها را باز ميكرد و همه چيز را به هم ميريخت. در حالي كه مريم دست از پا خطا نميكرد. به آنجا رسيد كه گفت: ازين به بعد سيداحمد رو هم خودت تربيت كن. گفتم: زدي خرابش كردي، درست كردن لجبازي خودش يك پروژه مفصل است! تا رفت راحت شدم، راحت شديم، خدا را شكر كه رفتار بچهها بهتر شد. قبول دارم كه تربيت بايد دست يك نفر باشد، خودرو را هم نميشود دونفره راند، حتي اگر بنز باشد! پدر و مادر بايد توافق كنند و تربيت را به يكي بسپارند. در پناه خدا.